باسمه تعالی
در روز پنجشنبه، پانزدهم ماه شعبان سال 256 هجری قمری، حضرت حجت بن الحسن فرزند امام حسن عسکری (علیهمالسلام) در سامرا (عراق) تولد یافت که آخرین امام از امامان 12 گانه شیعیه امامیه می باشد. چون او به منظور نشر دین حق و بر پا داشتن عدالت قیام میکند و به پا میخیزد، قائم نامیده شده است. چون مسلمانان در انتظار اویند (بلکه بشریت در وجدان اجتماعی خویش چنان معلم و نجات دهندهای را انظار میکشد) منتظر نامیده شده است. چون او و ظهور او از جانب خدا و پیامبران و اولیا، وعده داده شده که او میآید و جهان را پر از عدل و داد میکند، موعود نامیده شده است. برخی از پیامبران الهی، پیامبر و معلم و مصلحی را که پس از ایشان میآمده است را معرفی میکردهاند و ذهن جامعه را برای پذیرش این پیامبر و مصلح بعدی آماده میساختهاند. موعود موسی (یعنی کسی که حضرت موسی (علیه السلام)، آمدن او را خبر داده بوده است) حضرت عیسی (علیه السلام) است. موعود حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت محمد (صلی الله علیه و اله و سلم) است که به نام احمد، فارقلیط نام برده شده است. چنانکه در قرآن مجید تصریح شده است[1]و تعدادی از پیامبران گذشته، به آمدن موعود آخر الزمان – یعنی مهدی موعود – اشاره کرده اند.
خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) بارها آمدن مهدی را در آخرالزمان، و اینکه مهدی از اولاد علی و فاطمه (علیهما السلام) است، و فرزند بیواسطه امام حسن عسکری (علیه السلام) است، و قیام نهایی دین و توحید به دست او است، مژده داده و گوشزد کرده است. در قرآن کریم نیز آیات چندی است که حتی مفسران اهل سنت، آن آیات را مربوط به ظهور مهدی دانسته اند[2]و به همین مناسبت، که در احادیث و گفتههای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم)، سخن از مهدی بسیار آمده است، علمای اهل سنت، در کتابهای معتبر خویش، مناقب مهدی، و مسائل مربوط به مهدی، و چگونگی ظهور او، و شرایط نزدیک یا مقارن زمان ظهور او را ذکر کرده اند.
نیز به همین دلیل است که اگر در تاریخ اسلام که بنگریم، از حدود 150 سال پیش از ولادت مهدی (مثلا از سال 132 هجری و آغاز خلافت عباسی به بعد)، کسانی ادعا می کرده اند که همان مهدی هستند که پیامبر وعده داده است. و این به علت شیوع مسئله مهدی بود از زمان خود پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم)، و از زبان او. پس اصل مسئله مهدی، و خروج او در آخرالزمان (برای اصلاح جهان، و خوار ساختن جباران، و انتقام گرفتن از ستم گران، و عزت بخشیدن به محرومان و زیردستان، و اجرا کردن کلیه احکام قرآن) جزو تعالیم اسلام بوده و می باشد. و مژده این خروج را خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) داده است. و از این جهت همه فرقههای مسلمان به اصل مسئله مهدی معتقدند.
بر مبنای بشارت کتابهای پیشینیان، و روایات اسلامی، اشتهار یافته بود که از امام حسن عسکری (علیه السلام)، فرزندی به دنیا خواهد آمد که برهمزننده اساس حکومتها و واژگونکننده تاج و تختهای حکومتهای جائر است. از این رو زندگانی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام)، از مدتها قبل، مورد مراقبت کامل بود، و از طرف دربار عباسی سعی می شد تا از تولد این کودک آگاه شوند، و از زنده ماندن او جلوگیری کنند. از طرف خود امام حسن (علیه السلام) و خاندانش نیز کوشش می شد تا ولادت مهدی، همچنان پوشیده بماند. لیکن به هنگام رحلت امام یازدهم (علیه السلام)، اخبار داخله آن امام (علیه السلام) – از جمله وجود این فرزند – به دربار عباسی رسید. از این رو، بیدرنگ، از خلیفه عباسی آن روز، المعتمد، دستور هجوم به خانه امام حسن عسکری (علیه السلام) و بازرسی آن، و جلب و احیانا قتل فرزند او، مهدی، صادر شد، و مأموران به خانه امام ریختند… اینجا بود که علل ناپدیدی امام فراهم آمد، و دوازدهمین پیشوای شیعه به فرمان الهی از نظرها پنهان گشت تا بنابر سخن قطعی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) روزی فرا رسد که قیام جهانشمول خویش را اعلام فرماید:
” اگر از عمر جهان جز یک روز باقی نماند، خدا همان یک روز را آنقدر طولانی و دراز کند تا مهدی – فرزند من – ظاهر شود و جهان را، در حالی که از ستم پر شده باشد، از عدالت و دادگری پر کند[3].”
از این رو، مسیر کلی بشر، از نظر فقدان عنصر معنوی در حرکت ها و زندگی ها، رو به حالتی است که در نهایت – چنانکه پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) گفته است – نیاز به کسی که بتواند حرکتی اصلاحی و جهانشمول پدید آورد، و اینهمه ستمها و اختلافها را برطرف سازد، و معنویت را به زندگی بشر باز گرداند، به روشنی احساس گردد.
(برگرفته از کتاب “بعثت، غدیر، عاشورا، مهدی”، تألیف: “محمد رضا حکیمی“)
پاورقیها:
[1] برای مثال، سوره 61 (صف)، آیه 6
[2] مانند آیه 54، از سوره 5 (مائده)؛ و آیه 105، از سوره 21 (انبیاء)؛ و آیه 5، از سوره 28 (قصص)
[3] بحارالانوار، ج51 ،ص 71