« کتاب مقدس، داوری می کند… »

  1. خانه
  2. »
  3. امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
  4. »
  5. « کتاب مقدس، داوری می کند… »

مأمون، امام رضا (علیه السلام) را در معرض آزمون های مختلفی قرار داد تا شاید از طریق شکست در آنها، بر آن حضرت پیروز شود. یکی از مهمترین این آزمون ها، مناظرات علمی با علمای ادیان مختلف بود. او به وزیرش فضل بن سهل دستور داد تا متکلّمان برجسته را که در میان آنها علمای دینی مانند جاثلیق (اسقف اعظم مسیحیان)، رأس الجالوت (بزرگ یهودیان)، هربذ (بزرگ پیروان زردشت)، نسطاس رومی، علمای طبیعی و بقیه حکما بودند، گرد آورد. سپس به یاسر خادم دستور داد که امام (علیه السلام) را براى مناظره با علمای ادیان احضار کند.

روز بعد، مأمون مجلسی آراست و امام رضا (علیه السلام) را رویاروی علمای ادیان قرار داد و به هر یک دستور داد تا با حضرت مناظره نمایند. از جمله، رو به جاثلیق کرد و گفت: ” ای جاثلیق، این پسر عموی من علی بن موسی بن جعفر، از فرزندان فاطمه دختر پیامبر ما و از فرزندان علی بن ابی طالب است. من مایلم که تو در بحث اعتقادات با او به مناظره بپردازی و در این باره انصاف را رعایت کنی.”

جاثلیق با تکبر از مأمون پرسید: “چگونه من می ‏توانم با مردی بحث کنم که می ‏خواهد با کتابی که من آن را منکر هستم و پیامبری که او را باور ندارم، با من بحث کند؟ ….”

سپس جاثلیق رو به امام رضا (علیه السلام) کرد و پرسید: “به من بگو که تعداد حواریون عیسی بن مریم چند نفر بود؟ به من بگو علمای انجیل چند نفر بودند؟”

امام رضا (علیه السلام) فرمود: “از خوب کسی سؤال کردی! تعداد حواریون، دوازده نفر بود[note]1- نام های دوازده رسول عبارتست از: نخست، شمعون معروف به پطرس و برادرش آندریاس؛ یعقوب پسر زِبدی و برادرش یوحنا؛ فیلیپس و برتولما؛ توما و مَتّای خراجگیر؛ یعقوب پسر حلفای و تدّای؛شمعون غیور و یهودای اسخریوطی که عیسی را تسلیم دشمن کرد. (عهد جدید، انجیل متی 9: 2-4)[/note] و افضل و اعلم آنها “لوقا” بود. اما علماى مسیحیت سه نفر بودند: یوحنّای اکبر، یوحنّا در «قرقیسیا» و یوحنّای دیلمی در «زخار» که او (همان کسی است که)‏ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش را معرفی بود و هموست که ملت عیسی و بنی اسرائیل را به پیامبر بشارت داد.”[note]2- عهد جدید، انجیل یوحنا فصل 14، فراز 16و 17- فصل 15، فراز 26- فصل 16فراز 7 الی 14.[/note]

امام (علیه السلام) اضافه کرد: “به خدا ما معتقدیم به عیسی که معتقد به محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. ما چیزی علیه عیسی نداریم مگر ضعف و کمى روزه و نماز او!”

وقتى جاثلیق آخرین حرف از کلام امام رضا(علیه السلام) را شنید، فریاد زد: “به خدا علمت را فاسد کردى و کارت ضعیف شد. ما فکر می کردیم که تو عالم ‏ترین اهل اسلام هستی!”

امام(علیه السلام) به آرامى با او روبرو شد و پرسید: “چرا؟”

جاثلیق گفت: “به خاطر این کلامت که گفتی: «عیسی کم روزه می ‏گرفت و اندک نماز می ‏گزارد»؛ در حالی که عیسی هرگز در روز افطار نمی ‏کرد و هرگز در شب نمی خوابید. او همیشه روزها، روزه بود و شبها نماز میخواند.”[note]3- عهد جدید، انجیل متی فصل 4، فراز 2-  انجیل لوقا، فصل 12، فراز 1؛ انجیل مرقس، فصل  1، فراز 35 .[/note]

در این هنگام، امام (علیه السلام) در راستای باور مسیحیان که می گفتند: «مسیح خدایی غیر از خدا بود و خدمت می ‏شد»، از جاثلیق پرسید: “او برای چه کسی روزه می ‏گرفت و نماز می خواند؟”

جاثلیق جواب نداد؛ چرا که نمی ‏دانست چه بگوید …

بنابر این امام رضا (علیه السلام) رو به او کرد و گفت: “(حال) من می خواهم از تو بپرسم.”

جاثلیق گفت: “بپرس. اگر پاسخش را بدانم، جواب می دهم.”

امام (علیه السلام) پرسید: “آیا انکار نمی ‏کنی که عیسی مرده را به اذن خدا زنده می کرد؟”

جاثلیق پاسخ داد: “من قبلا این موضوع را انکار می کردم؛ زیرا کسى که مرده را زنده می کند، کور را بینا می نماید و پیس را شفا می بخشد[note]4- نمونه اینگونه معجزات حضرت مسیح(علیه السلام) در کتاب مقدس ذکر شده است؛ نظیر: شفای بیماران (انجیل متی فصل 4، فراز 23 و 24)، زنده کردن مردگان (انجیل لوقا، فصل 7، فراز 11 الی 16)، بینا نمودن نابینا (انجیل مرقس فصل 10، فراز 46 الی 52)[/note] خداست و شایسته پرستش.”

امام(علیه السلام) گفته او را رد کرد و گفت: “در واقع «یسع» نیز درست آن چیزی را که‏ عیسی (علیه السلام) انجام می داد، انجام داد. او نیز روی آب راه می رفت، مرده را زنده می کرد و کور و پیس را شفا می داد،[note] 5- برای نمونه معجزات حضرت یسع رجوع کنید به: عهد عتیق، کتاب دوم پادشاهان، فصل دوم، فرازهای 12الی 14؛  19 الی 22- فصل 5، فراز 26و 27- فصل 6، فرازهای 1الی7 و 20 الی 23.همچنین در کتاب دوم پادشاهان، فصل 4، فراز 32 الی37، نیز به جریان زنده کردن فردی که از دنیا رفته بود توسط حضرت یسع اشاره شده و این چنین آمده است: “وقتی یسع آمد و دید پسر مرده روی رختخوابش است، به تنهایی داخل اطاق شد و در را از پشت بست و نزد خداوند دعا کرد… پسر هفت بار عطسه کرد و چشمانش را گشود.[/note] پس چرا ملتش او را به عنوان خدا نپذیرفتند و کسی او را نپرستید؟ حزقیل نیز سی و پنج هزار نفر مرد را شصت سال پس از مرگشان زنده کرد.”

سپس امام هشتم رو به بزرگ یهودیان نمود و گفت: “ای رأس الجالوت، آیا تو در تورات (ماجرای) این مردان را یافته ای که از شمار جوانان بنی اسرائیل بودند؛ هنگامی که بخت‏ نصّر به اورشلیم حمله کرد و آنها را گرفت و به بابل تبعید نمود، خداى تبارک و تعالى حزقیل را به سوى آنان فرستاد و او آنها را که مرده بودند زنده کرد؟ این جملات در تورات هست[note]6- “قدرت خداوند وجود مرا در برگرفت و روح او، مرا به دره‌ای که پر از استخوانهای خشک بود، برد. استخوان ها در همه جا روی زمین پخش شده بودند. او مرا در میان استخوانها گردانید. بعد به من گفت:‌ “ای انسان خاکی، آیا این استخوانها می توانند دوباره جان بگیرند و انسانهای زنده‌ای شوند؟” گفتم:‌ “ای خداوند، تو میدانی.” آنگاه به من فرمود که به استخوانها بگویم: “‌ای استخوان های خشک به کلام خداوند گوش دهید! او می‌گوید: من به شما جان می‌بخشم تا دوباره زنده شوید. گوشت و پی به شما می‌دهم و با پوست، شما را می‌پوشانم. در شما روح می‌دمم تا زنده شوید. آنگاه خواهید دانست که من خداوند هستم.” آنچه را که خداوند فرموده بود به استخوانها گفتم. ناگهان سر و صدایی برخاست و استخوانهای هر بدن به یکدیگر پیوستند! سپس در حالی که نگاه می‌کردم، دیدم گوشت و پی بر روی استخوانها ظاهر شد و پوست، آنها را پوشانید؛ اما بدنها هنوز جان نداشتند. آنگاه خداوند به من فرمود:‌ “ای انسان خاکی! بگو از چهار گوشه دنیا بیاید و به بدنهای این کشته شدگان بدمد تا دوباره زنده شوند.” پس همانطور که خداوند به من امر فرموده بود، گفتم و روح داخل بدنها شد و آنها زنده شده، ایستادند و لشکری بزرگ تشکیل دادند.” (عهد عتیق، کتاب حزقیل، فصل 37، فراز 1 الی 10)[/note] و [note]7- با وجودی که در کتاب مقدس فعلی این واقعه به عنوان یک مکاشفه مطرح شده است، اما برخی مفسرین کتاب مقدس از آن به عنوان یک حقیقت و واقعیت خارجی یاد کرده اند. آنان برای اثبات این ادعا به بررسی سرنوشت این گروه قبل و بعد از زنده شدن توسط حزقیل پرداخته اند. بعضی از مفسرین این افراد را گروهی می دانند که در دوران حیات خود به قیامت اعتقاد نداشته و مرتکب گناهان می شدند، اما دیگران آنها را جوانانی می دانند که توسط بخت نصر به بابل تبعید و در آنجا اعدام شده بودند. آنان اعتقاد دارند که این معجزه حزقیل در یوم کیپور (عید بزرگ یهودیان) و در محل دره “دورا” واقع شد. (برای توضیح بیشتر و شرح این واقعه رجوع کنید به: “اشکول هاکوفر (تفسیر ده فرمان)، نوشته یهودا هدسی (عالم یهودی قرن 12 میلادی)” و همچنین “میراث یهودیان، نوشته لوییز گینزبرگ، جلد 4، صفحه 152 و جلد 3، صفحه 512، چاپ 2007 میلادی”)[/note] و هیچ کس آن را انکار نمی کند جز کافر.”

راس الجالوت علم امام را به تورات ستود و گفت: “ما آن را شنیده‏ ایم و می دانیم.”

امام (علیه السلام) گفت: “راست گفتی.”

آنگاه به یک فرد یهودی که در جلسه حاضر بود، رو کرد و از او خواست که چند آیه از تورات را که در آنها اشاراتی به چند پیامبر الهی بود، بخواند. فرد یهودی نیز برای حاضران این آیات را تلاوت نمود.

سپس امام (علیه السلام) رو به جاثلیق کرد و پرسید: “آیا این پیامبران قبل از عیسی بودند، یا عیسی قبل از آنها بود؟”

جاثلیق پاسخ داد: ” آنها همه قبل از عیسی بودند.”

سپس امام (علیه السلام) فرمود: “… ما طرفداری و دوستی هیچ یک از این پیامبران را انکار نمی کنیم. اگر تو عیسی را به عنوان خدا بپذیری، پس اجازه داری که «یسع» و «حزقیل» را هم به عنوان دو خدا بپذیرى؛ زیرا آنها نیز همان کاری را می کردند که عیسی بن مریم می کرد، مانند مرده زنده کردن…

تو نمی توانی هیچ یک از این موضوعات را که من برای تو بیان کردم، انکار کنی؛ زیرا تورات و انجیل و زبور داوود و فرقان (قرآن کریم) آنها را ذکر کرده ‏اند. اگر هر کس که مرده زنده می کند و نابینا و مبتلا به پیس و دیوانه را شفا می دهد، خدا باشد، پس اینها را هم خدا بدان. حال چه می گویى ای نصرانی؟”

در حقیقت امام(علیه السلام) از مسیحیت براى پذیرفتن مسیح به عنوان خدایی در کنار الله انتقاد کرد؛ زیرا اگر مسیح مرده را زنده می کرد و کور و پیس را شفا می داد، این چنین معجزاتی به گواهی کتاب مقدس از جانب برخی از انبیای بزرگ دیگر نیز اتفاق افتاد؛ اما آنها در کنار الله به عنوان خدا پذیرفته نشدند.

بعد از آنکه جاثلیق این کلمات درخشان را از امام رضا (علیه السلام) شنید، آن حضرت را مورد خطاب قرار داد و گفت: “نظر من با شما موافق است و هیچ معبودی جز الله نیست.”

«برگرفته از کتاب “پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا (علیه السلام)”، تألیف: “مرحوم حجة الإسلام شیخ باقر شریف قرشی»[note]8- متن فوق از ترجمه فارسی اثر نویسنده که توسط آقای سید محمد صالحی انجام گرفته، انتخاب گردیده است.[/note]

 

پاورقی ها: