«شهبانوی قریش»

مکه، صدای همهمه ی کاروان را که به شهر نزدیک می‌شد، می‌شنید. مردم به پیشباز آمده بودند. صدای زنگ شتران با سرود و سروش پیشبازان در هم آمیخته بود و هیاهویی به پا کرده بود. کاروان به شهر رسید و آرام گرفت.

در همین حال که او در خانه خود چشم به راه کاروان دوخته، در درون خود غمی مبهم را احساس می‌کرد، خدمتکارش – میسره – را دید که با شور و شوق فراوان وارد شد، در کنارش نشست و گوش او را از موفقیت های کاروان و سرگذشت های شگفت آمیز امین مکه در طول راه پر کرد. خدمتکار او به گزارش کار کاروان و سود بازرگانی آن می‌پرداخت و او با شیفتگی تمام به شخصیت بزرگ وی و رفتار پسندیده اش که در پیر و جوان خوش گذران مکه مانندش را ندیده بود می‌اندیشید. این خود عاملی بود که خدیجه (علیها السلام) را واداشت تا پیشنهاد ازدواج با او را به عموی وی یعنی ابوطالب بدهد …

در این بانو، افزون بر شرافت خانوادگی، خوشنامی و اخلاق و صفات پسندیده نیز فراهم بود. در بزرگی منزلت، به پایه ای بود که پیش از ازدواج با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، به طاهره و شهبانوی قریش نام گرفته بود و با همه اینها از ثروتمند ترین و شکوهمند ترین زنانی بود که عامل وراثت و تربیت، نهادش را به دینداری سرشته بود. البته خواست خدای سبحان بود که مقدمات این پیوند فرخنده را فراهم کرد؛ پیوندی که مکه هرگز به خود ندیده بود.

آری؛ این گونه بود که خدیجه (علیها السلام) پس از فداکاری ها و شکیبایی های بی دریغش و به سبب تحمل سختی ها و دشواری های روزگار، زبانزد مردم شد. اما پس از گذشت سالیانی طولانی از زندگی سرشار از محبت و فداکاری، سرانجام سال حزن و اندوه فرا رسید. متاسفانه سرنوشت چنین بود که در سال دهم بعثت، پس از آن که ابوطالب، نیرومند ترین و استوار ترین یار و پشتیبان اسلام، با مرگ خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را تنها گذاشت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خدیجه(علیها السلام) همسر فداکار خویش را هم از دست داد. آن حضرت، از یک طرف مکه را می‌دید که از وجود عموی فداکار و پاسدارش تهی است؛ و از سوی دیگر خانه ی خویش را می‌نگریست که از همسر مهربان و باوفایش خالی مانده است.

آری؛ خدیجه (علیها السلام) از این جهان رخت بربست؛ اما برای همیشه در چشم همسرش به عنوان یک بانوی نمونه باقی ماند و جای خالی او هیچ گاه برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پر نشد. حتی در ماجرای فتح مکه و هنگامی که بیش از ده سال پر حادثه از درگذشت خدیجه (علیها السلام) گذشته بود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را می‌بینیم که چون وارد مکه می‌شود، جایی را نزدیک قبر خدیجه (علیها السلام) بر می‌گزیند و برای او در آنجا پرده سرایی می‌زنند تا از کنار قبر خدیجه (علیها السلام)، فتح مکه را رهبری کند.

آیا بانوی دیگری غیر از خدیجه (علیها السلام) را می‌شناسید که با عشقی آتشین و مهر و ایمانی استوار، بی آن که اندک تردیدی به دل راه دهد یا ذره ای از باورش به نسبت به بزرگداشت همیشگی خدا و پیغمبر بکاهد، دعوت دین را از غار حرا پذیرا شود؟ و آیا در اندازه و توان بانویی دیگر جز خدیجه (علیها السلام) هست که از این همه ثروت و نعمت و آسایش، با خشنودی خاطر بگذرد و در هنگامه های محنت زا در کنار همسر بایستد و شریک دشوارترین رنج ها و آزارهای وی باشد؟

آری؛ تنها خدیجه (علیها السلام) بود که خداوند او را مایه ی امید و آرامش و سلامت رسولش قرار داد. پس از خدیجه (علیها السلام)، صدها زن به حریم اسلام راه یافتند، اما او همچنان برتر از دیگر زنان صدر اسلام باقی ماند و خداوند وی را به خاطر تاثیر شگرفی که در بنیانگذاری اسلام داشت، برگزید تا نمونه ی کاملی از وفا و محبت و گذشت در راه خدا و پیامبرش باشد. او دارایی اش را به پای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) ریخت و در مقابل، از او هدایتی دریافت کرد که از همه ی گنجینه های زمینی برتر بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مهر و ارجی به خدیجه (علیها السلام) بخشید که این بانو را به اوج افتخار و کمال رسانید و منزلتی به او بخشید که دیگر هیچ زنی بدان پایه نخواهد رسید. او همواره در تاریخ اسلام همچون خورشیدی خواهد درخشید و تمامی مومنان و مسلمانان به وجود چنین مادری که ام المومنین است، افتخار خواهند کرد.

«برگرفته از کتاب زندگینامه خدیجه کبری و فاطمه زهرا (علیهما السلام)، تألیف هاشم معروف الحسنی»

سایت رشد، فرارسیدن 10 رمضان، سالروز وفات

مادر اهل ایمان و نخستین بانوی مسلمان

حضرت خدیجه کبری (علیها السلام)

را به تمامی مسلمانان، به خصوص شما دوست گرامی تسلیت می‌گوئیم.