« چشم انتظار جانان »

« چشم انتظار جانان »

بشر در زندگی اجتماعی و فردی، مرهون نعمت انتظار است و اگر از انتظار بیرون بیاید و امیدی به آینده نداشته باشد، زندگی برایش مفهومی نخواهد داشت و بی‌هدف می‌شود.

حرکت و انتظار، در کنار هم می‌باشند و از هم جدا نمی‌شوند؛ انتظار علت حرکت و تحرک بخش است. آنچه مورد انتظار است، هرچه مقدس‌تر و عالی‌تر باشد، انتظارش نیز ارزنده‌تر و مقدس‌تر خواهد بود و ارزش مردم را باید از انتظاری که دارند شناخت:

یکی انتظارش اینست که پایان سال شود و حقوقش زیادتر گردد.

یکی دیگر انتظارش اینست که پایان سال تحصیلی برسد، گواهینامه و مدرکی بگیرد و بوسیله آن شغل مناسبی تهیه کند.

یکی منتظر است که وضعش روبراه شود تا خانواده تشکیل دهد و همسری اختیار کند و از تنهایی خود را خلاص سازد.

دیگری منتظر است درآمدش بیشتر شود، خانه شخصی، ماشین سواری و … خریداری کند، یا اگر همت و نظرش بلند باشد، بیمارستان، مسجد، مدرسه، کتابخانه و … تأسیس کند.

یک نفر انتظار دارد در فلان مناقصه و یا مزایده برنده شود.

خلاصه همه منتظرند، کاسب، صنعتگر، کشاورز، باغدار، معلم، پدر و مادر همه منتظرند، بلکه ملتها و جامعه‌ها و حکومتها نیز منتظرند.

رژیمهای سرمایه‌داری انتظار دارند تا قدرتشان بیشتر گسترش یابد و دنیا را شدیدتر به زیر یوغ بی‌رحم استثمار خود بکشند.

رژیمهای کمونیستی منتظرند انقلاب کمونیستی همه جا را زیر چتر خود بگیرد و شدت فقر و جنگ و اختلاف طبقاتی، تحول ایجاد کرده اوضاع را به نفع آنان عوض کند.

لذا قرآن کریم نیز می‌فرماید: “بگو همه منتظرند، پس منتظر باشید.”(1)

اگر انتظار در این دنیا از بشر گرفته شود، دیگر ادامه حیات برایش بی‌لذت و بی‌معنی است. انتظار است که زندگی را لذت بخش، با روح و با معنی می‌سازد و شخص را به زندگی علاقه‌مند می‌نماید. پس همه جهان، همه جامه‌ها و همه مردم و افراد، تا هستند و در سراشیبی سقوط و انقراض و فنا و مرگ و نیستی وارد نشده‌اند، منتظرند و باید منتظر باشند.

بر این اساس، مسلمانان عموما و به خصوص شیعیان منتظرند تا سراسر گیتی را عدل و علم، توحید و ایمان و برابری و برادری فرا گیرد و آن رهبری که وعده ظهور او در قرآن و صدها احادیث معتبر وارد شده است، ظاهر شود و آیین توحیدی اسلام را که در شرق و غرب جهان وارد شده است، ظاهر کرده و گسترش دهد و امت واحد، حکومت واحد، قانون واحد و نظامی واحد ایجاد کند و تمام افراد بشر را متحد، هم صدا، هم قدم و به هم پیوسته سازد.

آنچنانکه از بررسیهای عمیق و دقیق در تاریخ و در فلسفه ادیان و در قرآن کریم و احادیث و روایات استفاده می‌شود، فلسفه انتظار به عنوان یک عامل و ماده حیاتی مهم در تمام ادیان آسمانی وجود داشته و رمز بقا و موجودیت آنها بوده است و هم اکنون هم از عوامل بقای جامعه مسلمین است.

در ضمن این انتظار است که دیدگاه وسیع و افق نظر بلند مسلمانان و به خصوص شیعیان را نشان می‌دهد. در حالیکه بسیاری از مردم و ملل دیگر انتظار می‌برند که بر ملتهای دیگر مسلط شده و آنها را استثمار نمایند.

در حالیکه هر یک از شرق و غرب در انتظار روزی هستند که حریفشان از پا در آید و جهان مسخر هوی و هوسشان گردد.

در هنگامی که کمپانیهای بزرگ و حکومتهای زیر نفوذ آنها انتظار می‌کشند دنیا بازار تجارت آنها شود و بشر در عالم اقتصاد، برده آنان گردد.

و در هنگامی که گروههای بسیاری در جهان بی‌هدف امروز، در کنار کاباره‌ها صف کشیده‌اند و دقیقه شماری می‌کنند و در انتظارند که درِ این اماکن به رویشان باز شود.

در این هنگام یک مسلمان در انتظار روزی است که جهان به زیر پرچم حق و عدالت و توحید و حکومت جهانی اسلام و احکام خدا درآید و تمام بی‌عدالتیها و نابرابریها نابود گردد و این فاصله‌های پوچ از میان خلق خدا برداشته شود.

مسلمانان انتظار روزی را می‌کشند که فقر و بدبختی و جهل و نادانی از سراسر گیتی ریشه کن گردد و بصیرت جامعه کامل و افراد صالح و دادگر، زمامدار امور باشند؛ اختلافات جغرافیایی و ملی و دینی و سیاستها و رژیمها و مسلکهای باطل از بین برود.

این بینش و انتظار مسلمانان است که خیر و سعادت، عصر آزادی و برابری همگان، آسایش و رفاه، علم و ترقی و عدالت و نیک بختی را برای تمام افراد بشر خواهان است.

این انتظار، شخص را محکم و مقاوم، با اراده و نفوذ ناپذیر، مستقل و شجاع و بلند همت می‌سازد.

این انتظار لفظ نیست، گفتن نیست، عمل است، حرکت است، نهضت و مبارزه و جهاد است، صبر و شکیبایی و مقاومت است.

« برگرفته از کتاب “امامت و مهدویت”، تألیف آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (با اندکی تصرف) »

پاورقی‌ها:

  1. 1- “قل کل متربص فتربصوا” (سوره طه، آیه 135)
  1. 2- قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): “افضل اعمال امتی، انتظار الفرج”

      پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: “برترین کارهای امتم، انتظار فرج است.” (تحف العقول عن الرسول، صفحه 37)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *