باسمه تعالی
انسان، ذاتا موجودى اجتماعى است كه با همنوع خود انس مى گيرد و رابطه اجتماعى برقرار مى نمايد. از اين رو، ديدار همراه با ميل و محبت انسان ها با يكديگر، ريشه در فطرت آنها دارد و زيارت در واقع، تأمين كننده يكى از نيازهاى فطرى انسان است. اين نياز فطرى، پس از مرگ محبوب انسان نيز ادامه دارد. هر چند ممكن است از شدت آن، كاسته گردد. به دليل همين نياز فطرى، دیدار اقوام و عزیزان و زيارت قبور دوستان و نزديكان، كمابيش در ميان همه اقوام و ملل جهان مرسوم است .
از آن جا كه اسلام، آيينى فطرى است، به موضوع زيارت توجه ويژه اى دارد. لذا احاديث اسلامى، رهنمودهاى ارزندهاى درباره زيارت، ارائه كردهاند. بر اين اساس، زيارت خويشاوندان، اهل ايمان، دانشمندان، اولياى الهى و بهويژه خاندان خاتم انبيا (صلى الله عليه و آله و سلم)، در زندگانى و پس از مرگ آنها، توصيه شده است.
زيارت اهل ايمان، به قدرى در سازندگى فردى و اجتماعى انسان مؤثّر است كه در برخى از روايات، همسنگ زيارت خداوند متعال و يا زيارت پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) شمرده شده است. به عنوان نمونه پيامبر اکرم (صلى الله عليه و آله و سلم) می فرماید: “هر كه نه به قصد نيازخواهى، بلكه به نيت ديدن برادر مؤمن خود به خانه او برود، از ديداركنندگان خدا شمرده مى شود و بر خداست كه ديدار كننده خود را گرامى بدارد[1].
از نظر اسلام، انسان، پس از مرگ نيز داراى حيات برزخى است. از اين رو، زيارت اموات، ديدار با بدنهاى پوسيده و بىجان نيست. بلكه زيارت ارواحى است كه در عالم برزخ زندگى مىكنند و از آن كه ديدارشان كنيم شاد مىگردند. برترين شاگرد مكتب خاتم الأنبيا (صلى الله عليه و آله و سلم)، امير المؤمنين علی (عليه السلام)، در حديثى درباره برخى از آثار و بركات زيارت مردگان، چنين مىفرمايد: “مردگان خود را زيارت كنيد؛ زيرا آنان از ديدار شما خوشحال مىشوند. انسان، حاجت خود را بايد در كنار قبر پدر و مادرش و پس از آن كه براى آنها دعا كرد، [از خدا] بخواهد[2].
از آن جا كه پيوند با پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) خاندان پاك او، بيشترين نقش را در سعادت و خوش بختى انسان در دنيا و آخرت دارد، زيارت كردن آنان در حيات و مماتشان، بيش از ديگران توصيه شده است. در حديث است كه امام حسين (عليه السلام) از جدش پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) پرسيد: “پدر جان! كسى كه شما را زيارت كند، چه [پاداشى] خواهد داشت؟” پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) در پاسخ فرمود: “پسركم! هر كه زنده و مرده من يا پدرت يا برادرت يا تو را زيارت كند، بر من است كه در روز قيامت ديدارش كنم و او را از گناهانش نجات دهم. (شفاعت کنم)[3]“
همچنين از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: “هر كه پس از درگذشتمان، ما را زيارت كند، چنان است كه در زمان زنده بودنمان، ما را زيارت كرده است[4].”
اما زیارت اهل بیت (علیهم السلام) آداب ظاهری و باطنی متعددی دارد که يكي از آنها خواندن زيارتنامه است، كه در آن شخص زائر عباراتی را خطاب به يکی از اهل بيت (عليهم السلام) قرائت میكند. زيارتنامه عمدتا حاوی مضامينی در جهت معرفت و شناخت بيشتر نسبت به زیارت شده و برقراری ارتباط معنوی با اوست. بدين ترتيب زيارتنامه هايی كه از جانب معصومين به دست ما رسيده در حقيقت باعث عميق تر شدن معرفت انسان نسبت به اوليای الهی میشود.
در همين راستا، یکی از یاران امام هادی (علیه السلام) از ایشان خواست که زیارت نامه اي را به او یاد بدهد. وی درخواست خود را از امام چنین مطرح کرد: “ای پسر پیامبر خدا! سخن کامل و همراه با بلاغتی را به من بیاموز که در زیارت هر یک از شما، آن را بگویم[5].”امام هادی (علیه السلام) نیز در پاسخ به درخواست آن شخص که موسی بن عبد الله نخعی نام داشت، زیارت موسوم به جامعه کبیره را انشا فرمود.
به نظر مى رسد كه هدف امام هادى (عليه السلام) از اين گونه اقدامات فرهنگى، تبديل كردن زيارتگاه هاى اهل بيت (عليهم السلام) به مراكزى براى آشنا شدن مسلمانان با اسلام ناب و جايگاه ایشان در اسلام بود. اين كوشش ارجمند، در برابر توطئه دشمنان اسلام علوى كه تلاش مى كردند تا اين پايگاه هاى مستحكم را در ميان مردم، از بين ببرند و براى مقابله با شيادانى كه با نشر افكار غلو آميز خود در باره امامان، زمينه ساز جدايى جامعه اسلامى از اهل بيت (عليهم السلام) مى شدند؛ انجام گرفت و بدين سان، مجموعه اى از زيارت نامه هاى ارزنده و آموزنده، از اين امام بزرگوار، به يادگار ماند كه مشهورترين و معتبرترين آنها، زيارت جامعه كبيره است.
اين زيارتنامه در واقع، كاملترين متون امامشناسى است كه به روشنى، مرزهاى توحيد، نبوت و امامت را مشخص كرده و آنها را توضيح مىدهد و به دور از هر گونه غلو، جايگاه راستين و حقیقی اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) را بيان مى نمايد.
(برگرفته از کتاب: “تفسیر قرآن ناطق”، تألیف: “حجت الاسلام ری شهری” (با تلخیص و اضافات))
پاورقی ها:
[1] الرسائل شهید ثانی، صفحه 331 ـ بحارالانوار، جلد 77، صفحه 192
[2] الخصال، صفحه 618، حدیث 10
[3] الکافی، جلد 4، صفحه 548، حدیث 4
[4] المزار مفید، صفحه 201، حدیث 3
[5] کتاب من لا یحضره الفقیه، جلد 2 ، صفحه 609 ـ تهذیب الاحکام، جلد 6، صفحه 95، حدیث 1