“طبع والا”
طبع امام مجتبی (علیه السلام) به گونهای بود که هرگز نیازمند را دست خالی و ناامید بر نمیگرداند. آنقدر بلندنظر بود که مبالغ بسیاری را در یک مرحله کمک میکرد و بدین سبب شگفتی دیگران را بر میانگیخت؛ چرا که
طبع امام مجتبی (علیه السلام) به گونهای بود که هرگز نیازمند را دست خالی و ناامید بر نمیگرداند. آنقدر بلندنظر بود که مبالغ بسیاری را در یک مرحله کمک میکرد و بدین سبب شگفتی دیگران را بر میانگیخت؛ چرا که
اهل بیت (علیهم السلام) در مقام هدایت و تعلیم بشریت از هر فرصت و بهانه ای به بهترین شکل بهره جسته و حکمتها و آموزشهای مورد نیاز را تعلیم فرموده اند. داستان زیر نمونه ای از همین فرصتها در رابطه
انسان ها در زندگی علاقه مند به تامین سعادت خویش هستند و عموماً برای دستیابی به آن نهایت تلاش خود را به کار میگیرند. دستیابی به سعادت بر دو مرحله استوار است: ابتدا شناخت حق و در مرحله بعد عمل
دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) همواره به دنبال این بودند تا نقطه ضعف و یا نقطه ی تاریکی در سیره عملی و سخنان آن بزرگواران بیابند تا بلکه از این طریق، بتوانند ذرهای از جایگاه آنان را در میان مردم
انسان خاکی طبعا از فقر و کمبود گریزان است. آدمی اگر در یک گوشه زندگی خود احساس نقص و فقر کند، تا حد امکان تلاش می کند که آن نقص را تکمیل و آن فقر را برطرف سازد. مثلا فقر
گویند: کسى از حضرت امام حسن (علیه السلام) درباره سیاست پرسید، حضرت فرمود: “آن «سیاست» رعایت حقوق خداوند و زندگان و حقوق مردگان است: اما حقوق خدا عبارت است از: انجام دادن آنچه امر فرموده و اجتناب از آنچه نهى
یکی از مهمترین آثار اعتقاد به توحید پروردگار، توکل به او در تمام امور است. هر کس به خدا اعتماد کند، خداوند او را شاد میکند … اعتماد بهخدا دژ محکمى است که پناه به آن نمىبرد مگر مؤمن امین.
شاید برای ما هم پیش آمده باشد که از سر حسن نیت بخواهیم تذکر و انتقاد صحیحی را نسبت به دوست یا برادر دینی خود مطرح کنیم، اما ناخواسته موجبات ناراحتی و کدورت وی را فراهم آورده باشیم. ولی آیا
پس از شهادت امیرالمومنین (علیه السلام)، در کوفه شیعیان با حسن بن علی (علیه السلام) بیعت کردند و او با لشکری که پدرش در روزهای آخر عمر خود فراهم کرده بود، به قصد جنگ با معاویه بیرون آمد. آن حضرت
همه میدانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در موضع گیری ها و تمام کارهایی که انجام میداد و یا از انجام دادن آن ها اجتناب میورزید، بر اساس منافع شخصی و خواسته های نفسانی یا تحت
این نگاههای ماست که زندگی ما را تعریف میکند و قدر و ارزش ما را رقم میزند. ارزشی که شاید کمتر هم به آن فکر کنیم. ما چگونه به زندگی مینگریم؟ از دریچهای تنگ محدود یا از دریچهای وسیع و
در هياهوي زندگي امروز انگار بسياري از واﮊه ها, ديگر رنگ باخته . برادري, شرف, بزرگواري … گويي به زمان ديگري تعلق دارند. به زماني كه پدري درعين بي نيازي, مي پرسد آنچه را كه مي داند و پسر مي
پس از آن که امام حسن (علیه السلام) متولد شد، حضرت فاطمه (علیها السلام) به امیرالمومنین (علیه السلام) گفت: برای او نامی بگذار. امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: در گذاردن نام او بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و
روزي امام حسن مجتبي (عليه السلام )،در حال عبور از مكاني بودند كه به مردي از اهالي شام برخوردند. مرد شامي توهين و ناسزاي بسياري بر امام روا داشت و حضرت را لعن بسيار نمود. امام(ع)هيچ نفرمودند تا مرد شامي
باسمه تعالي کلمات همچون تیری به اعماق وجودم راه یافت. زخمی را باز کردند که گمان نمیکنم به آسانی التیام یابد. با اشک هایم در جدال بودم و سعی کردم مانع از سرازیرشدنشان شوم ولی نتوانستم. اشکهایم فرو ریختند و
باسمه تعالی جایگاه و منزلت حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در پیشگاه خدا و فرستادهی او (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) از دیدگاه روایات، امری بدیهی است و احادیث فراوانی در شناسایی شخصیّت و منزلت و شؤونات آن
باسمه تعالی مردم همه از جایگاه ویژه او نزد پیامبر مطلع بودند، بارها از رسول خدا) صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده بودند که ميفرمود: “فاطمه، پاره ي تن من است؛ هر كس او را بيازارد مرا آزرده
باسمه تعالی گویا همین دیروز بود که پدر در بستر رحلت او را به طور خصوصی طلبید و در گوشش زمزمههایی کرد. سخنانی که او را برای ناسپاسیها و تلاطم های آینده آماده میکرد. سخنانی که حاکی از ملحق شدن
باسمه تعالی پس از غصب خلافت علی (علیه السلام) و حمله به خانه حضرت زهرا (سلام الله عليها) که منجر به مجروح شدن آن حضرت گشت؛ چون حال ایشان به وخامت گرایيد، چند تن از زنان مدینه به قصد عيادت
باسمه تعالی مظلومیت یا مورد ظلم واقع شدنِ یک شخص یا گروه به عنوان مظلوم، توسط شخص یا گروه ظالم، موضوعی است که به اندازه تاریخ پیدایش انسان قدمت دارد. اگر داستان فرزندان آدم را بررسی کنیم، درمییابیم: زمانی که