جمعیت در صحرای خارج مکه موج می زند و شهر مقدس مکه خالی می شود. ناگهان سروش غیبی بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود می آید و آیه کریمه را – که حاوی فرمانی قاطع است- بر واپسین پیامبر آسمانی می خواند:
” ای پیامبر! آنچه را که از طرف خدا بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ کن. اگر این کار را نکنی، چنان است که اصلا رسالت خدا را به مردم نرسانده باشی. (بیم نداشته باش) که خداوند تو را از (شر) مردم نگاه خواهد داشت… “[note]1-“یا ایها الرسول بلـّغ ما أنزل الیک من ربک و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس…” (سوره مائده، آیه 67)[/note]
دقت در محتوای این آیه، این نکته را آشکار می کند که حقیقتی که اینک فرمان ابلاغ آن به پیامبر نازل می شود، پیشتر به آن حضرت عرضه شده بود؛ زیرا آیه می فرماید: “آنچه را که از طرف خدا بر تو نازل شده است….”. پس چرا آن حضرت پیام دریافت شده را قبلا ابلاغ نفرموده بود؟ به یقین می دانیم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در وظیفه خویش سهل انگاری و تسامح نمی نمود. پس تأخیر در ابلاغ، برای آن است که این پیام بسیار خطیر و مهم بوده است؛ آنچنان که از ذیل آیه که می فرماید: “خدا تو را از شر مردم نگاه می دارد.”، این موضوع مشخص می شود. لذا آن حضرت مصلحت اندیشانه به دنبال فرصت و زمینه مناسبی بودند. اما اکنون با نزول این آیه، فرمان ابلاغ فوری به حضرتش رسیده است.
اما مطلب به همین جا خلاصه نمی شود. این حقیقت به اندازه ای عظیم و پر ارزش است که اگر نادیده گرفته شود، گوئی اصل رسالت انجام نشده و یا تباه شده است. واقعا این حقیقت بزرگ، چیست؟ آیا می تواند این حقیقت عظیم یک یا چند حکم عملی باشد؟ اگر یک یا چند حکم عملی ابلاغ نشود، فقط جزئی از رسالت از بین می رود نه کل رسالت! پس باید آن چیز مربوط به حفظ رسالت و تداوم آن و نگهدارنده آن از انحراف و کجروی باشد.
در آخر آیه، خداوند پیامبر خویش را وعده می دهد که او را از شر مردم و دشمنان حفظ کند.[note]2-جالب است که خداوند این خطر را نفی نمی کند؛ بلکه حفظ از این خطر را به پیامبر خویش وعده می دهد و در کنار آن، او را با نتیجه سوء ترک این ابلاغ – که هم پای تباه کردن رسالت است- آشنا می سازد.[/note] واقعا مگر آنچه که باید ابلاغ شود چیست که این چنین خطر آفرین است؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آیه و سلم) در گذشته حکم زکات، حکم جهاد و تبری از خویشاوندان مشرک را ابلاغ فرمودند، ولی آن حضرت در هیچ یک از آن احکام دشوار، احتمال رویاروئی با خطر معارضه را ندادند. اکنون این چه حکمی است که پیامبر در ابلاغ آن منتظر فرصت مناسب است؟
باید سخن درباره موضوعی باشد که دشمنان به آن چشم طمع دوخته اند و با این ابلاغ، طمع کاران مأیوس شده و منافعشان به خطر می افتد. اگر خوب دقت کنیم، آیات قرآن کریم و صفحات تاریخ، پاسخ گوی ما خواهد بود.
آنگونه که قرآن کریم بیان می کند، عده ای از منافقان و مشرکان با خود می گفتند که محمد پسری ندارد تا به جانشینی گذارد. لذا در انتظار از دنیا رفتن آن حضرت بودند [note]3-جریان ترور رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) توسط منافقین در لیلة العقبة و در مسیر بازگشت از جنگ تبوک، در منابع معتبر شیعه و سنی ذکر گردیده و مورد اتفاق مسلمانان است. به عنوان نمونه، برخی از معتبرترین منابع اهل تسنن که به این واقعه اشاره نموده اند، عبارتند از:مسند احمد، جلد 5، صفحه 453 – البدایة و النهایة ، جلد 5، صفحه 26- تفسیر ابن کثیر، جلد 2، صفحه 387- تفسیر در المنثور، جلد 3، صفحه 259- تفسیر قرطبی، جلد 8، صفحه 207 -سیره حلبیه، جلد 3، صفحه 162 و ….[/note]و به خود نوید می دادند که این دین با درگذشت آورنده اش از بین خواهد رفت. حتی عده ای از منافقین که در آرزوی آن بودند که روزی بتوانند به اصطلاح خود “حکومت” را به دست گیرند. لذا برای آنکه سریعتر بتوانند به هدفشان برسند، توطئه قتل پیامبر در “لیلة العقبه” را ساماندهی کردند؛ اما خداوند پیامبرش را حفظ نمود و توطئه واقع نشد.[note]4-قرآن کریم در آیه 30 سوره طور از این آرزوی کفار پرده بر می دارد و آنرا این گونه بیان می کند: ” بلکه آنها مى گويند: “او شاعرى است كه ما انتظار مرگش را مى كشيم!”[/note]
لذا اگر خوب بیاندیشیم، این حقیقت بزرگ که ابلاغ آن خطر رویاروئی دشمنان را دارد، چیزی جز اعلام و معرفی جانشین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) – که غدیر عهده دار آن است- نمی تواند باشد.
تمامی جاه طلبان خود پرست، به احراز این مقام چشم طمع دوخته بودند. لذا اگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) چنین کسی را به حکم خداوند در این مقام منصوب کند، منافع و خواسته های کسانی که سودای تکیه زدن بر جای آن حضرت را در سر داشتند، به خطر می افتد.
از سوی دیگر اگر این ولی شایسته تعیین نشود، یا پیامبر ابلاغ و اعلام نکند، اسلام بی مجری و نگهبان می ماند و از بین می رود. در نتیجه عدم ابلاغ خلیفه معین شده از جانب خدا به مردم، حکم عدم ابلاغ اصل رسالت را پیدا می کند؛ چرا که با چنین وضعیتی اسلام از بین رفتنی و ضایع شدنی خواهد بود.
لذا به امر الهی ندای رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در وادی غدیر خم و در جمع مسلمانان طنین انداز گشت که :
“هر که را من مولای او بوده ام، اینک این علی مولا خواهد بود. “[note]5-فرازی از خطبه غدیر. (برای آگاهی بیشتر در خصوص واقعه غدیر و مدارک آن در میان کتب معتبر شیعه و اهل تسنن، می توانید به مقاله “غدیر و اهمیت آن” که بر روی سایت قرار دارد، مراجعه نمائید.)[/note]
(برگرفته از کتاب “اندیشه هائی استوار در شناخت باورهای اعتقادی”، تألیف مرحوم آیت الله سید محمد موسوی نوری)
سایت رشد فرارسیدن
عید سعید غدیر
سالروز ابلاغ فرمان الهی در خصوص وصایت امیرالمؤمنین،
امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)
را به تمامی مسلمانان، به خصوص شما دوست گرامی تبریک و تهنیت می گوید.
…………………………………………………………………………………………………………………………
پاورقی ها: