امام، شئون و ویژگی های مختلفی دارد[note]
1- جهان و زندگی انسان تحت دو نظام مدیریت می شود: نظام تکوین و نظام تشریع.
نظام تکوین، یعنی قوانین و نظام حاكم بر كل عالم و آدم كه ارتباطی به حوزه اختیاری بشر ندارد.
نظام تشریع، یعنی قوانینی که به حوزه فعالیت های اختیاری بشر مربوط است.
امام دارای شئون و مقاماتی هم در عالم تکوین و هم در عالم تشریع می باشد. امام در عالم تکوین به اذن خدا، قدرت بر ایجاد و اعدام و تصرف همه گونه در همه جای عالم دارد که از آن به ولایت تکوینی یاد میشود.
در عالم تشریع نیز امام شئونی دارد از جمله:
الف/ حکومت: که اجرای قانون عدل الهی است و مقابله با مستکبران و پا بر جا نگاه داشتن دین خداست.
ب/ مرجعیت: که تببین و تشریح کننده احکام و قوانین آسمانی و تعلیم علوم قرآنی است.
ج/ هدایت باطنی: که بزرگ ترین و نافع ترین شان امام نسبت به عالم انسانی است که آدمی را در مرحله باطن اعمال عبادی حرکت میدهد و روح و جان او را به سوی عالم قرب بالا می برد. (کتاب حضرت رضا (علیه السلام) مظهر رافت خدا، نوشته آیت الله سید محمد ضیاء آبادی، صفحه 32)[/note]که یکی از مهمترین آنها، هدایت انسان هاست.
امام علاوه بر ارشاد و هدایت ظاهری، دارای یک نوع هدایت و جذبه معنوی است که از سنخ عالم ملکوت میباشد و به واسطه آن در قلوب افراد شایسته تأثیر میگذارد و آنها را به سوی کمال هدايت میکند که از آن با عنوان هدایت باطنی یاد میشود.
امام به وسیله هدایت باطنی که مبتنی بر علم غیب است، قلبها را تطهیر و نورانی میکند وجانها را به سوی خداوند حرکت میدهد. امام به اذن خدا، بر جان و روح افراد اشراف دارد و قلوب شایسته و مستعدی که نیاز دارند تا به گونه ای مناسب به وادی کمال رهنمون شوند را در این مسیر یاری میرساند. او همانند طبیبی است که مراقب و نگران حال بیمار میباشد تا اختلالی در سلامت او پیدا نشود.
شواهد بسیاری در رابطه با هدایت باطنی افراد به دست اهل بیت (علیهم السلام) در حافظه تاریخ ثبت شده است؛ اما به مناسبت، در این رابطه داستان زیبایی که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده را با هم مرور میکنیم:
“احمد بن أبی نصر بزنطی”[note]2- احمد بن ابی نصر بَزَنْطی که نام کاملش “ابوجعفر احمد بن محمد بن ابی نصر” میباشد، از عالمان امامیه در کوفه است و از اصحاب امام موسی کاظم و امام رضا و امام جواد (علیهم السلام) میباشد. او از جمله راویان موثق و فقیهان برجسته شیعه در دوران ائمه است. وی متوفی سال ۲۲۱ هجری قمری میباشد.[/note] که از اصحاب امام رضا (علیه السلام)است میگوید:حضرت رضا (علیه السلام) مرکب خود را برایم فرستاد تا نزد او [در روستای صـِریا[note]3- صریا نام روستایی است در نزدیکی شهر مدینه که به دست امام کاظم (علیه السلام) بنا شده است. (مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 382)[/note] بروم. من سوار بر مرکب امام شده و بر آن حضرت وارد شدم و تا پاسی از شب در محضر امام بودم. هنگامی که امام قصد برخواستن کرد، فرمود: “فکر نمیکنم در این موقع [از شب] بتوانی به مدینه بازگردی.”
عرض کردم: “آری؛ [این چنین است] فدایت گردم!”
امام فرمود: “امشب را نزد ما بمان و صبح به یاری خدا [به مدینه] بازگرد.”
عرض کردم: “مطیع امر شما هستم فدایت گردم.”
پس حضرت به خدمتکار خود فرمود: “بستر خواب خودم را برای او بگستران و ملحفه ای که خودم در آن میخوابم را بر آن بستر بیفکن و بالش مرا به زیر سر او بگذار.”
«بزنطی» میگوید: من با خودم گفتم: “چه کسی مانند من اینگونه شبی را گذرانده؟ خداوند نزد خود مقامی به من عطا فرموده و افتخاری نصیب من کرده که به احدی از اصحاب عطاء نکرده است!” همچنین در ذهن خود چنین پنداشتم که: “مرکب شخصی امام به دنبالم آمده و سوار بر آن شده ام [و به منزل امام آمده ام]، فراش شخصی خود را برایم گسترده و در لحاف او شب را به روز می آورم و سر بر بالش او میگذارم. [آری] هیچ یک از اصحاب چنین نصیبی نداشته اند…”
او ماجرا را چنین ادامه میدهد: من نشسته بودم و این خیالات را در فکر خود میگذراندم و امام (علیه السلام) در کنار من نشسته بود که ناگهان فرمود:
هنگامی که “صعصة بن صوحان”[note]4- “صعصعة بن صوحان” یکی از اصحاب خاص امیرالمؤمنین (علیهم السلام) بود. او در دفاع از غصب حق حضرت و در مقابل ایجاد انحراف در دین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان عثمان از کوفه به شام و بار دیگر توسط معاویه به بحرین تبعید شد. “صعصعة” به عنوان یاری صادق، همواره و در تمام موقعیت ها و جنگ ها در کنار امیرمومنان علی (علیه السلام) حضور داشت. او از جمله کسانی بود که در نیمههای شب، در تشییع پنهانی جنازه مطهر امیرمومنان (علیه السلام) شرکت کرد.[/note] که از اصحاب جدم امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود مریض شد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عیادت او رفت و کنار بسترش نشست و اظهار لطف و عنایت فرمود و وقتی خواست برخیزد فرمود: “صعصعه!” نکند فردا، آمدن من به عیادتت را وسیله فخر و مباهات در میان دوستانت قرار داده و آن را به عنوان یک معیار عزت و شرف، به رخ مردم بکشی که من آنم که امیرالمؤمنین به عیادتم آمده است. من یک وظیفه دینی داشتم که انجام دادم. تو این را به حساب خودت مگذار، بلکه به اعمالت بنگر که چگونه هستند. آمدن من، کنار بستر تو و عیادت من از تو، نجاتبخش نخواهد بود. به حساب اعمال خودت برس که در روز جزا به عملت مینگرند.
امام رضا (علیه السلام) همین قصه را نقل فرمود و با تکیه به دست خویش برخاست و خداحافظی فرمود و رفت.[note]5- قرب الإسناد، صفحه 377؛ عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، جلد 2، صفحه 213؛ رجال الکشی، جلد 2، صفحه 853 (با اندکی اختلاف در نقل)[/note]
آری این چنین امام (علیه السلام) با تکیه بر قدرت ملکوتی خود از حال درونی «بزنظی» مطلع گشت و او را متنبه فرمود و از خطر عُجب و خودبزرگ بینی نجات داد.
«برگرفته از کتاب: “حضرت رضا (علیه السلام) مظهر رافت خدا” تألیف: “آیت الله سید محمد ضیاء آبادی”(با اضافات و تلخیص)»
1393/6/16
پاورقی ها: