“قیمت انسان”

باسمه تعالی

فکر می‏کنید فاصله «خودفراموشى‏» تا «خدافراموشى‏» چه قدر است؟ از یاد بردن این که: «من کیستم؟»، «که بوده ام؟»، «کجایم؟»، «به کجا میروم؟‏»، «چه گونه باید باشم؟»، «چه باید بکنم؟»، «هدفم چیست؟»، «چه می‏خواستم؟»، «چه باید بخواهم؟» و … دهها از این‏گونه سؤال ها، نشانه ‏نوعى «خود فراموشى»‏است. همین غفلت و نسیان‏ ها است که انسان را به «گناه‏»، «تکبر»، «غرور»، «طغیان‏»، «تباهى‏» و «دنیازدگى‏» مى ‏کشاند.

اما این «خود»ى که این همه مهم است و غفلت از آن‏، هستى ‏سوز، چیست؟ غیر از «خود طبیعى‏»، که به جنبه فیزیکى و اعضا و اندام و جسم ما مربوط مى‏شود و غیر از «خود اجتماعى‏»، که جایگاه ما را در جامعه و در ارتباط با مردم‏ و محیط پیرامون و زندگى شخصى و اجتماعى و صنفى ما مشخص‏ مى‏ سازد، یک «خود انسانى‏» هم داریم، که موقعیت ما را به عنوان یک‏ «انسان‏» در مجموعه هستى نشان مى ‏دهد.

شناخت این «خود»، هم لازم تر و هم سودمند تر است.ساختن این «خود» نیز، هم دشوارتر، هم سعادت آور تر است.خیلى‏ ها خود طبیعى و خود اجتماعى خویش را مى ‏شناسند، اما در زمینه آن «خود برتر»، یا غافلند، یا خود را به غفلت مى ‏زنند و از اندیشه و تلاش درباره آن طفره مى‏ روند و حاضر نیستند بیاندیشند که درکجاى «دستگاه خلقت‏» قرار دارند.

این که مى ‏گوییم باید «خود» را شناخت، شامل مجموعه «استعداد»ها و زمینه ‏هاى «رشد» نیز مى‏ شود. مواهب الهى و نعمت هایى که ما را احاطه‏ کرده است نیز، در همین محدوده قرار مى‏ گیرد. شناخت «کرامت انسان‏» و «ارزش وجودى‏» نیز، جزو همین قلمرو است. آنکه موهبت‏ ها و استعدادهاى خود را نشناسد، از «گنج وجود» بى ‏بهره‏ مى‏ ماند و آنکه ارزش و قیمت ‏خویش را نداند، خود را ارزان مى ‏فروشد و آنکه از «بعد الهى‏» و «خلیفة اللهى‏» خود بى‏خبر شد، تن به پستى و گناه و حقارت مى‏ دهد. شرط نخست ‏سودبردن در یک داد و ستد، توجه به بهاى متاع و کالا ى‏خویش است؛ تا آن را ارزان نفروشى و به زیان، معامله نکنى.پیشوایان دین، «بهاى وجود» تو را همسنگ با «بهشت‏» دانسته ‏اند ونظرشان کارشناسانه است.

امام جواد) علیه السلام) که ایام ولادت ایشان را به جشن نشسته ایم، در این زمینه می‌فرمایند:

“ارزش وجود شما بهشت است و شما قیمتى جز بهشت ندارید، آگاه‏ باشید که خود را جز به بهشت نفروشید.”

یعنى اگر خود را به هر چه که کمتر از بهشت‏ باشد بفروشى، زیان کرده‏ اى.خود را با هر چه مبادله کنى، براى خویش در همان حد قیمت گذارى‏ کرده‏ اى.اگر دنیا را «تجارتخانه‏» اولیاء الهى دانسته ‏اند، ارزش وجود نفیس‏ انسان را هم گوشزد کرده ‏اند، تا خام و بى‏ تجربه و بى‏ خبر از قیمت، به بازار نرود و کلاهى به گشادى دنیا بر سر «وجود ملکوتى‏» او نگذارند.وقتى که مى‏تواند خود را اخروى کند، چرا دنیوى؟!و اگر می‏تواند فراتر از فرشته رود، چرا فروتر و پست‏تر از حیوان؟!وقتى نتوانى سرمایه‏ هاى وجودى خود را به بهره ‏ورى برسانى و روز به ‏روز از سرمایه خرج کنى، بى آنکه نفعى به دست آورى، سرانجام روزى همه ‏سرمایه خرج مى‏شود و تهیدست از این بازار، باز خواهى گشت. اگر «خود» را فراموش نکرده باشى و «بهاى وجود» را بشناسى، خود را زیرقیمت نمى‏ فروشى!

(برگرفته از کتاب “گامی در مسیر “، نوشته حجة الإسلام جواد محدثی)