سالها بود که مردم این ذکرها را درست نشنیده بودند و وقتی آن حال الهى امام (علیه السلام)را دیدند که منقلب شده و خودش را در حضور پروردگارش مىبرد تا نماز عید فطر بخواند و اشک هاى مبارکش جارى است، کمی بیشتر به خود آمدند. در این هنگام بود که با حالت خضوع و خشوع، با معنویت تمام و در حالى که اشکهایشان جارى بود، همراه ایشان فریاد کردند: “الله اکبر، الله اکبرُ على ما هدانا و له الشکر على ما اولانا …”
آری خلفا سالها بود که نماز عید فطر و عید قربان مى خواندند؛ اما روش نماز خواندن به تدریج تغییر کرده بود و طبق سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) عمل نمیشد. کم کم دربار و رفتار و منش خلفا مانند دربارهاى مجلل و پر زرق و برق حکام ساسانى ایران و قیصرهای روم شده بود. بههنگام نماز عید فطر، خلیفه با جلال و شکوه خاص و با هیمنه سلطنتى، سوار بر اسبى که گردنبند طلا یا نقره داشت میگشت و با شمشیرى زرین در دست، مى آمد. سپاه نیز از پشت سرش مى آمدند؛ درست مثل این که مى خواهند رژه نظامى بروند.
اما این بار قضیه فرق داشت. امام رضا (علیه السلام) قرار بود نماز عید فطر را بخواند. البته با یک شرط مهم!
مأمون به حضرت رضا (علیه السلام) اصرار داشت که مىخواهم نماز عید فطر را شما بخوانید؛ اما امام (علیه السلام) فرمود: من ابتدا با تو شرط کردم که در ولیعهدیِ تو فقط اسمى از من باشد و من کارى نکنم. مأمون گفت: نه آقا! من خواهش مىکنم. شما از نماز هم ابا میکنید؟! این که یک کار مرتبط با مردم نیست که بگویید پاى ظلمى در کار مىآید. لااقل همین یک نماز را شما بخوانید. امام(علیه السلام) فرمود: من به یک شرط حاضرم؛ من نماز مىخوانم اما با سیره جدم و پدرم، نه با سیره شما. مأمون که فکر میکرد کارى را به عهده حضرت رضا (علیه السلام) گذاشته تا مردم بگویند پس امام رضا (علیه السلام) عملا در حکومت دخالت کرده، گفت: بسیار خوب، به هر سیره و روشى که مىخواهید بخوانید.
روز عید فطر فرا رسید. امام رضا (علیه السلام)به اطرافیان خود فرمود: لباس هاى عادى بپوشید، پاها را برهنه کنید. دامن عباها و آستین هایتان را بالا بزنید و ذکرهایى را که من مىگویم شما هم بگویید. حالتتان حالت خشوع و خضوع باشد. ما به پیشگاه خداوند مى رویم، توجهتان به خدا باشد. ذکرها را که مىگویید، خدا را درنظر بگیرید. امام عمامهاش را بست به همان شکلى که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مى بست. لباسش را نیز به شکلى که آن حضرت مىپوشید، پوشید. عصا را به شکل جد خویش به دست گرفت و با حالت خضوع و خشوع از داخل منزل بیرون آمد و در بدو خروج، با صدایى بلند این گونه میفرمود: “الله اکبر، الله اکبرُ عَلى ما هدانا و لهُ الشکر على ما اولانا …”
امام(علیه السلام) این تکبیر را مى فرمود و اطرافیان هم تکرار مى کردند. کم کم صداى هیمنه الله اکبر شهر مرو را پر کرد. امام مىفرمود: “الله اکبر” و شهر یکپارچه فریاد میزد: “الله اکبر”. حتی فرماندهان سپاه و سران قبایل که از طرف مأمون آمده بودند تا پشت سر على بن موسى الرضا (علیه السلام) نماز عید فطر بخوانند و به سیره سال هاى پیش خودشان را آراسته و مجهز کرده و لباس هاى فاخر پوشیده و اسب هاى بسیار عالى سوار شده و شمشیرهاى زرّین به کمر بسته بودند؛ بى اختیار خودشان را از روى اسبها پایین انداختند و اسبها را رها کردند.
هنوز از دروازه شهر بیرون نرفته بودند که جاسوسها به مأمون خبر دادند اگر این روند ادامه پیدا کند، تو مالک حکومت نخواهی بود. از این رو سربازها به سمت امام آمدند و گفتتند: نه آقا! زحمتتان نمى دهیم، خواهش مىکنیم برگردید. خلیفه خود نماز میخوانند.
آری نماز عید فطر که جزئی از کتاب الله و سنّت رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ چنین بى محتوا و بىحقیقت شده بود. لذا امام رضا (علیه السلام) فرمود: من حاضرم نماز را بخوانم اما با روش جدم و پدرم، نه با روش جد و پدر تو.
و تمامی ما آرزوی آنرا داریم که روزی اینگونه به امامت امام زمانمان به نماز عید بایستیم، براستی آیا تحقق این آرزو نزدیک است، یا آنکه باید همچنان صبر پیشه کنیم و بار هجران بر دوش برکشیم؟
(برگرفته از “حماسه حسینی” تألیف شهید استاد مطهری (با اندکی تلخیص و اضافات))
سایت رشد فرارسیدن
عید سعید فطر
عید بندگی و سرسپردگی به آستان پروردگار
را به تمامی مسلمانان، به خصوص شما دوست گرامی تبریک و تهنیت میگوید.