در لحظاتی که پیکر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دفن می شد، عملا نیز توصیه او درباره ولایت علی (علیه السلام) ـ که مسیر حرکت سیاسی جامعه اسلامی را تبیین می کرد ـ دفن می شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با ظرافتی که تنها از او باید انتظار داشت، علی (علیه السلام) را “ولی مؤمنان” معرفی کرد، نه “ولی مسلمین” و این واقعیت را تصریح کرد که کسانی که تسلیم شرایط سیاسی شده و اسلام آورده اند و اینک مسلمان نامیده می شوند، ولایت او را نخواهند پذیرفت. ولی از کسانی که به پیامبری پیامبر ایمان آورده و ولایت پیامبر را پذیرفته اند، انتظار می رود که پذیرای ولایت علی (علیه السلام) باشند.
در این شرایط، فاطمه (علیها السلام) می دید که عملا پیام و پیامبر هر دو از دست رفته اند و یا دست کم پیام پیامبر در برابر موج تجدید نظر طلبی و ارتجاع در [1]خطر از دست رفتن است و اگر کسی در مقابل این سیل زمانگیر و ایمان برانداز مقاومت نکند، همه چیز از دست خواهد رفت. همه چیز! … برای همیشه! …
این چنین بود که با استواری تمام در مسجدالنبی خطاب به همه آنهایی که به موازنه های سیاسی و به قدرت جدید “آری” و به وصایای پیامبر “نه” گفته بودند، گفت: “…ما مانند کسی که با کارد و نیزه پیکرش چاک چاک شود، در برابر شما استقامت و بردباری خواهیم کرد …”[2]
هیچ کس باور نمی کرد که دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اینگونه از جان گذشته و بی باک، برای دفاع از پیام پیامبر به پا خیزد و از هیچ فرصتی فروگذار نکند. از رویارویی مستقیم با ارتجاع تا دعوت حضوری مهاجرین و انصار، از حضور هدفمند در مسجد النبی و کنار مزار شهدا تا بیان صریح اعتراض در خطبه ها و ملاقات ها و …
به عنوان نمونه، او در روزهای آخر عمرش و در پاسخ به ام سلمه که حال او را جویا شد، صراحتاً اعلام نمود که: “محزون فقدان رسول خدا ومغموم غصب حق وصی اوست. “[3]در فرصتی دیگر فاطمه (علیها السلام) شبیه به همین اظهارات را به طور متوسط و گسترده تر با زنان مدینه که به عیادت او رفته بودند، در میان گذاشت و گفت: “صبح کردم به خدا، بیزار از دنیای شما و خشمگین از مردهای شما … وای بر اینان! چرا این منصب [جانشینی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)] را از فراز پایه های محکم و تزلزل ناپذیر رسالت و نبوت و وحی برکندند و از کسی که بر امر دنیا و دینشان خبیرتر و کارآمدتر بود، گرفتند؟ … اینان از ابوالحسن چه عقده ای در دل داشتند؟ … سوگندبه خدا اگر زمام مرکب حکومت که رسول خدا به او سپرده بود، در دست او باز می گذاشتند و از او دفاع و پیروی می کردند، به خوبی این مرکب را مهار می کرد … به راستی که اگر چنین کرده بودند درهای برکت آسمان و زمین به روی آنان گشوده می شد. اما …”[4]
و در ادامه نیز همانند آخرین شعله های شمعی که در حال خاموش شدن است، از زبان او شنیده شد که فرمود: “…اکنون بیا و بشنو! هر چه از این پس زندگی کنی، روزگار تازه ها و شگفتی های دیگری به تو نشان خواهد داد … به راستی کار اینان شگفت آور است! اینها دنباله ها را به جای پیشروان نشاندند و پیشتازان را رها کرده و پس ماندگان را گرفتند. هان! به خدا سوگند که این کردار نابجا و ناپسند، روزگار شما را آبستن حوادثی خواهد کرد که نتایج شوم آن را در آینده خواهید دید[5] …”
فاطمه (علیها السلام) که از هر فرصتی برای هشدار مردم زمان خود استفاده کرده بود و آنها، یا هشدار او را نادیده گرفته بودند و یا آن را نفهمیده بودند، اینک در اندیشه مردمی بود که در آینده خواهند آمد. برای آنها چه می توان کرد؟ آنها را چگونه می توان هشیار نمود؟ چگونه با آنها می توان سخن گفت؟ چگونه می توان به آنها خبر داد که پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، پیام او قربانی دسیسه اشرافیت و جاه طلبی نخبگان سیاسی و فرصت طلبی آنها که اسلام را برای خود می خواستند و جهل و ساده اندیشی مردم شده است؟ چگونه می توان صدای اعتراض خود را به گوش تاریخ رسانید؟ راستی فاطمه (علیها السلام) چه وسیله ای در اختیار داشت تا با آن اعتراض خود را به گوش خلقه ا و نسل ها و عصرها برساند؟ او حتی از حق گریستن در سوگ پیام و پیامبر نیز محروم شده بود.
از میان صفحات تاریخ صدای اعتراض فاطمه (علیها السلام) را در میان وصیتی کوتاه می توان شنید:
“بسم الله الرحمن الرحیم
این است آنچه فاطمه دختر رسول خدا بدان وصیت می کند. وصیت می کند در حالی که شهادت می دهد به یگانگی خداوند یکتا و رسالت بنده او محمد و گواهی می دهد که بهشت حق است، دوزخ حق است و قیامت بی تردید فرا خواهد رسید و خداوند کسانی را که در گورهایند، زنده خواهد کرد.
علی! منم فاطمه! دختر محمد که خدا مرا به همسری تو درآورد تا در دنیا و آخرت برای تو باشم. تو در انجام کارهای من سزاوارتر از دیگرانی. مرا شبانه حنوط کن، غسل ده و کفن کن و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن و کسی را خبر مکن. تو را به خدا می سپارم. به فرزندانم تا روز قیامت سلام می رسانم.” [6]
فاطمه سفارش کرده بود که پیکرش مخفیانه به خاک سپرده شود. اختفای محل دفن پیکر فاطمه (علیها السلام) در حقیقت پیام او به تاریخ بود. پیامی به بشریت مسلمان برای همیشه تاریخ. هنگامی این پیام می توانست به همه نسلها و عصرها در عرصه تاریخ برسد که پیکر فاطمه (علیها السلام) مخفیانه به خاک سپرده شده باشد تا مردم نشانی قبر گمشده او را در داستان زندگی اندوهبار و اعتراض دائمی او به ارتجاع و استبداد جستجو کنند و بتوانند از این پنجره نگاهی نو و جدید به تاریخ اسلام و سرنوشت بشریت مسلمان داشته باشند.
بدین گونه بود که فاطمه (علیها السلام) از مرگ، زندگی و از شکست، پیروزی و از فاجعه، حماسه و از آرامش ابدی خود، حرکتی دائمی و شوری انقلابی در همه عصرها و نسل ها و در بستر تمام قرون آفرید و هنوز هم قلب فاطمه (علیها السلام) در التهاب سرنوشت مسلمانان جهان می تپد و چشم هایش منتظر پرچمی است که روزی برای رهایی بشریت مظلوم و دفاع از اسلام و بازآفرینی مدینة النبی، به دست فرزندش مهدی موعود برافراشته گردد.
امروز نیز چون همیشه، هر که در اندیشه رنج انسان و بشریت تحت ستم است، باید به راز قبر پنهان، سینه گدازان، اشک فراوان و آه سوزان فاطمه (علیها السلام) بیندیشد و سخنان او را زمزمه کند و در حد خویش پیام فاطمه را به گوش جهانیان برساند …
(برگرفته از کتاب “شهر گمشده؛ فاطمه چه گفت …؟ مدینه چه شد …؟”،(نوشته محمدحسن زورق))
برچسب خورده:ارتجاع پس از رحلت پیامبر_استفاده ی حضرت زهرا از تمام فرصت ها برای آگاهی مردم_حضرت فاطمه(علیها السلام) و فردای تاریخ_قبر مخفی حضرت زهرا_ وصیت پیامبر در باره ی امام علی_ولی مومنان
پاورقی ها:
[1] اینان کسانی بودند که به حکم آنکه در برابر گفتار رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، نظر خویش را هم به حساب می آوردند و در دوران قدرت، با کنار نهادن حکم خدا و رسول، به پندار خود عمل می نمودند، گویا تجدید نظر طلب هستند و از آنجا که پس از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به راه و رسم عرب جاهلی روی آوردند، مطابق تعبیر قرآن کریم، واپس گرا و مرتجع نامیده شدند
[2] منابع اهل سنت: بلاغات النساء، صفحه 14- جواهر المطالب فی مناقب الامام علی، جلد 1، صفحه 160
منابع شیعه: دلائل الامامة، صفحه 116- مناقب آل ابی طالب جلد 2 صفحه 50 – احتجاج، جلد 1، صفحه 138- کشف الغمه، جلد 2، صفحه 112 و …
[3] منابع شیعه: مناقب آل ابی طالب، جلد 2، صفحه 49- جامع الأخبار، صفحه 91 و …
[4] منابع اهل سنت: بلاغات النساء، صفحه 19- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 16، صفحه 234 و…
منابع شیعه: معانی الاخبار، صفحه 354- کشف الغمه، جلد 1، صفحه 492- احتجاج، جلد 1، صفحه 108 و …
[5] منابع اهل سنت: بلاغات النساء، جلد 1، صفحه 9 – نثر الدر، جلد 1، صفحه 264
[6] منابع شیعه: دلائل الإمامه، صفحه 41- کشف الغمه، جلد 1، صفحه492- احتجاج طبرسی، جلد 1، صفحه 108- امالی شیخ طوسی، صفحه 374
منابع شیعه:بحارالانوار، جلد 43، صفحه 214- بیت الاحزان، صفحه 18و …
فرازهائی از وصایای صدیقه طاهره (علیها السلام)، به انحاء گوناگون در منابع اهل سنت ذکر گردیده است، به عنوان نمونه، تعدادی از منابع معتبر اهل سنت که به مسأله تدفین شبانه آن حضرت اشاره می کنند، عبارتند از: صحیح بخاری، جلد 5، باب غزوه خیبر، صفحه 139(چاپ سلطان عبدالحمید)- صحیح مسلم، باب “قول النبی لا نورث”، حدیث 1759- طبقات ابن سعد، جلد 8، صفحه 29 و 30- التنبیه و الاشراف، جلد 1، صفحه 106- سیر اعلام النبلاء، جلد2، صفحه 127و 128- اسد الغابة، جلد 3، صفحه 398- سنن بیهقی، جلد 4، صفحه 29 و 31- استیعاب، جلد 2 صفحه 114- خلاصه وفاء الوفاء، جلد 1، صفحه 259 و