«در مسیر اعتدال»
اگر انسان اسب سوار به مرکب خویش فشار بیاورد و برای زودتر رسیدن به مقصد، دو منزل یکی کند، در بین راه مرکب از پا در می آید و از رفتن باز می ماند. در نتیجه چنین سواری نه مرکب سالمی برایش مانده و نه راه را به پایان برده است. داستان زندگی ما آدمیان نیز این چنین است. راه پیش رویمان، مسیر بندگی است و مرکبی که خدا برای طی این مسیر نزد ما به امانت گذاشته، جسم ماست.
در این باب قضیه ای از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که آن حضرت فرمود: مسلمانی همسایه ای مسیحی داشت که با او رفت و آمد میکرد. کم کم او را دعوت به اسلام کرد. او هم بعد از مدتی قبول کرد؛ مسلمان شد و آداب وضو و نماز را آموخت.
همان شب اول مسلمانی اش خوابیده بود که ساعت آخر شب دید کسی در میزند. وحشت زده شد که این ساعت شب کیست و چه کاری دارد. پشت در رفت و گفت کیستی؟ پاسخ شنید که من همسایه ی مسلمان شما هستم. در را باز کرد و گفت: آیا حادثهای پیش آمده؟ گفت: مگر مسلمان نشده ای؟ مسلمان باید آخر شب بیدار شود و به مسجد برود و نافله ی شب بخواند.
فرد تازه مسلمان وضو گرفت و آن دو با هم به مسجد رفتند؛ نافله ی شب خواندند و تمام شد. تازه مسلمان سپس گفت: حالا خوب است که برویم. همسایه گفت: نه، نماز صبح مانده است؛ این نافله ی شب بود. بنشین نماز صبح را هم با جماعت بخوانیم. بعد از نماز صبح، تازه مسلمان گفت: خوب، تمام شد؟ همسایه گفت: خیر، مستحب است انسان پس از نماز صبح برای تعقیبات بنشیند تا آفتاب بالا بیاید که (این موضوع) سبب زیادی رزق آدم میشود. بیچاره تازه مسلمان نشست تا آفتاب بالا آمد. (سپس) تکان خورد که برخیزد؛ همسایه کهنه مسلمان دامن او را کشید که بنشین مقداری قرآن و دعا بخوانیم تا ظهر نماز را با جماعت ادا کنیم. مگر نمیدانی که مومن در مسجد ماننند ماهی در آب است و هرگز از شناوری در آب احساس خستگی نمیکند؟
بعد از نماز ظهر و عصر هم گفت تا مغرب چیزی نماده، صبر کن بعد از نماز مغرب و عشا که با جماعت خواندیم، میرویم. خلاصه پس از نماز عشا رفتند. آن بیچاره تازه مسلمان خسته و کوفته به خانه رفت و خوابید. هنوز خستگی از جانش در نرفته بود که آخر شب دید باز در میزنند. پشت در رفت. همسایه را دید که میگوید: بیا با هم مسجد برویم. گفت: آقای عزیز! این دین شما یک آدم بیکار میخواهد؛ من کار دارم و با دین شما نمیتوانم زندگی کنم؛ من به همان دین قبلی خود بر میگردم!”
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: “این آدم همان طور که او را مسلمان کرد، همان طور هم کافرش کرد [1].
چه بسیارند کسانی که در امر دینداری و عبادت به خیال زود رسیدن به مقصد، به خودشان فشار میآورند و بیش از حد اعتدال بی خوابی میکشند؛ روزههای مستحبی و نمازهای مستحبی به جا میآورند و احیانا از وظایف واجب خویش مانند تحصیل و درس و بحث و کسب و کار باز میمانند؛ در حالی که دستور دین این نیست! دین در همه چیز دستور اعتدال و میانه روی میدهد. یعنی نه مستحبات را رها کنیم و نه اینکه آنقدر مشغول مستحبات شویم که از انجام واجبات زندگی و معیشت باز بمانیم؛ بلکه هر کس متناسب با نحوه ی زندگیش آنچه از مستحبات را که میتواند و او را از واحبات زندگی باز نمیدارد، انجام دهد.
در همین رابطه، حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) نیز میفرماید: “هم در عبادت میانه رو باش و هم در معیشت[2].”
(برگرفته از کتاب: “خاتم انبیا، رحمت بی انتها”، اثر: آیت الله سید محمد ضیاء آبادی، (با تصرف و اضافات))
پاورقی:
[1] !” وسائل الشیعه، کتاب الامر بالمعروف و النهی المنکر، باب 14، حدیث 3
[2] بحار الانوار، جلد 42، صفحه ی 203