هر سال بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان فداکاری بزرگ حسین بن علی (علیه السلام)، قهرمان نبرد کربلا در سال ۶۸۰ پس از میلاد، را در خاطرهها زنده مینمایند. اما در عین حال نباید از این نکته غافل شد که جمعیتی از مسلمانان، از اینکه این مساله را عمیقا مورد بررسی قرار دهند، ابا دارند و از سوال در مورد فرآیند تاریخی که به حکمرانی یزید (خلیفه اموی) انجامید، خودداری مینمایند. نه تنها گروه هایی از مسلمانان این حقیقت تاریخی مهم صدر اسلام را نادیده میگیرند؛ بلکه تعدادی اندک حتی سعی در محو و حذف هر گونه یادبود و یادآوری این واقعه دارند. در این رابطه شاید ضروری است تا دریابیم چرا چنین تفکری که توسط تروریستها و عوامل افراطی نظیر القاعده و طالبان بروز و ظهور میکند، معمولا مجالس عزاداری واقعه کربلا و مشابه آن را مورد حمله قرار میدهد؟ (مانند آنچه در سالهای اخیر در عراق، افغانستان و پاکستان اتفاق افتاده است.) دلیل اصلی این گروه برای دشمنی با آنچه امام حسین (علیه السلام) برای آن ایستادگی کرد، چیست؟
برای درک بهتر زمینه عاشورا و قیام امام حسین (علیه السلام)، بررسی مختصر تاریخ ضروری است. بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال ۶۳۲ پس از میلاد، گسترش اسلام به واسطه عوامل مختلفی تبدیل به پدیدهای جهانی شد. اسلام قدرتی در حال رشد بود، اما در همین حال ساختار جامه اسلامی نیز در حال تغییر بود؛ چرا که به تدریج تحت تاثیر مردمانی از فرهنگهای مختلف قرار میگرفت. [1].
خواص از جامعه که تنها علاقمند به قدرت و ثروت بودند، قدرت بیشتری یافتند و در نتیجه تاکید اسلام بر مساوات و عدالت، به مرور کم رنگ شد. تلاش آگاهانهای که در میان برخی از افراد برای تقلید از حکومتهای خاندانی رومیها و ساسانیها وجود داشت، برای بسیاری از ناظران روشن به نظر میرسید. قدرت و ثروت پرستی حکام اسلامی در حکمرانی خاندان اموی به اوج خود رسید. بدین سان، تغییر شکل آرمانهای اسلامی و رویکرد دنیوی، محور حکمرانی یزید (خلیفه اموی) و هم مسلکان وی قرار گرفت. برای مثال، گسترش قدرت به وسیله شمشیر یکی از نقاط برجسته این تفکر بود.
امام حسین (علیه السلام) که در چنین زمانی نگهبان اسلام بود، با تمام قدرت در برابر این جریان ایستادگی کرد و فداکاری بی سابقه او عاملی شد برای برانگیختن وجدان اسلامی مردم و افشای این جریان انحرافی که خود را به عنوان اسلام معرفی میکرد. پایه قیام امام حسین (علیه السلام) بر کرامت و عزت انسانی استوار بود.[2] مقابله با جریان نوظهور نظام موروثی در حکومت نیز از مهمترین خصوصیات این قیام بود. امام (علیه السلام) در آخرین خطبهای که پیش از ترک مدینه به سمت کربلا ایراد نمود، هدف خود را به وضوح چنین بیان نمود: “من به دنبال اصلاح در امت جدم هستم [3] .
بنابر این ماجرای قیام حسین بن علی (علیه السلام) یک تقابل سیاسی نبود؛ اگر چه برخی تاریخ نویسان مسلمان تلاش کردند آنرا این گونه جلوه دهند تا نه تنها جنایات یزید را مستور کنند بلکه به طور غیر مستقیم مکتب فکری او را تایید نمایند. با این وجود نگاه جریان غالب چه در شیعه و چه در میان اهل تستن، همواره تاییدگر پیام و قیام امام حسین (علیه السلام) است. از این رو بسیار مضحک است که این ماجرا را نزاعی بین شیعه و سنی در تاریخ اسلام ببینیم. در بین مسلمانان تنها عدهای از علمای مناقشه برانگیز، این طرز تفکر را پشتیبانی میکنند. همچنین، برخی نویسندگان که این چنین پندار غلطی را تبلیغ میکنند، یا با تحلیلی سطحی به قضایا نگریسته اند و یا سعی در ساده کردن آن برای مخاطبین عوام غربی داشته اند.
اگر چه شیعیان در گرامیداشت مصیبت کربلا پیشگام هستند، اما سنیها مخصوصا آنها که در جنوب شرقی آسیا به مکتب فکری “بریلوی” تعلق دارند و یا تمام حلقات صوفیها در سراسر آسیا و خاور میانه نیز مشتاقانه در اعلام همبستگی با امام حسین (علیه السلام) شرکت میکنند. افراطیها و تروریستها نیز تلاش میکنند که این عامل وحدت را از بین ببرند؛ چرا که ایجاد تفرقه با برنامه فرقه گرایانه و خشونت آمیز آنان سازگار است. تحریف دین به منظور متعصبانه جلوه دادن ظاهر آن و اتخاد رویکردی خشن نیز آنان را در جهت دستیابی به اهداف خود نزدیک مینماید. برای آنها قدرت سیاسی فی نفسه یک هدف است و فرقه گرایی منحوسی که برخواسته از چنین دیدگاهی است، بسیار از مسلمانان را از رشد معنوی باز داشته است. علاج این بیماری در گسترش پیام اصلی کربلا در جهان اسلام و تلاش برای فهم بهتر اصول اسلام نهفته است.
پیام امام حسین (علیه السلام) کاملا در تضاد با این بینش قرار دارد. در حقیقت نیت امام (علیه السلام) در قیام عاشورا هیچگاه مبتنی بر سلاح و خشونت نبود؛ بلکه او به انتقال پیامش از طریق آگاهی مبتنی بر محبت و رحمت اعتقاد داشت. در حقیقت پیام او کاملا برخاسته از انسانیت بود. این چنین پیامی در زمینه مقاومت در برابر ظلم و ایثار برای همه بشریت و همچنین نسلهای آتی راهبردی است. از این رو، ایده مقاومت در برابر استبداد و ظلم، بسیار مدیون حسین بن علی (علیه السلام) است؛ حسینی که از تمجید حکومت یزید -خلیفه ستمگر اموی- در قالب بیعت با وی سر باز زد و به همراه اطرافیان معدودش به وحشیانه ترین وضع به شهادت رسید و خاندانش به اسارات قوم ظالم رفت. رهبر برجسته هند، گاندی، در این رابطه میگوید: “من از حسین آموختم که چگونه به پیروزی برسم در حالی که مظلوم واقع شده ام”…
(برگرفته از مقاله “درسهای تاریخی از کربلا”، تألیف: “دکتر حسن عباس”، (انتشار یافته در مجله Foreign policy)- 11دسامبر 2011)
برچسب خورده:اصلاح در امت_امام حسین ع در سخنان مشاهیر جهان_انسانیت_برانگیختن وجدان اسلامی مردم_سید الشهدا امام حسین_ظهورقیام امام حسین ع_کرامت و عزت انسانی_کربلا و درک بهتر از تاریخ اسلام
پاورقی ها:
[1] متن موجود از مقاله “درسهای تاریخی از کربلا” که در مجله Foreign policy در سال 2011 انتشار یافته، انتخاب گردیده است. این مجله یکی از نشریات تاثیر گذار در زمینه سیاست جهانی و اقتصاد میباشد. بنابر این هدف مقاله مورد نظر معرفی ابعاد قیام عاشورا به مخاطبین نخبه غربی است
[2] امام حسین (علیه السلام) کرامت انسانی را در قیام خویش این گونه آشکار ساخت: “آگاه باشید که ناپاک فرزند ناپاک (عبید الله بن زیاد) مرا برای پذیرش یکی از دو راه مجبور کرده است: بین مرگ و ذلت. اما هیهات! که ما ذلت را بپذیریم، خداوند متعال و رسولش و مؤمنین و دامنهای پاک و مطهر و غیرتمندان و عزتمندان عالم، بر ما نمیپسندند که اطاعت از فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم.( احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 24)
[3] مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 89