«نگرانی، چرا؟»

باسمه تعالی

آیه را بارها خوانده بود، اما مفهوم آن را به درستی نمی‌توانست دریابد. در ذهنش بارها آن را مرور کرد:

“و هر کسى بر خدا توکل کند، خدا او را بس است[1].”

به راستی منظور خدا از این آیه چیست؟ انسان چگونه می‌تواند در همه کارها، خودش را به خدا واگذار کند و بر او توکل نماید؟ چگونه توکل پایان بخش تمامی نگرانی هاست؟

سرانجام علی بن سوید تصمیم گرفت تا موضوع را با مولایش علی بن موسی الرضا (علیه السلام) مطرح کند.

لذا روزی هنگامی که او در محضر امام هشتم(علیه السلام) حاضر بود، از آن حضرت تفسیر این آیه شریفه را جویا شد.

امام رضا (علیه السلام) در پاسخ فرمودند: “توکل درجاتی دارد، یکی از آنها این است که در تمام کارهایت و آنچه (پروردگارت) در خصوص تو انجام می‌دهد، به خدا اعتماد کنی و از آن چه که در خصوص تو انجام می‌دهد، خشنود باشی و بدانی که خدا جز خیر، برای تو نمی‌خواهد و بدانی که سرانجام، کارها به فرمان اوست، پس با واگذاری کارهایت به او، بر او توکل کنی. همچنین از دیگر درجات توکل، ایمان به غیبهائی می باشد که در نزد خدا است و بر آن از نظر علمی احاطه نداری؛ پس دانش آنها را به او و امانتداران او در آن خصوص(پیامبران و ائمه (علیهم السلام))، واگذار کنی و در آنها و سایر چیزها بر او اعتماد نمائی[2].”

این سخنان را که از حضرت شنید، دلش آرام شد. در حقیقت امام رضا (علیه السلام) این گونه پرده از راز توکل گشودند که هنگامی که بنده به پروردگار خویش تکیه می‌کند، در واقع تکیه گاهی را برای خویش بر می‌گزیند که بر همه چیز داناست و جز خیر، چیزی برای بنده خویش نمی‌خواهد. پس دیگر واقعا چه جایی برای نگرانی وجود دارد؟


پاورقی ها:

[1] (سوره طلاق، آیه 3)

[2] (تحف العقول، صفحه 443)