«امامت، منصب الهی»
باسمه تعالی یکی از مسائلی که در مباحث کلامی[1] مربوط به امامت جایگاه ویژهای یافت، این بود که: “آیا ممکن است فردی در سنين اندک به مقام امامت برسد؟” این مسأله از آن هنگام که امام جواد (علیه السلام) در
باسمه تعالی یکی از مسائلی که در مباحث کلامی[1] مربوط به امامت جایگاه ویژهای یافت، این بود که: “آیا ممکن است فردی در سنين اندک به مقام امامت برسد؟” این مسأله از آن هنگام که امام جواد (علیه السلام) در
باسمه تعالی همانطور که میدانيم هدفی که برای انسان در مکاتب الهی تعريف شده است عبادت و بندگی خداست؛ چنانکه در قرآن کریم میخوانیم: “جن و انس را نیافریده ام مگر برای اینکه مرا عبادت کنند[1]. اما واقعيت آنست که
باسمه تعالی هر عمل اشتباهی که از افراد سر مى زند، ممکن است دارای دلایل متعددی باشد. برای نمونه عدم رعایت صحیح احکام اسلام در خصوص حجاب، امکان دارد که از مسایل مختلفی نشأت گرفته باشد. از جمله اینکه افراد،
باسمه تعالی ” حال چه کنم؟ چگونه این ضرر را جبران کنم؛ من اصلا شانس ندارم؛ خداانگار من را فراموش کرده …” این جملات برایمان آشنا نیست؟! خواسته یا ناخواسته، هنگامی که مالی را از دست میدهیم و یا این
باسمه تعالی اگر صاحب چشمی نابینا شود و سپس بینایی خود را به دست آورد، آن را به واقع “نعمت” شمرده و در صدد شکر بر میآید، ولی اگر دچار نابینایی نشده و همیشه بینا باشد، کمتر شکر آن را
باسمه تعالی ترس، یک واکنش احساسی نسبت به یک تهدید یا یک خطر است. رمز این نکته که وقتی کودک بودیم، از تاریکی و یا برخی جانوران کوچک میهراسیدیم، همین احساس خطر بود که هرچند به ناحق، اما بالاخره گریبان
باسمه تعالی فکر میکنید فاصله «خودفراموشى» تا «خدافراموشى» چه قدر است؟ از یاد بردن این که: «من کیستم؟»، «که بوده ام؟»، «کجایم؟»، «به کجا میروم؟»، «چه گونه باید باشم؟»، «چه باید بکنم؟»، «هدفم چیست؟»، «چه میخواستم؟»، «چه باید بخواهم؟» و
باسمه تعالی آدمی همیشه با امید به آیندهای بهتر زندگی می کند. این امید که روزی جهان شاهد هیچ ظلم و ستمی نباشد و همه جا را عدل و عدالت فرا گیرد، از دغدغه های اصیل ما انسان هاست. از
باسمه تعالی بكر پسر صالح مى گويد: من دامادى داشتم که به امام جواد (عليه السلام) نامه اى نوشت و در آن اظهار داشت كه: “پدرم دشمن اهل بيت است و عقيده فاسدی دارد، با من هم بدرفتارى مى كند
باسمه تعالی چون مأمون[1]تصمیم گرفت، دخترش امالفضل را به همسری ابو جعفر محمد بن علی (علیه السلام) در آورد، بنیعباس از این تصمیم آگاه شدند، پس بر او تندی کردند و این تصمیم او را زشت شمردند و ترسیدند که
باسمه تعالی در هر مناسبتی، تلاش ها و کوششهای فراواني به منظور کوبیدن شخصیت امام جواد (علیه السلام) به عمل میآمد، تا آنجا که گفتهاند: “مأمون درباره ابوجعفـر (امام جواد (علیه السلام)) دست به هر حیلهای زد، ولی به هیچ
باسمه تعالی در مورد معنای توکّل، شخصی از امام علی بن موسی الرضا )علیه السلام( پرسید: “حدّ توکّل چیست؟” ایشان فرمودند: “اینکه با اتکای به خدا از هیچکس نترسی[1].” آیات مختلف قرآن نیز، مؤمنین را به توکّل به خدا توصیه
باسمه تعالی براستی بندگان خوب خدا چگونهاند؟ زندگی ما چگونه باشد تا در شمار این بندگان قرار گیریم؟ از امام هشتم، امام علی ابن موسی الرضا )علیه السلام(، در مورد بندگان خوب خدا سؤال شد که دارای چه خصوصیاتی هستند؟
باسمه تعالی شیعیان علاوه بر پیوند عقیدتی با امامان خویش، پیوند عاطفی مستحکمی نیز دارند. لذا ما شیعیان به خصوص به هنگام گرفتاریها و مشکلات، دست توسل به دامان پر مهر اهل بیت (علیهم السلام) می زنیم و به محضرشان
باسمه تعالی امام رضا (علیه السلام) در زمان ولایتعهدی از جانب مأمون بسيار تحت فشار و اذیتهای گاه و بیگاه بودند. کار حضرت به جایی رسیده بود که دعا می فرمودند: “خدایا اگر گشایش من از وضعی که در آن
باسمه تعالی «دعبل خزاعى[1]»خود را به شهر مرو[2]رساند و بر امام رضا (علیه السلام) وارد شد. او با اشتیاقی زیاد به حضرت (علیه السلام) گفت: “ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) من قصیدهای ساخته و
باسمه تعالی متأسفانه حکومت هایى که در طول تاریخ به نام اسلام سرکار آمدند، از قبیل بنى امیه، بنى عبّاس، عثمانیان در ترکیه و در روزگار کنونی وهابیان و گروه های تکفیری و سلفی، چهره اسلام را سیاه جلوه داده
باسمه تعالی ابو الصَلت هروى از یاران نزدیک امام رضا (علیه السلام) بود. او نقل میکند که روزی در نزد حضرت بودیم و آن حضرت چنین فرمود: خداوند عزوجل به یکى از انبیایش وحى فرمود که فردا صبح، اولین چیزى
باسمه تعالی اساس زندگی انسان بر “انس و معاشرت” نهاده شده است که دارای جاذبه و دافعه هایی مادی و معنوی است. زشت خویی، آزمندی، کینه توزی، بی عاطفگی، خشم و … از دافعههای معنوی و اخلاقی است که دیگران
“او در سخن گفتن با کسی درشتی نمیکرد و سخن کسی را پیش از این که به اتمام برسد، قطع نمینمود. هرگز درخواست کسی را که قادر به انجام دادن آن بود، رد نکرد. هیچ وقت پاهای خود را در