«پرچم‌دار احیاء دین»

“در جنگ صفّین در لشکر امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و در گروه عمّار یاسر[1] بودیم. هنگام ظهر و در شدت گرما، زیر سایۀ پرچم نشسته بودیم. دیدیم مردی صف‌ها را شکافته و جلو می‌آید تا به ما رسید و گفت: کدامیک از شما عمّار هستید؟”

يكي از اصحاب اميرالمؤمنين (علیه السّلام) كه در جنگ صفين در ركاب آن حضرت بود، ادامه مي‌دهد: “عمّار گفت: من هستم. آن مرد گفت: سؤالی دارم… صبح که برای شرکت در میدان جنگ از خانه بیرون آمدم، معتقد بودم علی (علیه السّلام)حقّ است و معاویه باطل و گمراه است؛ امّا وقتی به میدان جنگ آمدم، دچار حیرت شدم! لشکر معاویه هم اذان سر داده و به توحید خدا و رسالت پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و اله و سلم) شهادت می‌دهند! نماز و قرآن می خوانند و خلاصه، آن‌چه که ما داریم، آن‌ها نیز دارند. شک کردم و گفتم آیا ما آمده‌ایم با نمازخوان‌ها و قرآن‌خوان‌ها بجنگیم؟! لذا با ناراحتی تمام پیش امیر المؤمنین (علیه السّلام) رفتم و آن حضرت فرمود تا به نزد شما بیایم.

عمّار گفت: ببین آن پرچم سیاهی که در مقابل ماست، به دست کیست؟ گفت: دست عمرو عاص[2].است. عمّار گفت: بدان من به همراه پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و اله و سلم) علیه این پرچم سه بار در جنگ بدر، احد و حنین جنگیده‌ام. امروز هم علیه همین پرچم می‌جنگم. مطمئن باش امروز هم آن پرچم، پرچم شرک است و این پرچمی که ما زیر سایۀ آن هستیم، پرچم توحید است [3]و[4].

معاویه، دشمن سرسخت پیامبر اکرم و اهل بیت (علیهم السّلام) بود؛ اما با عوام‌فريبی و حفظ ظواهر ديني، موفق شده بود تا بین مردم جايگاه خويش را حفظ کند. اما معاویه با موقعيتی که داشت، در اصل برای خاموش کردن نور اسلام می‌کوشید و می‌خواست بساط نبوّت برچیده شود و اسم خدا از بین برود.

امام حسين (علیه السّلام) همچون پدر و برادر گرامي خويش (علیهم السّلام) در آن شرایط وي‍ژه، احساس کرد که باید در مقابل این منکر مهلک بایستد؛ ولي قیام مسلّحانه در برابر معاويه را به مصلحت اسلام و مسلمین نمی‌دید؛ چرا كه معاویه برای مردم ناشناخته بود و مردم او را آدم خوب، مؤمن و متعهّد به نماز و قرآن می‌پنداشتند و می‌گفتند: چرا با او بجنگیم؟

لذا لازم بود كه سيد الشهدا (علیه السّلام) نيز همچون امام حسن (علیه السّلام) با معاويه از در صلح درآید و از او تعهّداتی بگیرد تا او عملاً و علناً آن تعهّدات را نقض کند و مردم به کفر و نفاق درونی او پی ببرند و زمینه برای قیام در مقابل بنی امیّه فراهم گردد.

پس از معاویه، یزید كه فردي هتّاک و بی‌شرم بود، به حکومت رسید. او علناً در مقابل مردم شراب می‌خورد و اشعار کفرآمیز می‌خواند: “سلطنت در دست بنی‌هاشم بازیچه‌ای بود و اینک به دست ما رسیده است. نه فرشته‌ای از آسمان آمده و نه وحیی نازل شده است. [5]

هنگامي كه يزيد از طریق فرماندار مدینه به امام (علیه السّلام) پیشنهاد بیعت داد، آن حضرت فرمود: “وقتی اختیار امّت به دست فرمانروایی مثل یزید داده شود، فاتحۀ اسلام نیز باید خوانده شود [6].

این جمله نشان می‌دهد که انگیزۀ اصلي سيدالشهدا (علیه السّلام) از فداکاری و جانبازی تاريخی قيام سال 61 هجری، حفظ اساس اسلام و جلوگيری از خاموش ساختن صدای وحی و نبوّت و قرآن توسط امويان بوده‌است. تعبیر به “مثل یزید” دلالت بر آن دارد که شخص یزید آنچنان نیست که امام حسین (علیه السّلام) به مقابلۀ با او برخیزد؛ بلکه طرف مقابل امام، تفکّر و عمل یزید است. این تفکر و عملکرد از هر فرد یا گروهی که اظهار شود و به مخالفت با دین خدا برخیزد، طرف جنگ با امام محسوب می‌شود و سيدالشهدا (علیه السّلام) به مقابلۀ با او به پا خواهد خواست.

اكنون نيز اگر چه شخص یزید مُرده و در دل خاک پوسیده‌است، اما تفکر و اقدامات یزیدی تا روز ظهور امام مهدی (علیه السّلام) در دنیا هست و پیوسته باید از سوی پیروان حسین (علیه السّلام) طرد گردد. لذا غوغای همه‌سالۀ عاشورا و ابراز ارادت‌ها و تجديد ميثاق با امام حسين (علیه السّلام) در ایام اربعين به منظور پاسخ به ندای احيای اسلام حقيقی و به عبارتی ديگر، زنده‌نگه‌داشتن تفکّر حسینی است.

(برگرفته از كتاب “حسين (علیه السلام)، چراغ هدايت و كشتي نجات”، تأليف: “آيت الله سيد محمد ضياء آبادي” (با اندکی تغییر)

برچسب خورده: پرچم شرک_پرچم توحید_پرچم‌دار احیاء دین_تفکّر و عمل یزید_حفظ اساس اسلام_دشمنان اهل بیت_سید الشهدا امام حسین_فرمانروایی مثل یزید_قیام امام حسین ع

 

پاورقی‌ها:

[1] عمار یاسر، صحابی بزرگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از آغازین روزهای دعوت، در کنار آن حضرت بود و در شمار اولین کسانی است که در مکه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد. او پس از هجرت در نبردهای گوناگون در رکاب آن حضرت به مقابله با مشرکین پرداخت

[2] عمرو عاص از نزدیکان و فرماندهان ارشد معاویه بود که در جنگ صفین حیله بر نیزه کردن قرآن را طراحی نمود و نمایندۀ اهل شام در جریان حکمیت صفین بود

[3] وقعه صفین، صفحه 321

[4] جایگاه عمار در میان مسلمانان و اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بس رفیع بود، تا جایی که مسلمانان عمار را ملاک حق و معیار شناخت مسیر حقیقت می دانستند، چرا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان و ثبات قدم او را ستوده و او را همواره ملازم حق و حقیقت معرفی نمودند. بر این اساس، عمار پرچم بنی امیه و لشکریان صفین را که نماد وعامل اجتماع سپاهیان است، همان پرچم قریش در جنگ های بدر و احد و حنین در برابر اسلام می‌داند وبنی‌امیه و لشکریان آنان در صفین را همان کسانی معرفی می‌کند که پیش از فتح مکه به رویارویی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تلاش برای از بین بردن اسلام پرداختند و همینک نیز با همان انگیزه اما با ظاهری فریبنده، به دنبال همان اهداف پیشین خویش هستند

[5]( لعبت هاشم بالملك فلا            خبر جاء و لا وحي نزل‏” (احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 307

[6] إنا لله و إنا إليه راجعون و على الإسلام السلام إذ قد بليت الأمة براع مثل يزيد…” (لهوف، صفحه 24)