ما شيعيان اماميه، دو حادثه ي تاريخي- مذهبي داريم كه هميشه و همه ساله ذكر و ياد آن دو را تجديد ميكنيم و البته بايسته نيز چنين است كه با منتهاي توان خود در زنده نگاهداشتن آن دو حادثه كوشا باشيم. اين دو حادثه، يكي واقعه ي عاشورا و شهادت امام حسين (عليه السلام) و ديگري ايام شهادت جانگداز حضرت صديقه ي كبري(سلام الله عليها) است.
شايد در ذهن كساني كه آشنايي كافي با معارف و اعتقادات شيعه ندارند، اين توهم پيش بيايد كه تجديد خاطره ي حوادث غمانگيز گذشته ي تاريخ چه ضرورت و فايدهاي دارد؟ چه بسا كه سبب توليد تفرقه و اختلاف و تشتت در ميان امت اسلامي گردد.
در پاسخ به اين توهم ميگوييم: اگر آن حوادث و وقايع گذشته فقط جنبهي تاريخي داشته باشند، البته تجديد خاطره ي آنها نه ضرورتي دارد و نه فايده ي مهمي به دنبال خواهد داشت. اما اگر آن وقايع با عقايد مذهبي ارتباط داشته باشند چه؟ اگر مردمي بر اساس آن حوادث و وقايع، اعتقاداتي به دست آورده باشند، تكليف چيست؟ آن هم اعتقاداتي كه براي آنان جنبه ي اساسي داشته و در زندگي دنيوي و نيز كسب سعادت اخروي آنان اثر مستقيم دارد. از همينروست كه تحقيق و تتبع در تاريخ دو گروهي كه در پانزده قرن قبل در رأس امت اسلامي قرار گرفتند و مكاتب “امامت” و “خلافت” را ايجاد كرده و خود را مرجع ديني امت معرفي كرده اند، به حكم عقل براي انسان حق طلب و دين خواه ضروري و لازم ميشود و در زمره ي واجبات عقلي قرار ميگيرد. قرآن كريم نيز در اين باره ميفرمايد:
«… پس آيا آن كس كه هدايت به سوي حق ميكند شايسته و سزاوار پيروي كردن است، يا او كه خويش نيز نيازمند هدايت است ( تا راهنمايي نشود، راه نمييابد)؟ پس شما را چه شده است؟! چگونه داوري ميكنيد؟…»[1]
از سوي ديگر بررسي فرمايشات و توصيه هاي به جا مانده از شخص رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم)، نشان ميدهد كه رعايت حقوق اهل بيت پيامبر در ميان مجموعه ي سخنان ايشان جايگاه والايي دارد و در نتيجه ميتوان گفت كه مهرورزي به اهل بيت(عليهم السلام) به عنوان بارزترين مصداق رعايت حقوق ايشان، از اهميت بينظيري برخوردار است. توصيه هاي اكيد رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) به رعايت حقوق اهل بيت(عليهم السلام) از يك سو و احاديث متواتري كه حاكي از منزلت والاي مهرورزي به اهل بيت(عليهم السلام) است از سويي ديگر، سبب شده است تا محبت و مودت به آن بزرگواران مورد توجه ويژه ي پيروان راستين اسلام قرار گيرد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آخرين توصيه هاي خود ادامه ي روش و مشي خود درباره اهل بيت(عليهم السلام) را به ديگران توصيه كردند.[2] ايشان در جايي ديگر بهترين فرد امت را پس از خود، بهترين شان براي اهل بيت(عليهم السلام) عنوان كردند[3] و در حديث معروف ثقلين، عترت و قرآن را دو شي گرانبهاء، همسنگ و جدايي ناپذير قلمداد كردند و نسبت به رعايت توامان هر دو توصيه ي اكيد فرمودند. [4]
اما در اين ميان نيز فاطمه زهرا(عليها السلام) جايگاه ويژه اي دارد. اين حديث به طور متواتر از طريق شيعه و اهل سنت نقل شده است كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله و سلم) دربارهي حضرت زهرا(عليها السلام) فرمودند: « فاطمه بزرگ و بانوي زنان جهانيان است.»[5] و يا آنكه درباره ي قرب به حق تعالي و تقرب در پيشگاه حضرت باري فرمودند:« يا فاطمه، به راستي كه خداي تعالي به خاطر خشم تو خشم ميكند و براي رضا و خشنودي تو خشنود و راضي ميگردد.»[6] و شدت علاقه ي آن حضرت به ايشان در حدي بود كه بارها ميفرمودند: « فاطمه، پارهي تن من است»[7] و در برخي از منابع جمله ي ذيل نيز افزوده شده است كه فرمودند: « و او همان جان و دل من است كه در سينه ام قرار دارد و نيز نور چشم و ميوه ي دل من است.»[8] همچنين رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) به طور ويژهاي نسبت به رعايت و احترام به شخص حضرت زهرا(عليها السلام) سفارش فرموده بودند و اين موضوع را از طريق رفتار،[9] گفتار و القابي[10] كه به ايشان اختصاص داده بودند، براي همگان به نمايش گذاشتند.
از همين روست كه علما و مورخين همگي بر اين مطلب اتفاق نظر دارند كه يكي از مصاديق بارز مهرورزي به اهل بيت(عليهم السلام)، مهرورزي به حضرت فاطمه (سلام الله عليها) است و اين نه سخن شيعه كه مفسران بزرگ اهل سنت نيز در ذيل آيه ي 23 سوره ي شوري به آن اشاره ميكنند و ايشان را مصداق لفظ “آل” ميدانند. [11]
حال ممكن است در بعضي از اذهان اين سئوال مطرح شود كه آيا به راستي حضرت فاطمه سلام الله عليها، پس از رحلت رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم)، از طرف دستگاه حاكم مورد ايذاء و ستم قرار گرفته است؟ جواب اين سئوال در رجوع به كتب معتبر تاريخي كه از مورخان شيعه و سني به جاي مانده و در آن اتفاقات پس از رحلت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بيان شده است، قابل دستيابي است. مطالعه ي اين كتب روشن مي كند آن حضرت در تمام مدت عمر كوتاه خود پس از رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) ، پيوسته از ظلم و ستم هاي متصديان امر حكومت گله مند و آزرده خاطر بوده اند تا آنجا كه فرموده اند: «آنچنان مصائب گوناگون بر من فروريخت كه اگر بر روزهاي روشن ريخت ميشد، به شبهاي تار بدل ميگرديدند.» و يا در پاسخ ام سلمه كه جوياي حال ايشان شده بود، به صراحت فقدان پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و ظلم به وصي ايشان را مايه ي ناراحتي خود اعلام كردند و نفاق در دين و انتقام جويي نسبت به افتخارات حضرت علي (عليهالسلام) را عامل اين حوادث برشمردند. [12]
همچنين نگاهي كوتاه و گذرا به خطابه ي آتشين و پر سوز و گداز آن حضرت در مسجد و در مجمع عمومي مهاجرين و انصار، نشان ميدهد كه ايشان رئيس حكومت را چگونه به صحنه ي محاكمه مي كشند و انحراف و نادرستي رفتار آنان را به همگان نشان مي دهند.
و سرانجام پس از آنكه ظالمان را بر اريكه ي قدرت و مردمان را بي اعتنا نسبت به انحراف در مسير دين ميبينند، به نشانه ي اعتراض و براي ابلاغ آزردگي خويش به تاريخ، به حضرت علي (عليهالسلام) وصيت مي كنند كه تمام مراسم كفن، نماز، تشيع و دفن را مخفيانه به انجام برسانند و محل دفنشان را نيز از عموم پنهان سازند[13] تا تاريخ خود در اينباره قضاوت كند كه چرا رغم تمام توصيه ها و سفارشات، فرجام كار تنها يادگار پيامبر اسلام چنين شد؟ [14]
برچسب خورده:اثبات ظلم به حضرت زهرا (س)_پرسشي براي آيندگان_حب و بغض حضرت فاطمه زهرا_حکمت عزاداری_سفارش اهل بیت (ع) توسط پیامبر (ص)سفارش حضرت زهرا (س) توسط پیامبر (ص)
پاورقي ها:
[1] (سورهي يونس، آيهي 35)
[2] (مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه ي 163؛ صواعق المحرقه، صفحه ي 90 و صفحه ي 136)
[3] (فيض القدير، جلد3، صفحه ي 497)
[4](صحيح مسلم، جلد 7، صفحهي 123، چاپ قاهره، سال 1334 ه.ق.)
[5] ( فضائل الخمسة من الصحاح الستة، جلد3- احقاق الحق، جلد 10و بحارالانوار جلد43.)
[6](ذخاير العقبي، صفحه ي 39- مستدرك حاكم، جلد 3، صفحه ي 153- اسدالغابه، جلد5، صفحه ي 522- بحارالانوار، جلد 43، صفحه ي 19 به بعد)
[7]( صحيح مسلم، جلد 7، صفحهي 140- صحيح ترمذي، جلد 2، صفحه ي 319 – مستدرك حاكم، جلد 3، صفحهي 153)
[8] (بحارالانوار، جلد 43، صصفحات 24 و 80)
[9] رفتارهاي حاكي از ارتباط خاص و فراتر از رابطه ي پدر و فرزندي ميان پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت زهرا (سلام الله عليهما)، فراوان گزارش شده است. از جمله ي آنها ميتوان به مورد ذيل اشاره كرد كه ابن مغازلي در صفحه ي 364، كتاب مناقب آورده است. پس از نزول آيه 24 سوره ي نور كه طي آن خداوند به مسلمانان دستور ميدهد تا پيامبر را با لقب و بصورتي محترمانه ياد كنند، حضرت زهرا (عليها السلام) نيز در ملاقات با ايشان از لفظ « يا رسول الله» استفاده كردند. اما پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) ضمن بوسيدن حضرت فاطمه (عليها السلام) از ايشان خواستند كه همچون گذشته با عبارت «اي پدر!» ايشان را خطاب كنند، زيرا اين كلمه در قلب ايشان محبوبتر و در پيشگاه خدا پسنديده تر است.
[10] پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) شخصا كنيه ي «ام ابيها» را براي حضرت فاطمه (عليها السلام) انتخاب كردند و اين را شيعه و اهل سنت هر دو عنوان كرده اند. نگاه كنيد به كشف الغمه، جلد 2، صفحه ي 88 – الاصابة، جلد 4، صفحه ي 365، چاپ مصر.
[11] به عنوان مثال زمخشري مي گويد:« ترديدي نيست كه وابستگي و ارتباط فاطمه، علي، حسن و حسين (عليهم السلام) با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، شديدترين و محكمترين روابط است و اين يقين مانند يقيني است كه در مورد نقل متواتر وجود دارد. بنابر اين شايسته است كه ايشان را همان آل رسول الله بدانيم.» (تفسير الكشاف، ذيل آيهي 23 سوره ي شوري.)
[12] بحارالانوار، جلد 43، صفحات156 و 157.
[13] بحارالانوار، جلد 43، صفحات 192، 193 و 214.
[14] در تهيه اين متن : ” صفير هدايت”، سلسله مباحث معارفي حضرت آيه الله ضياء آبادي، جزوه ي شماره ي 28- كتاب ” زندگاني حضرت فاطمه (سلام الله عليها) و دختران ايشان” ، تأليف : ” سيد هاشم رسولي محلاتي” و جزوه “تا ابد اندوه”( نگاهي به دلايل سوگواري شيعيان در ايام فاطميه)، به اهتمام سيد مجتبي موسويراد ، استفاده شده است .