«امیر کرم»
باسمه تعالی لطف و کرم و مهربانیاش، دوست و دشمن نمیشناخت. یکی از خدمتکارانش گلی به او هدیه داد؛ در عوض او را در راه خدا آزاد کرد[1]. مردی از شهر شام به او رسید و شروع به فحاشی و
باسمه تعالی لطف و کرم و مهربانیاش، دوست و دشمن نمیشناخت. یکی از خدمتکارانش گلی به او هدیه داد؛ در عوض او را در راه خدا آزاد کرد[1]. مردی از شهر شام به او رسید و شروع به فحاشی و
روزی استاد وارد کلاس شد و به هر کس برگهای سفید داد و از دانشآموزان خواست که با کشیدن خطی، برگه را به دو نیم تقسیم کنند. سپس گفت در سمت راست کاغذ صفات پسندیدهی بهترین رفیقتان را بنویسید. همه
تلاش معاویه در برخوردهای اجتماعی بر آن بود تا کاری کند که مردم تصور کنند رابطهاش با حسن بن علی (علیهم السلام) خوب است و از نفوذ اهل بیت (علیهم السلام) به نفع خود استفاده کند. در همین راستا، سعی
مسـأله اخلاق از مسائل مهمی است که دانشـمندان اسـلامی و غیر اسـلامی درباره آن کتاب ها نوشـته و بحث های گسترده کردهانـد. بخشی از اخلاق به موضوع مکارم اخلاق اختصاص دارد و در برگیرنده اعمـالی است که از نظر اخلاقی
امام سجاد (علیه السلام) میفرمود: “امام حسن (علیه السلام) در عصر خود، از عابدترین، پارساترین و برترین انسانها بود. وقتی از مدینه به مکه برای انجام مراسم حج میرفت، پیاده می رفت و گاهی پابرهنه. هرگاه به یاد مرگ میافتاد
زندگی اهل بیت(علیهم السلام) اسوه حیات طیبه و برتر است و زندگی یکایک ایشان الگوی كاملی است؛ گرچه آگاهی ما از ابعاد وجودی و اقدامات آنان محدود و ناقص است و هر شخص از زاویهای محدود به سیمای آنان نظاره
او بازوی استوار پدر بود و همچون شناگری که در میان دریا، گاه پدیدار و گاه ناپدید شود، در میدان نبرد و کارزار، به پیش میرفت. صفهای به هم پیوسته دشمن را میشکافت و جنگ آوران جبهه خصم را به
زبیر بن بکار مورخ بسیار کهن در کتاب خویش که به نام “الموفقیات” مشهور است، از مطرف فرزند مغیره بن شعبه نقل میکند: من همراه پدرم مغیره به مسافرت شام رفته و بر معاویه وارد شده بودیم. پدرم هر روز
در زمانی که مروان استاندارى مدینه را به عهده داشت، هر هفته پیش از انجام نماز جمعه در خطبه اى که ایراد مى کرد، نسبت به حضرت على (علیه السلام) ناسزا مى گفت. در یکى از روزها، شخصى را همراه
جناده بن ابی امیه گوید: در آن بیماری که امام حسن (علیه السلام) به دنبال آن از دنیا رفت، به دیدار آن حضرت رفتم. در پیش روی آن حضرت تشتی به منظور دفع آثار سمی که معاویه به ایشان خورانده
“چه کسی مثل تو هست؟ میان تو و او راه باز است. هر زمان خواستی میتوانی بدون هیچ مانعی پیش او بروی، وضو بگیری و در برابرش بایستی. نه دری و نه دربانی! و مستقیم ناراحتی و نیازت را به
امام حسن (علیه السلام) را به عنوان “کریم اهل بیت (علیهم السلام)” لقب داده اند[1]و این عنوان به خوبی از بخشندگی و سخاوت سرشار آن حضرت پرده بر میدارد. صفحات تاریخ پر است از جلوه های جود و کرم آن
طبع امام مجتبی (علیه السلام) به گونهای بود که هرگز نیازمند را دست خالی و ناامید بر نمیگرداند. آنقدر بلندنظر بود که مبالغ بسیاری را در یک مرحله کمک میکرد و بدین سبب شگفتی دیگران را بر میانگیخت؛ چرا که
اهل بیت (علیهم السلام) در مقام هدایت و تعلیم بشریت از هر فرصت و بهانه ای به بهترین شکل بهره جسته و حکمتها و آموزشهای مورد نیاز را تعلیم فرموده اند. داستان زیر نمونه ای از همین فرصتها در رابطه
انسان ها در زندگی علاقه مند به تامین سعادت خویش هستند و عموماً برای دستیابی به آن نهایت تلاش خود را به کار میگیرند. دستیابی به سعادت بر دو مرحله استوار است: ابتدا شناخت حق و در مرحله بعد عمل
دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) همواره به دنبال این بودند تا نقطه ضعف و یا نقطه ی تاریکی در سیره عملی و سخنان آن بزرگواران بیابند تا بلکه از این طریق، بتوانند ذرهای از جایگاه آنان را در میان مردم
انسان خاکی طبعا از فقر و کمبود گریزان است. آدمی اگر در یک گوشه زندگی خود احساس نقص و فقر کند، تا حد امکان تلاش می کند که آن نقص را تکمیل و آن فقر را برطرف سازد. مثلا فقر
گویند: کسى از حضرت امام حسن (علیه السلام) درباره سیاست پرسید، حضرت فرمود: “آن «سیاست» رعایت حقوق خداوند و زندگان و حقوق مردگان است: اما حقوق خدا عبارت است از: انجام دادن آنچه امر فرموده و اجتناب از آنچه نهى
یکی از مهمترین آثار اعتقاد به توحید پروردگار، توکل به او در تمام امور است. هر کس به خدا اعتماد کند، خداوند او را شاد میکند … اعتماد بهخدا دژ محکمى است که پناه به آن نمىبرد مگر مؤمن امین.
شاید برای ما هم پیش آمده باشد که از سر حسن نیت بخواهیم تذکر و انتقاد صحیحی را نسبت به دوست یا برادر دینی خود مطرح کنیم، اما ناخواسته موجبات ناراحتی و کدورت وی را فراهم آورده باشیم. ولی آیا