« فرزند منا »

« فرزند منا »

“ای فرزند عزیزم! بدان این عمر توست که با گذشت ساعت‏ ها از دست می‏رود، نه چیزی دیگر و نیز توجه داشته باش که تو به نعمتی نمی‏رسی مگر با جدایی از نعمتی دیگر، پس بپرهیز از آرزوی دراز، زیرا که چه بسیار آرزومندان که به آرزوی خویش نرسیدند …”

فرازی از وصیت امام سجاد (علیه السلام) به فرزندشان

بعد از واقعه‏ ی کربلا و آمدن خاندان نبوت به شام، یزید سرمست از غرور و شادمان از پیروزی، مجلس جشن بزرگی در مسجد جامع دمشق برپا کرد. در این مجلس عمومی که همه ‏ی اسیران نیز حضور داشتند، یک خطیب رسمی ماموریت یافت تا از امیرالمومنین و امام حسین (علیهما السلام) بدگویی کند و شیوه‏ ای که از زمان معاویه به جای مانده بود را ادامه دهد. پس از پایان صحبت خطیب، حضرت سجاد (علیه السلام) لب به سخن گشودند و فرمودند: “به من اجازه دهید که بر بالای این چوب ‏ها بروم و کلماتی بگویم که رضای خدا در آن است و شنوندگان آن نیز اجر و ثواب خواهند برد.” یزید که از نتیجه‏ی سخنرانی امام بیم‏ناک بود، در ابتدا مخالفت کرد ولی در نهایت به واسطه‌ی اینکه افکار عمومی مردم تحریک شده بود، مجبور شد که با سخنرانی امام موافقت کند. هنگامی که امام بر فراز منبر قرار گرفتند، سخن خود را با حمد و ثنای الهی آغاز کردند و در ادامه برای انبوه حاضرانی که از فرط سال‏ها تلاش‏ تبلیغی و گمراه‌کننده‏ ی حکومت معاویه و فرزندش یزید، سفارشات مؤکد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به اهل بیت را از یاد برده بودند و جایگاه، مقام و مسئولیت خاندان نبوت در ساختمان دین را نمی‏دانستند، به معرفی خود پرداختند و فرمودند:

“هر کس مرا می‏شناسد که می‏شناسد و هر کس که نمی‏شناسد، بداند که من فرزند مکه و منا[1]هستم، من فرزند زمزم و صفا هستم …”

این جمله اشاره به این معنا دارد که اگرچه ما امسال به منا نرفتیم و در آنجا وقوف و بیتوته نکردیم[2]. و گوسفند نکشتیم، ولی منا از ما است، چون منا مثل مکه، مدینه و حتی همانند خود کعبه زمین و خانه‏ ای مرده بود که سال‏ها پیش روح از آن رخت بربسته بود و این ما بودیم که با کربلا رفتن خود آن سرزمین مرده را زنده کردیم و هر کس که زمین مرده‏ ای را زنده کند، آن زمین از آن اوست[3]. کسی با قربانی کردن گوسفند و شتر مالک منا نمی‏گردد، چون منا با این چیزها زنده نخواهد شد. منا با قربانی کردن پدر، برادر، عمو و اصحاب و تقدیم اسیر و جانباز در راه خدا زنده می‏شود. از این جهت است که ما صاحب منا و وارث آن هستیم؛ چنانکه وارث صفا، مروه، زمزم و کعبه نیز هستیم. چون قیام ما بود که کعبه را زنده کرد، به حج بها داد و آبروی حج را حفظ کرد وگرنه گوسفند کُشتن، به دور خانه‏ ی خدا طواف کردن و سعی بین صفا و مروه، کار بسیار سهلی است که هر کسی از عهده‌ی آن بر می‌آید.

آنگاه فرمود: “من فرزند کسی هستم که او را بر آسمان بردند …، من فرزند رسول الله و فرزند علی مرتضی هستم.” و سپس فرمود: “من فرزند فاطمه زهرا و فرزند سرور زنان عالم هستم.”

با این سخنرانی، جنگی که به دنبال بیعت ‏خواهی یزید از امام حسین (علیه السلام)، از مدینه آغاز شده بود با پیروزی امام حسین (علیه السلام) در دمشق به پایان رسید. در پی سخنان حضرت امام سجاد (علیه السلام) اوضاع سیاسی شام دگرگون شد و مردمی که برای پیروزی یزید و حکومت اموی جشن گرفته بودند، از خواب غفلت بیدار شدند و مجلس جشن و شادی‏شان به مجلس گریه، ضجه و عزا تبدیل گشت.

« برگرفته از کتاب حماسه و عرفان، اثر آیه الله جوادی آملی (به همراه توضیحات بیشتر) »

برچسب خورده:افشاگری امام سجاد_امام علی بن الحسین السجاد_حفظ قیام امام حسین ع_خطبه امام سجاد (ع) در شام_سخنان امام سجاد_فرزند منا_قیام امام حسین (ع) _احیا کننده دین


پاورقی‌ها:

[1] منا سرزمینی است نزدیک مکه که قربانی کردن (که یکی از اعمال حج می‌باشد) در آنجا انجام می‌شود

[2] امام حسین به خاطر توطئه و تصمیم مزدوران یزید برای ترور آن حضرت در مكه، در سال 60 هجری، در موسم حج، حج بجا نیاورند و لذا در سرزمین منا حاضر نشدند . آن حضرت در آن سال پس از بجای آوردن عمره، به سوی كربلا حركت نمودند

[3] (تهذیب، جلد 7،‌صفحه 152)