باسمه تعالی
در هر مناسبتی، تلاش ها و کوششهای فراواني به منظور کوبیدن شخصیت امام جواد (علیه السلام) به عمل میآمد، تا آنجا که گفتهاند: “مأمون درباره ابوجعفـر (امام جواد (علیه السلام)) دست به هر حیلهای زد، ولی به هیچ نتیجهای نرسید[1].”اما با اين وجود همه اين تلاشها، مأمون راه به جایی نبرد و امام (علیه السلام) هر روز عظمت و نفوذ بیشتری مییافت؛ به گونهای که برای نظام حاکم که زمام امور را در دست داشت، هراسآور بود. امام جواد الائمه (علیه السلام) به بهترین نحو ممکن امت و امامت را از آن گرداب سخت و هولناکی که با آن روبرو شده بود، عبور داد. آن حضرت پایه های دین را مستحکم نمود و حجت و برهان اقامه کرد و راه را برای شبروان، روشن ساخت و به طور کامل و آشکار این سخن پدرش امام رضا (علیه السلام) را درباره او مجسم نمود که فرمود: “این مولودی است که در اسلام، پر خیر و برکت تر از او زائیده نشده است[2].” و یا در متنی دیگر فرمود: “این نو رسیده، آن است که برای شیعیان ما، از او با برکت تر مولودی زاده نشده است[3].”
آری، همچنان کار امام بالا میگرفت و ستارهاش میدرخشید تا آنکه – با اینکه خردسال بود و در خردسالی به امامت رسیده بود – انگشت نما شده، مخالف و موافق، دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند. چه بسا همان مجالس و محافلی که حکومت در برپایی آنها نقش داشت (و هدفش محکوم ساختن امام (علیه السلام) و تهی جلوه دادن آن حضرت از لحاظ علمی بود) سهم بسیاری در آشکار شدن فضل او و در بلند آوازه شدنش داشت.
سبط بن جوزی (که از علمای بزرگ اهل تسنن است)، میگوید: “او در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود[4] .”
جاحظ معتزلی عثمانی، از راه علی (علیه السلام) و اهل بیتش منحرف بود و در بصره میزیست. او ید طولایی در علم داشت و دارای اطلاعات سرشاری بود. جاحظ در بسیاری از علوم و فنون شایع در عصر خود، کتابهایی نوشته است. او معاصر امام جواد (علیه السلام) و پس از آن حضرت معاصر فرزندانش بود. جاحظ امام جواد (علیه السلام) را در شمار ده تن از “طالبیونی” آورده است که درباره آنان گفته است: “هر یک از آنان عالم، زاهد، ناسک، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهادند[5].”
سخنان دانشمندان در این زمینه بسیار است که مجال برای نقل و تتبع تمامی آنها نیست. به هر حال امام جواد (علیه السلام) مورد احترام خاص و عام بود و دوستی و شیفتگی و شوق آنها به دیدن سیمای نورانی او آنچنان بود که زمانی که به خیابانهای بغداد که پایتخت بود وارد میشد، مردم از اطراف میدویدند و به جاهای مرتفع میرفتند و میایستادند تا او را ببینند؛ به گونهای که دیدن او برای آنان رویدادی مهم به شمار میرفت.
میتوان میزان عظمت امام جواد (علیه السلام) را از شدت احترام و تعظیم عموی پدرش و فرزند امام ششم (علیه السلام)، یعنی علی بن جعفر الصادق نسبت به آن حضرت دانست . علی بن جعفر خود از علمای بزرگ و محدثین شناخته شده بود.
محمد بن حسن نقل میکند که دو سال در نزد علی بن جعفر بودم و احادیثی را که او از برادرش (امام موسی بن جعفر (علیه السلام)) شنیده بود را مینوشتم. در آن ایام روزی در مدینه نزد وی نشسته بودم؛ در این هنگام امام محمد بن علی الجواد (علیه السلام) وارد مسجد النبی شد. علی بن جعفر بدون کفش و رداء از جا پرید و بر دست او بوسه زد و او را تعظیم نمود.
امام جواد (علیه السلام) فرمود: “عمو، بنشین، خدا تو را رحمت کند.”
علی بن جعفر گفت: “آقای من چگونه بنشینم در حالی که شما ایستادهاید؟” …
هنگامی که علی بن جعفر به مجلس خویش بازگشت، اطرافیانش شروع به سرزنش او کردند و به او گفتند: “تو عموی پدر او هستی و این گونه رفتار میکنی؟”
علی بن جعفر به آنان گفت: “خاموش باشید”؛ و در حالیکه با دست محاسن خود را گرفت، ادامه داد: “زمانی که خدا این ریش سفید را اهل و شایسته ننموده است، ولی این جوان را شایسته ساخته است و او را در منزلتی که دارد (امامت) قرار داده است، آیا من فضیلت او را منکر شوم[6]؟” ..
« برگرفته از کتاب “زندگانی سیاسی امام جواد (علیه السلام)”، تألیف علامه جعـفر مرتضی عاملی »
پاورقیها:
[1] (اصول کافی، جلد 1، صفحه 494)
[2] (بحار الأنوار، جلد 50، صفحه 20)
[3] (اصول کافی، جلد 1، صفحه 321)
[4] تذکرة الخواص، صفحات 359 – 358
[5] آثار الجاحظ، صفحه 235
[6] اصول کافی، جلد 1، صفحه 322