باسمه تعالی

«دعبل خزاعى[1]»خود را به شهر مرو[2]رساند و بر امام رضا (علیه السلام) وارد شد.

او با اشتیاقی زیاد به حضرت (علیه السلام) گفت: “ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) من قصیده‌ای ساخته و سوگند یاد كرده‌ام كه براى أحدى قبل از شما نخوانم.”

حضرت فرمود: “بخوان دعبل.”

دعبل قصیده را خواند تا به این بیت رسید:

“مدارس و محافلى كه در آن قرآن خوانده و تفسیر و تدریس می‏شد، اكنون خالى است و محل نزول وحى، چون صحرایى بى‏ آب و علف، خشك افتاده است.

غنائم و بیت المال مسلمین را مى‏بینم كه در میان دیگران تقسیم مى‏شود و می نگرم كه دست‌هاى ایشان (اهل بیت (علیهم السلام)) از آن خالى است.”

در این لحظه، امام رضا (علیه السلام) گریست و فرمود: ” اى خزاعى! راست گفتى. همین طور است.”

دعبل ادامه داد تا به این بیت رسید كه:

“هر گاه (اهل بیت (علیهم السلام)) هدف حربه، تیر جنایت، بلا و ظلم دشمن واقع می‌شوند، دست‌هاى خالی از حربه و بسته شده را به سوى دشمن می‌گشایند.”

در این هنگام امام (علیه السلام) كف دو دستش را می‌چرخانید و بالا و پایین می‌كرد و می‌فرمود: “آرى این چنین است، دست‌ها بسته است.”

دعبل ادامه داد و به این بیت رسید:

“من چون داراى محبت شما خاندانم، همه عمر در ترس و وحشت زندگى كردم. اما امید من همه این است كه پس از وفاتم دیگر از عذاب در امان باشم.”

حضرت رضا (علیه السلام) در واکنش به این بیت فرمود: “خداوند تو را از فَزَع اكبر[3] “ كه قیامت است؛ از عذاب در امان دارد.”

دعبل از گفته امام (علیه السلام) شادمان گشت و شعر را در توصیف احوالات و مقابر اهل بیت (علیهم السلام) ادامه داد تا به این بیت از قصیده خود رسید:

“و قبرى در بغداد، از برای نفس زكیه‌اى است که خداوند در یكى از غرفه‌های بهشتی او را جایگاه داده است. (اشاره به محل دفن حضرت امام موسى کاظم (علیه السلام))

در این جا امام رضا (علیه السلام) فرمود: “آیا [در این قسمت شعر] دو بیت به قصیده‌ات بیفزایم تا كامل‏ گردد؟”

دعبل عرض كرد: “ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بفرمایید.”

حضرت فرمود:

“و قبرى در شهر توس[4]است كه وامصیبتا از غم و اندوهش؛ كه آتش مصیبت فاجعه مرگش در اعضاء و رگ و ریشه بدن شعله می‌زند تا روز حشر. مگر خداوند قائمى برانگیزد و بر ستم و ستمكاران پیروز شود و درد و رنج ما تا حدى آرام بخشد[5].”‏

دعبل با نگرانی گفت: “مولای من! بفرمایید كه قبر چه کسی در شهر توس است؟”

حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: “آن قبر من است كه روزگارى نمى‌گذرد تا این كه توس محل رفت و آمد شیعیان و زوار قبر من مى‏شود. اعلام می كنم كه هر كس مرا در زمان غربت قبرم در توس زیارت كند، او در درجه من، با من همدم خواهد بود. در حالى كه خداوند او را از گناه پاك و آمرزیده باشد[6] “ و[7].

سپس حضرت پس از این كه قصیده دعبل به پایان رسید، از جاى برخاست و دعبل را گفت كه همان جا بماند. سپس به درون خانه رفت و لحظاتی بعد خادم آن حضرت با كیسه‌اى از طلا كه داراى یك صد دینار بود بیرون آمد و آن را به دعبل داد و به او گفت: “مولایت فرموده این كیسه طلا را خرج خود كن.”

دعبل گفت: “به خدا سوگند من‏ براى اخذ صله و پاداش به این جا نیامده‌ام و این قصیده را به طمع مال نسروده‌ام. بنابراین مال را نگرفت و رد كرد و تقاضاى جامه‌اى از جامه‌هاى آن حضرت را نمود كه بدان تبرك جسته و خود را مشرف به آن جامه نماید.”

پس امام (علیه السلام) لباسی با همان كیسه طلا توسط خادمش به او عطا فرمود و خادم را دستور داد تا به دعبل بگوید كه این مال را بپذیرد زیرا بدان محتاج خواهد شد و آن را باز نگرداند. دعبل کیسه طلا با آن لباس را پذیرفت و به سوی شهرش بازگشت.

وقتی دعبل به شهر خویش رسید، دزدان همه اموال خانه‌اش را به یغما برده بودند و همان‌طور که امام رضا (علیه السلام) پیش‌بینی فرموده بود به سکه‌های اهدایی ایشان احتیاج پیدا کرد.

(برگرفته از کتاب: “عیون اخبار الرضا (علیه السلام)”، تألیف: “شیخ صدوق (ره)) (با تلخیص و اضافات)[8]


پاورقی ها:

[1] دعبل بن علی خزاعی (زاده ۱۴۸ هجری قمری و درگذشته ۲۴۵ هجری قمری) از شاعران و ادبای نامدار شیعی در قرون دوم و سوم هجری قمری است. وی در اواخر زندگی امام صادق (علیه السلام) در کوفه به دنیا آمد. او محضر امام کاظم و امام رضا و امام جواد (علیهم السلام) را درک کرده است

[2] مرو یکی از چهار شهر قدیم خراسان بود که زمانی پایتخت این استان بوده است. این شهر از نظر نظامی و تجاری موقعیتی خاص داشته است. به همین جهت از دیرباز تا زمان مأمون همیشه این شهر پایتخت خراسان بوده است. مرو هم اکنون در کشور ترکمنستان قرار دارد

[3] فزع اکبر” به معنی وحشت و هراس بسیار بزرگ کنایه و توصیف قرآن کریم از احوال انسان‏ها در روز قیامت دارد. این عبارت در آیه 103 سوره انبیاء مورد اشاره واقع شده است

[4] توس نه نام یک شهر بلکه نام یک ناحیه بسیار وسیعی در خراسان می‏باشد. مورخان و جغرافی‏دانان آورده ‏اند که این ناحیه بیش از چند هزار آبادی را در بر می‏گرفته است. اما در این میان دو شهر مهم وجود داشته است: یکی نوقان و دیگری تابران.حضرت رضا (علیه السلام) پس از شهادت به دست مامون عباسی در سال 202 هجری، در آرامگاه هارونی سناباد در حاشیه شهر نوقان به خاك سپرده شد. از آن پس سناباد نوقان به نام مشهد [یعنی محل شهادت حضرت رضا (علیه السلام)]خوانده شد و اندک اندک بر پهنه آن افزوده شد. به مرور زمان و به دلایل مختلف مشهد که مقبره امام هشتم شیعیان (علیه السلام) را در برداشت، جایگاه و آوازه و گستره آن دو را در برگرفت. (برگرفته از : معجم البلدان، جلد 4، صفحه 49 ؛ فرهنگ خراسان، جلد 1، بخش طوس)

[5] و قبر بطوس یا لها من مصیبة / توقد بالأحشاء بالحرقات‏ / إلى الحشر حتى یبعث الله قائما / یفرج عنا الهم و الكربات

[6] (عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، جلد 2، صفحه 264)

[7] با توجه به روایات متعدد از ائمه اطهار (علیهم السلام) نقش اصلی در برخورداری از فضیلت و کمال زیارت، معرفت و آگاهی به حق مزور می‏باشد. این که امام معصوم چه شخصیتی است؟ معرفت او چگونه ممکن است؟ حق او و معرفت او چیست؟ و… مطالبی که بحث های طولانی طلب می‏کند.

اما به عنوان نمونه «بزنطی» می‏گوید: در نامه حضرت رضا (علیه السلام) خواندم که فرمود: این پیام را به شیعیان ما برسانید که زیارت من در پیشگاه الهی با هزار حج برابری می کند. [تعجب کردم، از این رو] به امام جواد (علیه السلام) گفتم: واقعا این زیارت با هزار حج برابری می‏کند؟ فرمود: آری، به خدا سوگند! با هزار هزار حج برابری می‏کند [لیکن] برای کسی که همراه با معرفت زیارتش کند. (ثواب الأعمال، صفحه 98؛ عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، جلد 2، صفحه 257)

[8] متن فوق از ترجمه فارسی کتاب مذکور که توسط آقایان حمیدرضا مستفید و على اکبر غفارى صورت گرفته، انتخاب شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *