« محو مناجات یار »

باسمه تعالی

امام حسن عسکری (علیه السلام) در سال 232 هجری در مدینه چشم به جهان گشودند. ایشان مانند دیگر ائمه (علیهم السلام) تحت ظلم و جور حکام وقت قرار داشته و سخت‌ترین روزها را زیر نظر چند تن از خلفای غاصب عباسی گذراندند. معتز عباسی، پس از تصدی خلافت، امام را شدیداً زیر نظر قرار داد و چند بار ایشان را روانه‌ی زندان کرد و به دست صالح بن وصیف (زندانبان) سپرد. صالح که از دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بود، فرصت را غنیمت شمرد و افرادی پست را در زندان بر امام گماشت تا حضرت را آزار دهند.

شیخ مفید روایت کرده است که: “زمانی که ابو محمد، حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) زندانی بودند، چند نفر از عباسیان نزد صالح بن وصیف آمده و به او گفتند: بر او [امام(علیه السلام)] سختگیری کن (و هر چه می‌توانی او را در تنگنا قرار بده!).

صالح در پاسخ گفت: من  دو تن از بدنهادترین انسانها را (که سراغ داشته‌ام)، براو گماشته‌ام، ولی آن دو هم اکنون اهل نماز و روزه شده و در عبادت، به مقام بزرگی نائل گشته‌اند.

آل عباس از صالح خواستند که آن دو را بیاورد. پس از حضور آن دو، آنها را تهدید و توبیخ کردند که چرا بر امام سختگیری نمی‌کنید؟

آن دو نفر گفتند: درباره مردی که روزها را روزه می‌گیرد و تمام شب را به عبادت می‌پردازد چه بگوییم؟ او با کسی حرف نمی‌زند و به چیزی جز عبادت مشغول نیست و هر وقت به او نگاه می‌کنیم، بدن ما می‌لرزد و چنان می‌شویم که مالک نفس خویش نیستیم.

عباسیان که این سخنان را شنیدند، در کمال خجلت و ذلت بازگشتند.

« برگرفته از کتاب ارشاد، تالیف شیخ مفید (ره)، جلد 2، صفحه 334 »