باسمه تعالی
حتما تا کنون برای شما هم اتفاق افتاده است که با جملات و عبارتی مواجه شوید که معانی متعددی از آن فهمیده میشود. تصور کنید پدر شما از شما خواسته است که کاری برای او انجام دهید و درضمن به شما گفته است هر سؤالی داشتید، از برادرتان بپرسید. اگر در حین انجام کار، ابهامی وجود داشته باشد، باید به گوینده کلام یا کسی که از مقصود گوینده خبر داشته باشد، مراجعه کنیم. در اینجا اگر شما برای خودتان کاری انجام دهید و بگویید من منظور شما را این گونه فهمیدم، قطعا پدر میتواند شما را توبیخ کند که چرا مقصود اصلی او را از برادرتان نپرسیدید. آری! این یک قاعده عقلایی در فهم کلیه متون میباشد و دقیقا امام عسکری (علیه السلام) نیز همین موضوع را در خصوص چگونگی فهم قرآن کریم به ما میآموزند.
اسحاق کندی، از فلاسفه اسلام و عرب در عراق، بوده است. وی کتابی با عنوان «تناقضهای قرآن» تألیف کرده بود. او مدت زیادی مشغول نگارش این کتاب بود. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام حسن عسکری(علیه السلام) شرفیاب شد. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: آیا در میان شما کسی وجود ندارد که گفتههای استادتان را پاسخ گوید؟
شاگرد عرض کرد: ما شاگردان اوییم و نمیتوانیم به استاد اعتراض کنیم.
امام (علیه السلام) فرمود: اگر مطالبی به شما آموخته شود، میتوانید آن را برای استاد خود نقل کنید؟
شاگرد گفت: آری.
امام عسکری (علیه السلام) فرمود: از اینجا که برگشتی، به حضور استاد برو و با او با گرمی و محبت رفتار نما و سعی کن با او انس و الفت پیدا کنی. هنگامی که کاملا انس و آشنایی به عمل آمد، به او بگو مسئلهای برای من پیش آمده است که غیر از شما، کسی شایستگی پاسخگویی به آن را ندارد. آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معنایی غیر از آنچه شما حدس میزنید، اراده کرده باشد؟
او در پاسخ خواهد گفت: بله، ممکن است چنین منظوری داشته باشد. در این هنگام بگو: شما چه میدانید، شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه شما حدس میزنید اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای خود به کار برده باشید.
امام (علیه السلام) در اینجا اضافه کرد: او آدم با هوشی است، طرح این نکته کافی است تا او را متوجه اشتباه خود کند.
شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام عسکری (علیه السلام) رفتار نمود تا آنکه زمینه برای طرح مطلب مساعد گردید و سوالش را پرسید. فیلسوف عراقی با کمال دقت به سوال شاگرد گوش داد، سپس به او گفت که سوال خود را تکرار کن. شاگرد سوال را تکرار نمود. استاد تأملی کرد و گفت: آری، هیچ بعید نیست. امکان دارد چیزی در ذهن گوینده سخن باشد که به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از ظاهر کلام گوینده چیزی بفهمد که وی خلاف آن را اراده کرده باشد.
استاد که میدانست شاگرد او چنین سوالی را از پیش خود نمیتواند مطرح نماید، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را قسم میدهم که حقیقت را به من بگویی. چنین سوالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟
شاگرد گفت: حقیقت این است که ابومحمد (امام حسن عسکری (علیه السلام)) مرا با این سوال آشنا نمود.
استاد گفت: اکنون واقع امر را گفتی. سپس افزود: چنین مطالبی تنها زیبنده این خاندان است. (آنان هستند که میتوانند حقیقت را آشکار سازند) آنگاه استاد تمام کتاب خود را سوزاند.
آری! از آنجا که برخی از کلمات، عبارات و آیات قرآن کریم میتوانند معانی مختلفی را در بر داشته باشند، دستیابی به مقصود خداوند جز از طریقی که او خود باید برایمان مشخص کند، امکان پذیر نخواهد بود. لذا به همین دلیل است که قرآن کریم ضمن آنکه ما را به تدبر و تعقل در آیات خویش فرا میخواند، در آیاتی متعدد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) را مبین و مفسر خویش معرفی میکند و ما را برای فهم هر چه بهتر و دقیقتر آیات به ایشان ارجاع میدهد[1].!
اما براستی چقدر در زندگیمان بر سر سفره معارف قرآن و عترت نسشته ایم و فهم صحیح آیات الهی تا چه میزان در درون وجودمان راه یافته است؟
(برگرفته از کتاب “سیره پیشوایان”، تألیف:حجة الإسلام مهدی پیشوایی (با تلخیص و اضافات))
پاورقی ها:
[1] به عنوان نمونه، خداوند در آیات 43 و 44 سوره نحل به ما این گونه میآموزد: “اگر نمىدانید، از آگاهان بپرسید،از دلایل روشن و کتب و ما این ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شاید اندیشه کنند