«در قلب مردم …»
امام چهارم، حضرت علی بن الحسين (عليهما السلام) بعد از شهادت پدر گراميشان و در دوران خفقان بنی اميه به مقام امامت نايل شدند. دوران امامت ايشان همزمان با حکومت ظالمانه 9 خليفه اموی بوده و اکثر زمان امامت را در مدينه ساکن بودند. ايشان به القابی نظير زين العابدين، سید العابدین، سید المتقین، امین و سجاد ملقب بودند. در ميان این القاب، دو لقب سجاد و زین العابدین از شهرت بیشتری برخوردار است.
نکته حايز اهميت در بررسی اين القاب آن است که اینها القابی نبودند که مطابق رسم اعراب در بدو تولد یا دوران کودکی به کودک داده میشد و یا طبق رسوم حکومتی بهصورت تشريفاتی به فرد نسبت داده میشد؛ بلکه این القاب از طرف مردم به ايشان نسبت داده شده است. مردمی که عموماً از جمله شیعیان نبودند و لزوما او را امام و منصوب از جانب خدا نمیدانستند. [1]مرتبه کمال نفس، ایمان و تقوای امام تا بدانجا بود که مردم نمیتوانستند آنچه در وجود ایشان میبینند را نادیده بگیرند و نتيجتا وی به عنوان سرآمد و آقای عابدان (لقب سید العابدین) و مظهر عبودیت و بندگی (لقب سجاد به معنی بسیار سجده کننده) در عصر خود شناخته شدند. دو روايت زير نشانگر گوشه ای از کمالات امام علی بن الحسين (عليهما السلام) میباشد.
- شیخ مفید ـ فقیه و متکلم برجسته شیعه ـ روایت میکند:
هر گاه على بن الحسین (علیهما السلام) [براى نماز] وضو میگرفت، رنگش زرد میشد، نزدیکانش عرض میکردند: این چه حالی است که به شما دست میدهد؟
می فرمود: “هیچ میدانید که آماده ایستادن در برابر چه کسى می شوم؟ “[2]
- شيخ صدوق ـ محدث شهير شيعه ـ از “زُهری” [3].روایت میکند که:
شبی سرد و بارانی علی بن الحسین (علیهما السلام) را دیدم که آرد و هیزم بر پشت حمل می کرد.
گفتم: ای پسر رسول خدا! این چیست؟”
حضرت فرمود: “سفری در پیش دارم و توشه آن را آماده نمودهام تا در جای امنی بگذارم.”
گفتم: “اجازه دهید تا خدمتکار من آن را برای شما بیاورد.”
امام (علیه السلام) امتناع کردند.
گفتم: “اجازه دهید تا خود آن را حمل نمایم.”
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: “نه، چیزی را که در سفر به کار من آید و وارد شدن من را بر میزبانم نیکو میگرداند، چرا خود بر ندارم؟ تو را به خدا مرا رها کن و به دنبال کار خود برو.”
پس از چند روز راوی، امام (علیه السلام) را ملاقات نمود و پرسید: “هیچ اثری از آن سفری که فرمودید نمی بینم.”
امام (علیه السلام) فرمودند: “زهری! چنان که میپنداشتی نیست؛ آن سفر، سفر مرگ است و من برای آن خود را آماده میکنم. آمادگی برای مردن به وسيله دوری از حرام و بخشش (به نیازمندان) و کار نیک محقق میشود.”
در این هنگام بود که زهری دانست امام (علیه السلام) آرد و هیزم ها را برای دستگیری از ضعفا و مستمندان، تهیه نموده و به دوش میکشاندند تا به آنان برسانند …
وجود امام چهارم (علیه السلام) در آن مقطع ظلمانی تاریخ و خفقان شدید حکومت اسلامنمای اموی ـ که در حقیقت به دنبال خاموش نمودن نور اسلام و پوشاندن حقیقت ایمان بود ـ برای جویندگان انسانیت به درستی چراغی روشن بود. ايشان با رفتار و گفتار خویش، سیرت فراموش شده جد و پدر و خاندان رسالت را زنده کرد و باعث شد تا مردمی که سال ها با عصر نبوت فاصله داشتند، راه و روش تربیت اسلامی را به چشم خود ببینند.
«برگرفته از کتاب “زندگانی علی بن الحسین (علیه السلام)”، تالیف “دکتر سید جعفر شهیدی” (با تصرف و تلخیص)»
برچسب خورده:القاب از طرف مردم_امام علی بن الحسین السجاد_در قلب مردم_راز و نیاز با خدا_سیره امام سجاد ع_شيخ صدوق_شیخ مفید_مظهر عبودیت
پاورقی ها:
[1] به عنوان نمونه جهت مطالعه بیشتر در زمینه نظرات بزرگان اهل سنت درباره فضایل و ویژگی های امام سجاد (علیه السلام) به کتاب “امامان اهل بیت (علیهم السلام) در گفتار اهل سنت”، نوشته “داوود الهامی”، بخش “فضائل امام علی بن الحسین زین العابدین (علیه السلام)” ، صفحات “287 الی 322” مراجعه فرمایید
[2] مختصر تاریخ دمشق، جلد 17، صفحه 236؛ و مشابه آن در طبقات ابن سعد، جلد 5، صفحه 216؛ سیر اعلام النبلاء، جلد 4، صفحه 392 و …
(الارشاد شیخ مفید، جلد 2، صفحه 142، همچنین أعلام الوری، جلد 1، صفحه 488؛ و … از منابع شیعه. )
[3] محمد بن مسلم ابن شهاب زُهری در ابتدا کارگزار دربار اموی بوده است. وی هم چنین یکی از فقهاء و محدثین بزرگ اهل سنت به شمار می آید