” در جستجوی عقل “
گاهی برخی از حقیقت ها گسترده تر از آن چیزی هستند که تصورش را می کنیم. لذا چه بسا آگاهی از محدوده وسیع آنها بتواند افق های جدیدی را پیش رویمان بگشاید. عقل نیز یکی از این مفاهیم است …
همه ما با مفهوم عقل و خرد آشنا هستیم و آنرا یکی از بزرگترین نعمت های خدا بر خود می دانیم. ولی ما انسان ها غالبا محدوده عقل را تنها تشخیص حق از باطل در موضوعات نظری و تئوری بر می شمریم. اما اگر کمی بیشتر در آموزه های دین مان جستجو کنیم، با ابعاد وسیع تری از این مفهوم مواجه می شویم.
اهل بیت(علیهم السلام) نه تنها عقل را ابزاری قوی در مسیر معرفت و شناخت می دانند، بلکه مرزهای آن را تا میدان عمل نیز گسترش می دهند و میزان بهره برداری افراد از این موهبت الهی را نحوه زندگی و رفتار عملی آنها معرفی می نمایند …
واقعا اگر کسی از این موهبت الهی برخوردار شد، چگونه زندگی می کند؟ آیا ما هم می توانیم خرد خویش را به سر حد کمال برسانیم؟ حقیقتا چه چیزهائی از فروغ این گوهر الهی می کاهد؟ و …
در همین راستا، امام کاظم (علیه السلام) در روایتی مفصل خطاب به هشام بن حکم[1] افق های جدیدی را در این خصوص برایمان می گشایند. در این مجال بخش هائی از گفتار آن حضرت را به همراه هم می خوانیم:
“اى هشام بن حکم! به راستى خداوند عز و جل به وسیله عقل ها، حجت ها را بر مردم کامل کرد…
هشام! سپس خدا آنان را که تعقل نمى کنند، نکوهش کرده و فرموده “بدترین جنبندگان نزد خدا کر و لالهائى هستند که عقل ندارند(تعقل نمیکنند)[2].”
هشام! خداوند پیامبران و رسولانش را بسوی بندگانش نفرستاده جز بدین منظور که به کمک الهی عاقل شوند، پس آن کس دعوت خدا را بهتر پذیرفته که خدا را بهتر شناخته و داناترین ایشان نسبت به کارهای خدائی، عاقل ترین ایشان است و عاقل ترین ایشان، بالاترین مقام را در دنیا و آخرت دارد.
هشام! عمل اندک عاقل پذیرفته است و چند برابر می شود و عمل بسیار هواپرست و جاهل، مردود می باشد.
هشام! لقمان به پسرش فرمود: در برابر حق تواضع کن تا عاقل ترین مردم باشى…، پسر جان دنیا دریاى ژرفى است که خلقى انبوه در آن غرق شدند، باید کشتى تو در این دریا تقوا باشد، بار آن ایمان، بادبانش توکل، ناخدایش عقل، راهنمایش علم و سکانش صبر.
هشام! عاقلان زوائد دنیا را نیز ترک کنند تا چه رسد به گناهان، با آنکه ترک زوائد دنیا فضیلت است و ترک گناه واجب.
هشام! امیر المؤمنین(علیه السلام) مى فرمود: خدا با هیچ وسیله اى بهتر از عقل عبادت نشده است و عقل کسى کامل نشود جز آنگاه که خصالى چند داشته باشد: مردم از کفر و شرش ایمن و به رشد و خیرش امیدوار باشند و مازاد مالش را ببخشد و مازاد حرفش را نگه دارد؛ نصیبش از دنیا همان کفاف زندگى باشد و در همه عمر از علم سیر نشود، ذلت در راه خدا را از عزت در مسیر غیر خدا بیشتر دوست بدارد و فروتنى نزد او از سربلندى دوست داشتنی تر باشد؛ نیکى اندک دگران را زیاد شمارد و نیکى بسیار خود را، اندک و همه مردم را بهتر از خود داند و خود را از همه بدتر، و این پایان کار است.
هشام! هر که توانگرى بى مال و راحتی قلب از حسد و سلامت دین خواهد، باید متضرعانه از خدا درخواست کند که عقلش را کامل کند، چرا که هر کس عقل دارد، به حد کفاف بسازد و هر که به مقدار کفایت قناعت نماید، بى نیاز شود و هر که به مقدار کفایت قناعت ننماید، هیچوقت بى نیاز نگردد.
هشام! هر که سه چیز را بر سه چیز مسلط کند، گوئى هوای نفسش را بر ویران کردن عقلش کمک کرده است: آن که نور فکرش را با آرزوى دور و دراز تاریک سازد و گفتارهاى نغز و حکیمانه اش را با سخنان بیهوده محو کند و پرتو عبرتش را با شهوت های نفسانیش خاموش نماید و هر که عقلش را ویران کند دین و دنیایش را تباه ساخته است.
هشام! همه مردم اختران را مى بینند، ولى جز آنها که از مسیرها و منازل آنها خبر دارند، کس بوسیله آنها راه خود را نیابد، شما نیز حکمت را مى آموزید، ولى جز آنان که به آن عمل کنند، کسى بدان هدایت نشود.”
” برگرفته از کتاب اصول کافی، کتاب العقل و الجهل، تألیف: ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی(ره) “
پاورقی:
[1] هشام بن حکم، از اصحاب خاص امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام) بود.
[2] سوره انفال، آیه 22