« … و دشمن شهادت میدهد »
سفیان بن نزار میگوید روزی نزد مأمون بودیم. او گفت: آیا میدانید من تشیع را از چه کسی آموختم؟ همه گفتند: نه؛ به خدا نمیدانیم. مأمون گفت: از پدرم هارون الرشید. گفتیم: چگونه ممکن است؟! در حالی که هارون این خاندان را میکشت. مأمون گفت:…
آخرین ها
« حسین، شهید آگاه »
غالباً در انقلاب های سیاسى، رهبران انقلاب براى غلبه بر دشمن از تطمیع و تهدید، گردآوری نیرو و اسلحه […]«صفحاتی از دفتر شام»
شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد، فرمانروایانی چون خالد بن ولید و معاویه فرزند ابوسفیان را […]«موعود موجود»
اعتقاد به آینده ایده آل (که در آن ظلم و جور موجود، جای خود را به عدل و برابری دهد، و توسط نیروی […]«وظیفۀ فراموش شده»
“امر به معروف و نهی از منکر راه انبیاء و روش صالحان و فریضه ای بزرگ است که سایر واجبات به آن […]«واپسین ساعات»
امام رضا (علیه السلام) در زمان ولایتعهدی از جانب مأمون بسیار تحت فشار و اذیتهای گاه و بیگاه […]