برخی در جریان پذیرش ولایت عهدی از سوی امام رضا، به حضرت اعتراض کردند که چرا به همین میزان نام شما جزء دستگاه خلفای ظالم قرار گرفت.
ایشان فرمود: شان پیغمبران بالاتر است یا اوصیای پیغمبران؟
گفتند: پیغمبران.
فرمود: یک پادشاه مشرک بدتر است یا یک پادشاه مسلمان فاسق؟
گفتند: پادشاه مشرک.
فرمود: حالتی که فردی خود همکاری با تقاضا طلب کند بالاتر است یا موقعیتی که به زور به او تحمیل شود؟
گفتند: وقتی که تقاضا کند.
فرمود: یوسف صدیق پیغمبر بود، عزیز مصر کافر و مشرک بود، و یوسف خود تقاضا کرد که: «مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده، كه نگهدارنده و آگاهم!»[note]1- “اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم”(سوره یوسف، آیه 55)[/note] چون یوسف خواست مقامی را بدست آورد که از آن حسن استفاده را به عمل آورد. به علاوه، عزیز مصر کافر بود، مأمون مسلمانی فاسق است. یوسف پیغمبر بود و من وصی پیغمبر هستم و (او) خود پیشنهاد کرد و مرا مجبور کردند.
این همان چیزی است که همه منطق ها آن را روا میدانند و هر انسان با هر مسلکی، به پیروان خویش اجازه میدهد که با حفظ عقیده و به شرط اینکه هدف، کار برای مکتب باشد نه برای دشمن، وارد دستگاه دشمن شوند. یعنی آن دستگاه را استخدام کنند برای هدف خودشان، نه اینکه دستگاه، آنها را استخدام کرده باشد برای هدف خود. در حالت دوم، این فرد، جزء دستگاه است و نیروی او صرف منافع دستگاه میشود و در حالت اول، فرد جزء دستگاه است و نیروهای دستگاه را در جهت مصالح مکتب خود استخدام می کند.
همه ائمه این گونه بودند که از یک طرف، شدیدا همکاری با دستگاههای خلفای بنی امیه و بنی العباس را نهی میکردند و هر کسی که عذر میآورد که بالاخره اگر ما این کار را نکنیم، کس دیگر خواهد کرد، میگفتند: همه افراد، باید از اطاعت آنان سر باز زنند، لذا این عذر منطقی نمیباشد؛ وقتی هیچ کس از دستورات آنها پیروی نکند، حکومتشان فلج میشود. و از طرف دیگر افرادی را که دارای چنین اعتقاد صحیحی بودند و در دستگاه خلفای اموی یا عباسی به صورتی فعالیت میکردند که در واقع دستگاه را برای عقیدهشان، استخدام میکردند، به شدت تشویق میکردند.
« برگرفته از کتاب “سیری در سیره ائمه اطهار“، تالیف شهید مرتضی مطهری (با اندک تصرف) »
پاورقی: