«سرگذشت صحیفه سجادیه »

«سرگذشت صحیفه سجادیه »

متوكل بن هارون که از یاران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) است، نقل مي كند در ديداري كه هنگام بازگشت از سفر حج با يحيي بن زيد (نوه امام سجاد(علیه السلام)) داشتم، او را از پيشگويي امام صادق(علیه السلام) نسبت به شهادتش با خبر ساختم. در این هنگام یحیی بن زید به من گفت: آيا از پسر عمويم چيزى نوشته ‏اى؟ گفتم: آرى. گفت: به من نشان بده. پس چند نوع دانش را كه از آن حضرت ضبط كرده بودم به او عرضه داشتم. سپس دعايى را به او نشان دادم كه امام صادق (عليه السّلام) بر من املاء فرموده بود و برایم گفته بود كه پدرش امام باقر (عليه السّلام) آنرا بر او املاء فرموده بود و خبر داده بود كه آن از دعاى پدرش امام سجاد (عليهما السلام) از دعاى صحيفه كامله است. آنگاه يحيى تا پايان آن را نظر كرد…

سپس او گفت: آيا اجازه مى‏دهى كه از روى آن نسخه‏اى بردارم؟ گفتم: اى پسر رسول خدا! آيا در آنچه كه از خود شماست اجازت مى‏خواهى؟ پس یحیی گفت: هم اكنون بر تو ارائه خواهم كرد صحيفه‏اى از دعاى كامل را از آنچه پدرم از پدرش حفظ فرموده و به من در مورد نگاه‏داشتن و بازداشتن آن از نا اهلان سفارش نموده است.

سپس يحيى جامه دانى را خواست و صحيفه قفل خورده مهر كرده‏اى را از آن خارج كرد و مهر آن را نظاره كرد و بوسيد و گريه كرد. آنگاه مهر را شكست و قفل را باز كرد، سپس صحيفه را گشود و بر چشم خود گذاشت و بر چهره خود ماليد و گفت: به خدا قسم اى متوكل! اگر نبود مطلبى كه در رابطه با كشته شدن و به دار آويخته شدن من از پسر عمويم نقل كردى، بدون شك اين صحيفه را به تو نمى‏دادم. ولى من مى‏دانم كه گفتار حضرت صادق (عليه السّلام) حق است و آن را از پدرانش گرفته و به زودى صحت آن روشن خواهد شد. لذا من ترسيدم كه چنين علمى بدست بنى اميه افتد و آن را از ديده‏ها بپوشانند و در گنجينه ‏هاى خويش براى خود ذخيره كنند. از اين رو آن را بگير و مرا نسبت به حفظ آن، خاطر جمع كن و منتظر باش تا چون خداوند در كار من و اين قوم حكم خود را جارى سازد، اين صحيفه را كه امانت من در نزد تو است به دو پسر عمويم محمد و إبراهيم[1].

متوكل گوید: من صحيفه را گرفتم و چون يحيى بن زيد به شهادت رسيد، به مدينه رفتم و امام صادق (عليه السّلام) را زيارت كردم و قصه يحيى را براى آن جناب گفتم. آن حضرت گريست و به شدّت بر يحيى اندوهگين شد و فرمود: …اكنون آن صحيفه كجاست؟ گفتم: اينك اين همان صحيفه است. آنگاه آن را باز كرد و فرمود: به خدا قسم اين خط عمويم زيد و دعاى جدّم على بن الحسين (عليهما السلام) است. سپس به فرزندش فرمود: اى اسماعيل! بر خيز و آن دعا كه تو را به حفظ و نگهداريش امر كردم، بياور. پس اسماعيل برخاست و صحيفه ‏اى را كه گويى همان صحيفه ‏اى بود كه يحيى بن زيد به من داده بود، بيرون آورد. پس حضرت صادق (عليه السّلام) آن را بوسيد و بر چشم خود نهاد و فرمود: اين خط پدرم و املاء جدم (امام سجاد (عليه السلام)) در حضور من است.

در این هنگام عرض كردم: اى پسر رسول خدا! اگر مصلحت بدانيد، آن را با صحيفه زيد و يحيى مقابله نمايم. پس اجازه داد و فرمود: تو را براى اين عمل شايسته ديدم. پس من آن دو را مقابله كردم و ديدم كه هر دو يكى است و حتى در يك حرف هم اختلافى بين آن دو نديدم….

متوكل گوید: آنگاه حضرت صادق (عليه السّلام) دعاهاى صحيفه را بر من املاء كرد و آن 75 باب بود كه 11 باب آن از حافظه ‏ام رفت و 64 باب آن را حفظ نمودم…

اما آیا حقیقتا این چنین کتابی، تنها کتاب دعاست؟ یا آنکه رسالت های دیگری را نیز به دوش دارد؟

(برگرفته از مقدمه صحیفه سجادیه، ترجمه حجة الاسلام غرویان)

برچسب خورده:امام علی بن الحسین السجاد_تاریخچه صحیفه سجادیه_حفظ معارف اسلامی_سرگذشت صحیفه سجادیه_صحیفه سجادیّه_عدم تحریف صحیفه سجادیه


پاورقی:

[1] محمد و ابراهیم فرزندان عبد الله بن حسن بن حسن بن على (عليهما السلام) می باشند