شیعه امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ظلمی تاریخی

  1. Home
  2. »
  3. امیرالمومنین امام علی (علیه السلام)
  4. »
  5. شیعه امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ظلمی تاریخی

باسمه تعالی

شیعه عرفاً به کسانی گفته می‌شود که به امامت امامان راستین پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مهر تأیید نهاده و دل در گروی دوستی و پیروی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و فرزندان او دارند.

پیشوای نخست شیعیان، امیرالمؤمنین (علیه السلام)، صف‌شکن میدان جنگ، اسوه زهد و تقوا و رادمرد علم و عمل بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها امیرالمؤمنین (علیه السلام) را داناترین و برترین مردم معرفی کرده بود[1]، بلکه آراستگی فرزند ابیطالب (علیه السلام) به جمله فضائل انسانی چنان بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از شأن و منزلت او و رشادت‌هایش بارها و بارها سخن گفته بود.

اما چنین جایگاهی از یک سو حسادت عده‌ای از افراد کم‌ظرفیت را برمی‌انگیخت، و از سوی دیگر آتش کینه را در گروهی که تاب عدالت و حق‌محوری امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نداشتند شعله‌ور می‌کرد. بویژه که آن حضرت عادل بود و در راه خدا با احدی تعارف نداشت. بدین خاطر پس از رحلت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که امیرالمؤمنین (علیه السلام) به فرمان خدا می‌بایست عهده‌دار خلافت می‌شد، همه و همه از مسلمان و کافر کوشیدند تا وی را به هر بها و بهانه‌ای به رنج و استضعاف بکشند و از دور خارج کنند. پیروانش نیز پیوسته از همان آغاز گرفتار تدابیر ظالمانه‌ای شدند که تبهکاران امت اسلام برای حفظ موقعیت خود اندیشیده بودند؛ تدابیری از جنس فقر و شکنجه و تهمت و قتل و غارت!

دشمن برای بیرون کردن تشیع از عرصه حیات اجتماعی و گرفتن توان مبارزه و جهاد آنان، یه شیوه‌های گوناگونی متوسل می‌شد که از جمله آنها بکارگیری تدابیر اقتصادی بود. از ترفندهایی که معاویه و به دنبال او دیگر زمامداران، در حق معترضان خود بویژه شیعیان به کار می‌بردند، حذف نام آنان از دیوان بیت‌المال بود. معاویه بخش‌نامه کرده بود که هر کس که دوست‌دار امیرالمؤمنین (علیه السلام) و متهم به شیعه بودن است، نام او از دیوان بیت‌المال حذف شود.[2] بر اساس این بخش‌نامه، چه بسیار علویونی که از هستی ساقط شدند. کافی بود شخصی با یکی از آنها درگیری پیدا کند و به دادگاه مراجعه کند؛ همین که شاکی با آوردن شاهدی ثابت می‌کرد که متهم شیعه است، در این صورت رافضی بودن به عنوان یک جرم بزرگ، به قاضی این حق را می‌داد که شخص را از همه هستی ساقط و یا روانه زندان کند.

قتل و ترور رهروان مکتب علوی نیز روش دیگری بود که از زمان معاویه پدید آمد و در عصر زمامداران بعدی آل‌مروان رواج یافت؛ آنچنان که حجاج بن یوسف در زمان حکومت خود، شیعیان را تار و مار کرد و هستی آنها را بر باد داد. حجاج حتی از خون کسی که نام فرزندش علی یا فاطمه بود، صرفنظر نکرد.

اینان برای فروکاستن از میراث و فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام)، تفسیر آیات قرآن را هم دستکاری کردند. مثلاً آیه 207 سوره بقره: “و من الناس من یشري نفسه ابتغاء مرضات الله…”[3] که در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای خوابیدن در بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب هجرت نازل شده بود را درباره ابن‌ملجم تفسیر کرده و گفتند این ابن‌ملجم بود که برای رضای خدا در کشتن امیرمؤمنان جان خود را به خطر انداخت![4]

حتی قبر امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا زمان هارون الرشید، یعنی قریب به صد سال پس از شهادت آن امام، مخفی بود و فقط اهل‌بیت (علیهم السلام) و اصحاب خاص از آن خبر داشتند. حتی پس از اینکه محل آن شناخته شد، بعدها بنی‌عباس مانع زیارت آن مزار شده و آبادی‌های اطراف آن را تخریب کردند.

رهروان راستین مکتب امیرالمؤمنین (علیه السلام)، از همان روز که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) “شیعه علی” را پیروزمندان حقیقی روز قیامت معرفی نمود[5]، مردانه در سنگر دین خدا مقاومت کردند و همه سختی‌ها را تحمل نمودند تا کلمه توحید از آسیب نااهلان مصون بماند.

تاریخ زندگی پیروان امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آیندگان ثابت کرده که پیمودن مسیر دینداری، همیشه توأم با رنج‌ها و محنت‌ها بوده است؛ رنج‌هایی که رهروی این مسیر با اعتقاد به حقانیت راه، به جان می‌خرد تا در آزمون‌های پیاپی الهی سربلند بوده و بتواند از این امانت گرانبها (یعنی باور و اعتقاد صحیح) بدون هرگونه آسیب تا پایان راه صیانت کند. سخن همان است که امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از جریان سقیفه برای همیشه تاریخ اعلام فرمود که: “هر کس دوستدار ماست، جامه‌ای از بلا بر تن کند.”[6]

(برگرفته از کتاب “چرا تشیع؟”، تألیف دکتر علی قائمی، با اندکی اضافات)

 

پاورقی‌ها:

 

[1] (الفضائل ابن شاذان قمی، صفحه 138؛ بحارالأنوار، جلد 46، صفحه 136) (کشف الغمة، جلد 1، صفحه 150؛ المستدرک علی الصحیحین حاکم؛ جلد 3 صفحه 32) و …

[2](شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 11، صفحه 45)

[3]  (سوره بقره آیه207)

[4] مدارک اهل سنت: تاریخ طبری، جلد 2، صفحه 99 تا 101؛ الکامل فی التاریخ ابن اثیر، جلد 1، صفحه 516؛ المستدرک علی الصحیحین حاکم، جلد 3، صفحه 4؛ …

مدارک شیعی: امالی شیخ طوسی، صفحه 446؛ تفسیر نور الثقلین، جلد 1، صفحه 204؛ تفسیر علی بن ابراهیم قمی، جلد 1، صفحه 71؛ …

ابن ابی الحدید از علمای بزرگ اهل سنت می‌نویسد: “معاویه از شخصی به نام سمرة بن جندب خواست که در ازای دریافت صد هزار درهم، به دروغ روایت کند که آیه فوق درباره ابن ملجم نازل شده است. سمرة بن جندب در ابتدا نپذیرفت. اما زمانی که معاویه مبلغ پیشنهادی را تا چهارصد هزار درهم افزایش داد، سمرة بن جندب پذیرفت و این سخن کذب را روایت کرد.” (شرح نهج البلاغه، جلد 4، صفحه 73)

[5] (کشف الغمة، جلد 1، صفحه 53؛ الدر المنثور، جلد 8، صفحه 589)

[6] (غرر الحکم، صفحه 657)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *