امامحسين (علیه السلام) هرگز تحت تأثير خشم و غضب، كاري را انجام نداد و هیچ گاه از ميانهروي و کرامت به قدر چشم برهمزدني فاصله نگرفت. يكي از نمايشهاي حُسن خلق و كَرَم آن حضرت – كه نشان ميدهد آن امامشهيد در برابر عوامل غضب، خشم و كينه، كمال قدرت و ايستادگي را داشت – سيرابكردن لشكر حرّ است. وقتي لشكر حرّ (که دستور داشت راه حضرت را ببندد) در گرمگاه روز رسيدند و حضرت، تشنگي او و سپاهیانش را مشاهده كرد، فرمان داد تا به آنها و اسبهايشان آب بياشامند. برحسب امر امام، تمام سپاه دشمن را (چه افراد چه مركَبهایشان) سيراب كردند و بر پاها و شكم چهارپايانشان آب پاشيدند.
علي بن طعان محاربي (که آخرین فرد این لشکر در مقابل امام بود) گفت: من پس از همه رسيدم؛ امام مرا به آن حال ديد؛ به زبان مبارك و در نهايت لطف و مرحمت به زبان اهل حجاز فرمود:
“اَنْخِ الرَّاوِيَةَ”؛
“شتر را بخوابان”.
من شتر را خوابانيدم. سپس فرمود:
“إِخْنِثِ السِّقَاءَ”؛
“دهانه مشك را برگردان و آب بنوش!”.
من نتوانستم. امام پيش آمد و دهانه مشك را به دست مبارك پيچيد تا آب نوشيدم[1].
از نمونه هاي ديگر صبر و بزرگواری آن حضرت، امتناع او از شروع جنگ بود. با اينكه ميدانست آن لشكر كفرپيشه بههيچ وجه بر او و عزيزانش رحم نميكنند و با اينكه از آنها رفتارها و حركاتي سر ميزد كه صبر بر آن اعمال نكوهيده، دشوار بود، آن حضرت، حجّت را بر آنها تمام ساخت و نه خود و نه اصحابش دست به اسلحه نبردند.
هنگامی که نامه ابنزياد به حرّ رسيد و در آن دستور داده بود كه حرّ بر امامحسين (علیه السلام) سختگيری کند و ايشان را در بياباني بي آب و سبزه فرود آورَد، زهير بن قين به امام (علیه السلام)عرض كرد: «به خدا قسم! آن سپاهي كه پس از اينها بيايند بسي بيشتر باشند، اجازه بده تا هماكنون با اين گروه نبرد كنيم». آن حضرت (علیه السلام) فرمود: «من ابتدا جنگ را شروع نميكنم[2].»
همچنين وقتي آب را بر روي امام و اصحابش بسته بودند و همه لشكريان آن حضرت از زن و مرد، كوچك و بزرگ، جوان و پير، بيمار و سالم، حتّي اسبها و مراكب، تشنه بودند و بانگ تشنهكامان همواره به گوش امام ميرسيد، ايشان از شروع جنگ، خودداري فرمود.
حتّي زماني كه جرثومه شرارت و خباثت، شمر ملعون روز عاشورا به خیام امام نزديك شد و در پيرامون این خيمه ها ميگرديد تا نقطهاي را كه از آنجا ميتوان به خيام و لشكرگاه امام، حمله کند معيّن سازد، خندقي را ديد كه سپاه امام آتش در آن افروختهاند. بانگ برداشت و به امام جسارت كرد. مسلم بن عوسجه كه در تيراندازي مهارت داشت اجازه خواست شمر را با تير بزند و زمين را از لوث وجود او پاك سازد. حضرت اجازه نفرمود؛ زيرا از شروعكردن جنگ كراهت داشت؛ [3]. مثل اينكه ميخواست جنگش با آنها صورت دفاع داشته باشد.
این شواهد تاریخی به علاوه نکات فراوان دیگر در سرتاسر جرکت امام از مدینه تا کربلا و قتلگاه آن حضرت، روشنگر صبر امام و کرامت او در تک تک مواقف و حوادت این مسیر است. صبری که نشانگر نیات الهی و مبرّی از کوچکترین هوی و هوس دنیایی امام و حرکت اوست.
(برگرفته از کتاب“رسالات عاشورایی “، تألیف: “آیت الله صافی گلپایگانی“)
برچسب خورده:اسطوره صبر و بزرگواری_تمام سپاه دشمن_خشم و غضب_ سید الشهدا امام حسین_سیره امام حسین ع_صبر و بردباری_مدینه تا کربلا_نمايشهاي حُسن خلق و كَرَم
پاورقیها:
[1] مفيد، الارشاد، ج 2، ص 78؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 44، ص 376؛ معتمدالدوله، قمقام زخّار، ص 350
[2] ابنداوود، دينوري، الاخبارالطوال، ص 251 – 252؛ مفيد، الارشاد، ج 2، ص 83 – 84؛ عقّاد، ابوالشهداء، ص 188.
[3] مفيد، الارشاد، ج 2، ص 96؛ طبرسي، اعلامالوري، ج 1، ص 458؛ ابنجوزي، المنتظم، ج 5، ص 339؛ معتمدالدوله، قمقام زخّار، ج 1، ص 390؛ عقّاد، ابوالشهداء، ص 237