« وصف سوگ »

زیارت ناحیه مقدسه، یکى از زیارت­های مشهور امام حسین (علیه السلام) است که منسوب به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می­باشد و آموزه ­هایى از عشق، معرفت، سوز و توسل را در بر دارد. این زیارت، تصویرگر ماجرای کربلاست و انسان را در متن آن واقعه جانگداز قرار می‌دهد. زیارت با سلام بر پیامبران و پیشوایان الهى (علیهم السلام) آغاز مى شود. سپس با سلام بر امام حسین (علیه السلام) و توصیف ایشان و دودمان و یاران با وفایشان ادامه مى‌یابد. پس از آن، به شرح اوصاف و کردار امام حسین (علیه السلام) پیش از قیام، زمینه ­هاى قیام حضرت، شرح شهادت و مصایب آن حضرت پرداخته و در نهایت، با توسل به پیشوایان معصوم (علیهم السلام) و دعا به پیشگاه خداوند پایان مى یابد.

با این مقدمه و در آستانه ایام عزای سرور و سالار شهیدان و به عنوان کسب معرفت بيشتر و ذکر گوشه‌هايی از مصیبت آن حضرت، فرازهایی از این زیارت را خطاب به امام حسین (علیه السلام) می‌خوانیم:

 … [ای حسین عزیز که سلام و رحمت خدا بر تو باد]گواهی می‌دهم که تو نماز را به پا داشتی و زکات را ادا نمودی و امر به معروف کردی و از منکر و عداوت نهی فرمودی و به حقیقت، خداوند را اطاعت کردی. هرگز او را نافرمانی نکردی و به او و ریسمان محکمش چنان چنگ زدی تا خشنود و راضی گردید و تنها از او در خوف و خشیت بودی و تنها نظاره­ گر او بودى و تنها او را اجابت نمودى، و سنت­هاى نیکو به وجود آوردى، و آتش­هاى فتنه را خاموش نمودى، و دعوت به هدایت و استقامت کردى، و راه‌هاى صواب و حق را روشن و واضح گرداندى، و در راه خدا به حق جهاد نمودى…

[تو در عبادت] داراى رکوع و سجود طولانى بودى. مانند شخصی که [به یقین] می‌داند از دنیا کوچ خواهد کرد نسبت به آن زهد ورزیدی، و مانند کسی که از دنیا وحشت می‌کند به آن نگریستی، آرزوهایت از (تعلق به) دنیا بازداشته شده، و همت و کوشش والای تو از زر و زیور دنیا روی‌گردان بود…

تا آن که جور و ستم دست تعدى دراز نمود و ظلم و سرکشى نقاب از چهره برکشید، و گمراهى، پیروان خویش را فراخواند… پس از آن، علم [الهیت] اقتضا نمود که انکار و مخالفت [با بدکاران] نمود و جهاد و مبارزه با بدکاران را بر تو واجب نمود. بنابراین همراه فرزندان و خانواده ­ات، و پیروان و دوستانت روانه شدى، و حقیقت و برهان الهی را [بر همگان] آشکار نمودى، و با حکمت و پند و اندرز نیکو [مردم را] به سوى خدا فرا خواندى، و به برپادارى حدود الهى و اطاعت از معبود امر نمودى، و از پلیدى­ ها و سرکشى ­ها نهى فرمودى. ولی [در مقابل همه این خیرخواهی­ ها] آنان با ظلم و تجاوزگری و کینه ورزی با تو مقابله کردند.

و تو پس از ارشاد و راهنمایی آنان و اتمام حجت بر ایشان، با آنها به جهاد برخاستی. آنان نیز پیمان و بیعت تو را شکستند و پروردگار و جد تو را به خشم آوردند و جنگ با تو را آغاز نمودند.

پس تو در برابر زخم‌زبان‌ها و زخم نیزه­ ها و ضربه ­های شمشیر پایداری نمودی و لشکر بدکاران و فاجران را در هم کوبیدی و در میان گرد و غبار چنان با ذوالفقار[1].به جنگ با دشمن پرداختی که گویا تو علی مرتضی (علیه السلام) هستی.

پس چون تو را با قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس یافتند، مکر و حیله ­های خود را به کار بستند  و از راه نیـرنگ و فساد با تو به ستیز برخاستند. پس آن ملعون[2]لشکریانش را فرمان داد تا تو را از آب و استفاده از آن منع کنند، و برای کشتنت با تو به جنگ پرداختند، و به مبارزه با تو شتافتند، و تو را با تیرها و نیزه­ ها هدف قرار دادند، و براى مستأصل و ناچار نمودن تو دست دراز کردند، و هیچ حُرمت و احترامی براى تو مراعات نکردند، و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند، چه در کشتن دوستان و یاورانت و چه در غارت اثاث خیمه هایت.

(بارى) تو در گرد و غبارهاى جنگ پیش تاختى، و آزار و اذیت ­هاى فراوانى را به جان خریدی، آن چنان که فرشتگان آسمان ها از صبر و شکیبایى تو به شگفت آمدند، پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تو را با زخم‌های کاری فراوان ناتوان نمودند، و راه خلاص را از هر سو بر تو بستند، تا آن که هیچ یاورى برایت نماند، ولی تو در همه این مصیبت­ ها برای رضای پروردگار صبر کردی، از زنان و فرزندانت دفاع و حمایت کردی، تا آن که تو را از اسب سرنگون نمودند.

پس با بدنی آکنده از جراحت­ ها بر زمین افتادی، در حالی که اسب­ها، تو را با سُم خویش می‌کوبیدند و سرکشان با شمشیرهاى آخته بر تو جسارت می‌نمودند. تا آنکه پیشانی مبارکت به عرق مرگ مرطوب شد…[3]

برچسب خورده:امام حسین_پیامبران_پیشگاه خداوند_تصویرگر_توسل_دعا_رضای پروردگار_زیارت ناحیه مقدسه_سید الشهدا امام حسین_شهادت امام حسین ع_صبر_عشق_مشهور_مصیبت_ منسوب_هدایت و است_قامت وصف سوگ

 

پاورقی ها:

[1] ذوالفقار نام شمشیر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) بوده است که به عنوان یکی از امانتهای امامت از هر امام به امام بعدی منتقل می­شده است

[2] اشاره به عمر بن سعد

[3] (بحارالانوار، جلد 98، صفحه 317؛ المزار الکبیر، صفحه 496)