«كمك به افتادگان»
بعد از 21 سال حکومت استبدادی، عبدالملک بن مروان در سال 86 هجری قمری از دنیا رفت و بعد از وی پسرش ولید جانشین او شد. ولید برای آنکه از نارضایتیهای مردم بکاهد، بر آن شد که در روش دستگاه خلافت و طرز رفتار با مردم تعدیلی ايجاد كند. او خصوصاً در مقام جلب رضایت مردم مدینه – یکی از دو شهر مقدس مسلمین و مرکز تابعین[1] .و باقیماندگان صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل فقه و حدیث – برآمد. از این رو هشام بن اسماعیل مخزومی، پدر زن عبدالملک را که قبلاً حاکم بسيار ستمگر مدینه بود و مردم همواره آرزوی سقوط وی را میکردند از کار برکنار کرد.
هشام بن اسماعیل، در ستم و توهین به اهل مدینه بیداد کرده بود. مثلا سعید بن مُسَیِّب، محدث معروف و مورد احترام اهل مدینه را به خاطر امتناع از بیعت، شصت تازیانه زده بود و جامهای درشت بر وی پوشانده، بر شتری سوارش کرده و دور مدینه گردانده بود[2]. همچنين به خاندان اميرالمؤمنين علی (علیه السلام) و مخصوصاً سرور علویین، امام علی بن الحسین (علیهما السلام) بیش از دیگران بدرفتاری کرده بود. طبق نقل تاريخ، او كه از قبيله بنیمخزوم بود كه سران اين قبيله دشمنی ديرينهای با پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) داشتند، امام علی بن الحسین (علیهما السلام) را بسيار آزار و اذيت میكرد و اميرالمؤمنين علی (علیه السلام) را بر منبر دشنام میداد و ناسزا میگفت[3].
ولید، عمر بن عبدالعزیز، پسر عموی جوان خود را که در میان مردم به حسن نیت و انصاف معروف بود، بجای هشام حاکم مدینه قرار داد. عمر برای باز شدن عقده دل مردم، دستور داد هشام بن اسماعیل را جلو خانه مروان نگاه دارند و هرکس که از هشام بدی دیده یا شنیده، برای تلافی به آنجا بيايد. مردم دستهدسته میآمدند و دشنام و ناسزا و لعن و نفرین نثار هشام میكردند.
اما خود هشام بن اسماعیل، تنها نگران امام علی بن الحسین (علیهما السلام) بود.[4] او با خود فکر میکرد كه انتقام امام (علیه السلام) در مقابل آن همه ستمها و سب و لعنها نسبت به پدران بزرگوارش، کمتر از کشتن نخواهد بود. ولی از آن طرف، امام به علویین فرمود كه كسی با هشام كاری نداشته باشد و كلامی به او نگويد[5].به عبارتی حضرت نشان دادند كه اخلاق ايشان بر این نیست که به افتاده لگد بزنند و از دشمن بعد از آنکه ضعیف شد انتقام بگیرند؛ بلکه برعکس، اخلاقشان اين بود که به افتادگان کمک و مساعدت کنند. هنگامی که امام با جمعیت انبوه علویین، به طرف هشام بن اسماعیل میآمد، رنگ در چهره هشام باقی نماند. هر لحظه انتظار مرگ را میکشید. ولی برخلاف انتظار وی، امام طبق معمول که مسلمانی به مسلمانی میرسد، به او سلام كردند و بر حال او ترحم نموده و به او پيغام دادند كه :”اگر کمک مالی از من ساخته است حاضرم، و از طرف من و ياران من به تو آسيبی نخواهد رسيد. [6]يعنی حضرت نه تنها از مجازات او گذشتند، بلكه حتی پيشنهاد كمك نيز به او دادند.
در آن لحظه هشام به این آیه اشاره کرد که “خدا بهتر میداند که رسالتش را در چه شخصی قرار دهد[7][8]. بعد از این جریان، مردم مدینه نیز شماتت به او را متوقف کردند.
(برگرفته از كتاب داستان راستان، اثر استاد شهيد مرتضی مطهری (با اندكی اضافات))
برچسب خورده:امام علی بن الحسین السجاد_تواضع و فروتنی_رسالت_ستم و توهین_سیره امام سجاد ع_شهيد مرتضی مطهری_كمك به افتادگان_کمک و مساعدت_ نارضایتیهای مردم
پاورقیها:
[1] تابعين كسانی بودند كه پیامبر (صلی الله عليه و آله و سلم) را ندیده ولی اصحاب ایشان را درک کرده بودند
[2] انساب الاشراف، جلد 7، صفحه 256
[3] طبقات الكبری، جلد 5، صفحه 170
[4] تاريخ طبری، جلد 6، صفحه 428 – مناقب ابن شهرآشوب، جلد 3، صفحه 301
[5] همان
[6] همان
[7] تاريخ طبری، جلد 6، صفحه 428 – مناقب ابن شهرآشوب، جلد 3، صفحه 301
[8] الله اعلم حيث يجعل رسالته…” (سوره انعام، آيه 124)