«ستاره راهنما»

«ستاره راهنما»

«امام» به معناى پيشوا و رهبر است. در حقيقت به آن­چه از او پيروى مى ­شود امام مى‌گويند؛ خواه كتاب باشد يا انسان، حق باشد يا باطل[1]و [2].

امامت و امام شناسی از منظر معارف شیعه، يكى از اصول دين است[3].) احادیث بسیاری در کتب روایی شیعیان با این مضمون آمده كه مى­فرمايد: “بنا و اساس اسلام بر چند موضوع استوار است که ولايت [سرپرستی الهی] از مهم­ترين آن­ها مى­باشد[4].”از جمله:

امام باقر (عليه السلام) مى­فرمايد: “بناى اسلام بر نماز، زكات، حج، روزه و ولايت استوار است.”

“زُراره[5]” . كه از شاگردان بزرگوار امام بود، مى­ پرسد: “كدام يك از اين امور مهم­تر است؟”

امام مى­فرمايد: “ولايت از همه مهم­تر است” و سپس چنين توضیح مى­ فرمايد:

“زيرا که ولايت، كليد ساير مسائل است وپیشوا، نقش هدايت­گر مردم به ديگر موارد را دارد[6]…”

البته شكى نيست كه مراد از «ولايت»، اطاعت از امام معصوم است؛ چنان­كه در بعضى روايات به جاى كلمه «ولايت»، اطاعت از امام آمده است. علاوه بر اين كه هر يك از نماز و روزه و حج و زكات به خاطر نبود امكانات مالى و بدنى قابل تغيير است، اما مسئله ولايت و امامت در هر حال ثابت و بدون تغيير است.

به مناسبت و در باب اهمیت مسأله امامت به روایت دیگری از امام باقر (علیه السلام) اکتفا می­کنیم:

“هر كه بدون پذيرش پیشوای حق، خود را به زحمت انداخته و عبادتى انجام دهد، هرگز مورد قبول خدا نبوده و در تحیر و گمراهى است[7]…”

آرى؛ در اسلام به مسئله امامت و پيروى از آن، اصالت داده شده و این مساله از اهميت فوق العاده برخوردار می­باشد تا آنجا که می­توان دريافت كه امامت در اسلام جزو اصول دين است.

توحید و نبوت و به طور کلی، شريعت زمانى پابرجا مى­ ماند كه پیشوای معصوم و منصوب از جانب خداوند، آن را حفظ كند وگرنه با خرافات و تحريف و بدعت و سليقه ­هاى شخصى آميخته شده و وحى از اعتبار افتاده و چه بسا به جای توحید، شرک و طاغوت عیان شود.

شناخت و توجه به معاد و آشنائى با مسائل ملكوتى آن نیز، جز از طريق امام معصوم ممكن نيست. امامت است كه به نماز جان مى­بخشد، به حج و روزه جهت مى­ دهد، به جهاد مشروعيت مى­دهد و فرائض الهى را احيا مى­كند.

مجموع این موارد مسئولیت بزرگی بر دوش یکایک افراد قرار می­دهد و آن تلاش آگاهانه در راستای کسب معرفت و شناخت امام است. معرفتی که جایگاه بلندش در کلام پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) این­گونه عیان می­شود: “هر كس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است[8].”

«برگرفته از کتاب “اصول عقاید”، تالیف: “حجت الاسلام محسن قرائتی” (با تلخیص و اضافات)»


پاورقی ها:

[1] مفردات الفاظ قرآن راغب اصفهانی، صفحه 87

[2] برای مطالعه بیشتر در مورد بحث ولایت به مقاله­ای تحت عنوان “آیه ولایت” در پایگاه اسلامی ـ شیعی رشد مراجعه یا «اینجا» کلیک کنید

[3] بنا بر عقيده شيعه، امامت از اصول دين است. براى اين اعتقاد، چند دليل مى ­توان ارائه كرد كه ساده ­ترين آن­ها چنين است:

اولاً: بدون ترديد بحث از امامت، بحث از نيابت [جانشینی] از نبوت است و از تعریفى كه براى امامت شده به وضوح و بدون هيچ ابهامى اين معنا استفاده مى ­شود؛ چرا كه در تعريف آمده: «امامت، نيابت و خلافت از رسول خدا )صلى الله عليه وآله و سلم) است.» پس بحث از امامت، بحث ازادامه خط نبوت و یا به عبارت بهتر کمال نبوت است و هر بحثى كه از شؤون نبوت که اعتقاد به آن واجب باشد، از اصول دين خواهد بود.

ثانیاً: دليل ديگر حديث معروفى است كه از پيامبر خدا  (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده است: «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.

دانشمندان شيعه و سنی به اتفاق اين حديث را در كتاب­ هاى خود نقل كرده­اند. روشن است كه منظور از مرگ جاهليت، مرگ كفر و نفاق است و چيزى كه جهل به آن، فرجام كار انسان را به كفر و نفاق مى­رساند، بايد با اصل دين ارتباط داشته باشد؛ وگرنه جهل به مسائل فروع هيچ­گاه انسان را به اين مرحله نمى­رساند.

در هر صورت، چه امامت اصلى از اصول دين باشد؛ آن سان كه شيعه معتقد است، يا از فروع دين باشد؛ آن سان كه اهل سنت مى­ گويند، بايد بحث كرد كه امام چه كسى است تا او را بشناسيم و از او پيروى كنيم. چرا که عزيزترين امور نزد انسان، عقيده اوست؛ بحث از امام و امامت آثار عملى فراوانى دارد، انسان مى­خواهد او را بشناسد؛ چرا كه جهل به او اصل ايمانشرا زير سؤال مى­برد. انسان مى­ خواهد امام را بشناسد تا در مقام عمل، از او تبعيت كند؛ زيرا انسان است و مكلف و مانند بهائم رها نيست و چون امامت، نيابت از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) است، پس امام است كه مى­تواند براى انسان در مقام انجام وظايف فردى و اجتماعى و انجام وظايف بندگى نسبت به خداى متعال، تعيين تكليف نمايد. از اين رو انسان بايد امام را بشناسد و از حقانيت مدعى اين مقام تحقيق كند تا از او پيروى نمايد و در مقام بندگى، بارى كه بر دوش دارد به سرمنزل مقصود برساند. (برگرفته از کتاب سلسله پژوهش­ های اعتقادی؛ تالیف آیت الله سید علی میلانی، صفحه 23

[4] به عنوان نمونه در كتاب وسائل الشيعه، 39 حديث و در كتاب مستدرك الوسائل، 17 حديث بر این موضوع اشاره دارند. (وسائل الشیعه، جلد 1، صفحات 13 تا 29؛ مستدرک الوسائل، جلد 1، صفحات 69 تا 75

[5] زُرارة بن أعیُن (ولادت حدود ۷۰ – وفات ۱۵۰ هجری قمری) از راویان حدیث و فقها و متکلمان بنام شیعه و از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) بوده است. نام او «عبدریه» است و زراره لقبش می­باشد

[6] (اصول کافی، جلد 2، صفحه 18؛ وسائل الشیعه، جلد 1، صفحه 13)

[7] (اصول کافی، جلد 1، صفحه 375)

[8] منبع در کتاب­های اهل سنت: مسند احمد، جلد 4، صفحه 96؛ صحیح مسلم، جلد 6، صفحه 22؛ سنن بیهقی، جلد 8، صفحه 156 و… (با اختلاف در لفظ)

منبع در کتاب­های شیعه: اصول کافی، جلد 1، صفحه 376؛ کمال الدین، جلد 2، صفحه 409 و… (با اختلاف در لفظ)