«زمان خداحافظی!»

باسمه تعالی

در روز عاشورا، وقتى كه حضرت ابوالفضل (عليه السلام) شهيد شد و سیدالشهدا (عليه السلام) از كنار بدن پاره‌پاره برادرش برخاست، نگاهى به خيمه‏‌ها افكند و ديد ديگر كسى نيست تا او را يارى كند، زيرا تمام ياران و مردان اهل‌بيتش[1] با بدن‌هاى قطعه‌قطعه، روى زمين افتاده‌اند. از طرفى صداى گريه و شيون زنان و كودكان در خيمه‌‏ها بلند شده است. در این هنگام با صداى بلند، طوری كه همه كس صدايش را بشنوند فرمود:

“آيا كسى هست از حرم پيغمبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) دفاع كند؟ آيا هيچ موحد و خدا ترسى هست كه دربارۀ ما از خدا بترسد؟ آيا هيچ فريادرسى هست كه به اميد خدا به فرياد ما برسد؟”

با شنيدن کمک خواستن امام (عليه السلام)، صداى گريه و نالۀ زنان و كودكان از خيمه‏‌ها بلند شد[2] امام حسین (عليه السلام) دستور داد زنان و خواهرانش گريه نكنند. آنگاه در حالى كه عمامه‌‏اى گلگون بر سر نهاده و  عباى پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) را بر دوش و شمشيرش را به دست گرفته بود، براى وداع كردن با اهل حرم، به خيمه‏‌ها آمد.

سید الشهدا (علیه السلام) ضمن وداع و خداحافظى، درخواست كرد جامه‌‏اى برايش تهيه كنند كه هيچ‌كس (به خاطر کهنگی آن) به آن جامه چشم طمع نداشته باشد. او مى‏‌خواست آنرا زير جامه‌هايش بپوشد تا پس از شهادت، بدنش را برهنه نگذارند[3]. آنگاه يك پيراهن كهنه‌‏اى برداشت و چند جاى آن‌را پاره كرد و زير لباس‌هايش پوشيد و درخواست كرد شلوار سياه‌رنگى برايش آوردند، آنرا نيز شكافت و زير لباس‌هايش پوشيد.

سپس رو به بستگان و فرزندان كرد و فرمود: “از هم اكنون آمادۀ بلا و مصيبت باشيد و بدانيد كه خداى تعالى، حامى و نگهدار شما خواهد بود و به ‌زودى شما را از شر دشمنان نجات خواهد داد و عاقبت امر شما را به خير و خوبى برگزار خواهد كرد و دشمنانتان را به انواع عذاب‌ها مجازات خواهد نمود و در مقابل اين همه بلايا و مصيبت‌ها كه متحمل مى‏شويد، نعمت‌ها و كرامت‌ها به شما ارزانى خواهد كرد. بنابراين مواظب باشيد، شِكوه و شكايتى بر زبان نیاورید و چيزى نگویيد كه از قدر و منزلت شما كاسته گردد[4]

همه گرد هم آمدند و اطراف ابى عبدالله (عليه السلام) را گرفتند؛ برخى از كودكان با نالۀ جانسوز درخواست مى‏‌كردند آنها را به جاى امنى ببرد و برخى ديگر از فشار تشنگى تقاضاى مقدارى آب مى‌‏كردند! در همين حال كه با زنان و دختران خود سخن مى‌‏گفت و به دلدارى آنها مشغول بود، عمر سعد به سپاهيان خود گفت: “تا زمانى كه به خود و به زن و فرزندان خود سرگرم است بر او يورش بريد، به خدا سوگند اگر از آنها فارغ شود نه جناح راستی براى لشکر شما باقی مى‏‌گذارد و نه جناح چپی!”

بدنبال اين فرمان، تيرهاى پى‌در‌پى به سوى سید الشهدا (علیه السلام) رها شد و از ميان بندهاى خيمه‏‌ها مى‏‌گذشت. تيرى به روپوش يكى از زن‌ها اصابت كرد در اثر آن، زن‌ها سراسيمه و وحشت‌زده به خيمه‏‌ها پناه بردند و پيوسته نگاه مى‏‌كردند ببينند امام (علیه السلام) در اين بين يكّه و تنها چه مى‏‌كند. ديدند بدون كمترين ترس و بيمى مانند شير به سپه دشمن حمله كرد و آنچنان آنها را از دم شمشير مى‏‌گذراند كه داد و فرياد همه بلند شد و از هر سو تيرها را بسويش پرتاب مى‏‌كردند و حضرت نيز آنها را به سينه و گلوگاه خود مى‌‏خريد[5].

پسر سعد كه اين وضعيت را مشاهده كرد، بر سپاهيان خود نعره زد كه: “مگر نمی‌دانيد اين مرد فرزند كسى است كه دلش آكنده و لبريز از علم و ايمان به الله است؟ مگر نمی‌دانيد او فرزند كسى است كه پدرش مردان عرب را از پای درآورد و كسى نتوانست با او بجنگد و او را شكست دهد؟ شما نمى‏‌توانيد با او تن به تن بجنگيد، اگر بخواهيد موفق شويد بايد از هر سوى دسته‌جمعى بر او يورش بريد”[6]

(برگرفته از کتاب “مقتل مقرم”، تألیف: “مرحوم عبد الرزاق مقرم” (با اندکی تغییرات))

سایت اسلامی – شیعی رشد

برچسب خورده:استقامت_اطاعت خداوند_امام حسین_ایمان_شجاعت_صبر هنگام بلاواقعه عاشورا

 

پاورقی‌ها:

 

[1] غیر از امام سجاد (علیه السلام)

[2] الخصائص الحسينيه، استغاثه چهارم، صفحه 129

[3] لهوف، صفحه 123 – مجمع الزوائد، جلد 9، صفحه 193

[4] جلاء العيون، صفحه 686

[5] جلاء العيون، صفحه 686

[6] مناقب ابن شهرآشوب، جلد 4، صفحه 110