« علم کتاب در نزد اوست … »

  1. Home
  2. »
  3. امام علی بن محمد الهادی (علیه السلام)
  4. »
  5. « علم کتاب در نزد اوست … »

باسمه تعالی

موسی بن محمد می‌گوید: روزی یحیی بن اکثم را دیدم. او از من سؤالاتی پرسید‏‏‎، پس نزد برادرم امام هادی (علیه السلام) آمدم و بین ما مباحثی رد و بدل شد که اطاعت او را بر من لازم و روشن ساخت. از ایشان پرسیدم: “قربانت گردم! یحیی ابن اکثم از من سوالاتی پرسیده و خواسته است تا به او جواب دهم. امام هادی (علیه السلام) فرمودند: “آیا پاسخ او را دادی؟ گفتم: خیر، پاسخ آنها را نمی‌دانستم. امام (علیه السلام) فرمودند: آن سوالات چه هستند؟ گفتم: نوشته‌ای داده که در آن پرسیده است:

خداوند در قرآن می‌فرماید: “آنکه نزدش بهره‌ای از کتاب بود (به سلیمان) گفت: من عرش (ملکه سبأ) را قبل از آنکه پلک بزنی نزدت حاضر خواهم کرد[1].” سؤال کننده حضرت سلیمان و پاسخ دهنده آصف (بن برخیا) است. آیا سلیمان پیامبر به علم آصف نیازمند است؟

و در آیه: “اگر در آنچه بر تو فرو فرستاده‌ایم شک داری، پس از قاریان کتب آسمانی بپرس[2]” اگر مخاطب آیه خود پیامبر باشد پس او نیز شک کرده است (و دچار تردید شده است) و اگر مخاطب آیه کسی دیگری است پس قرآن بر چه کسی نازل شده است؟ …

امام (علیه السلام) فرمودند: برایش بنویس. گفتم: چه بنویسم؟

فرمودند: بنویس بسم الله الرَّحمن الرحیم. خداوند تو را هدایت نماید. نوشته تو نزد من آمد که قصد داشتی ما را بدان بیازمایی و اگر در جوابت کوتاهی کردیم، بر ما طعنه بزنی؛ همانا خداوند تو را در نیتت مجازات خواهد کرد. ما سؤالاتت را جواب داده‌ایم، پس بدان گوش فرا ده و فهمت را در برابر آن ذلیل گردان و قلبت را بدان مشغول بدار، همانا حجت بر تو آمده است. والسلام

در آیه “آنکه نزدش بهره‌ای از کتاب بود (به سلیمان) گفت: من عرش (ملکه سبأ) را قبل از آنکه پلک بزنی نزدت حاضر خواهم کرد”، سلیمان به آنچه (آصف) می‌دانست و فراتر از آن عالم و آگاه بود؛ لیکن می‌خواست به امّت خود اعم از جن و انس بفهماند که حجت پس از او (آ‎صف) است و آنچه آصف انجام داد به امر پروردگار از سلیمان آموخته بود تا در پیشوایی و ولایت وی اختلاف بوجود نیاید و حجت بر همگان تمام باشد.

و در آیه “اگر در آنچه برتو فرو فرستاده‌ایم شک داری پس از قاریان کتب آسمانی بپرس”، مخاطب آیه شخص پیامبر است و (آن حضرت) کمترین شک و تردیدی درباره آنچه بر او نازل شده بود، نداشت؛ لیکن جاهلان می‌گفتند: چرا خداوند از ملائکه پیامبری مبعوث نکرد؟ و چرا خداوند پیامبر خودش را از خوردن، آشامیدن و رفت و آمد در معابر و بازارها بی‌نیاز نساخت؟

لذا خداوند به رسول اکرم وحی نمود تا در حضور معترضان جاهل، از قاریان کتاب (تورات) بپرسد.

آیا خداوند تا کنون پیامبری را که نه بخورد و نه بیاشامد و نه در بازارها رفت و آمد کند فرستاده است؟ (و چون چنین نیست‌ای محمد تو نیز مانند آنان هستی و در این موارد با دیگران فرقی نداری)

و اینکه خداوند تعبیر: “فإن کنت فی شک” (اگر شک داری)، را بکار می‌برد – با آنکه پیامبر هرگز شک نداشته است – برای رعایت انصاف در گفتگو و مجادله است که خداوند در آیه مباهله می‌فرماید: “(ای پیامبر به کافران) بگو: بیایید همگی فرزندان، همسران وخود را بخوانیم؛ سپس به مباهله بپردازیم و لعنت خدا را به دروغگویان قرار دهیم[3].”اگر خداوند می‌فرمود: بیایید لعنت خدا را بر شما قرار دهیم، آنان دعوت حق را نمی‌پذیرفتند. لذا با آنکه خداوند می‌دانست فرستاده و پیامبرش راستگوست و ادای وظیفه کرده است و همچنین خود پیامبر نیک می‌دانست که در گفته‌هایش صادق است لیکن ترجیح داد انصاف در گفتار را رعایت کند و دروغگویان را مردود قرار دهد …

« برگرفته از کتاب تحف العقول، تالیف حسن بن شعبه حرانی[4] »


پاورقی‌ها:

[1] (سوره نمل، آیه 40)

[2] (سوره یونس، آیه 94)

[3] (سوره آل عمران، آیه 61)

[4] صفحات 481 – 476