حکومتی عدل پرور

باسمه تعالی

در زمان حکومت و خلافت على (علیه السلام) در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندی، زره در نزد یک مرد مسیحى پیدا شد.

امیرالمؤمنین على (علیه السلام) که خود حاکم جامعه بود، مرد مسیحی را به نزد قاضى برد و علیه او اقامه دعوا کرد که این زره از آن من است؛ نه آن را فروخته ‏ام و نه به کسی بخشیده‏ ام و اکنون آن را در نزد این مرد یافته ‏ام.

قاضى به مرد مسیحى گفت: ” خلیفه ادعای خود را اظهار کرد. تو چه می‌‏گویی؟ “

مرد مسیحی گفت: ” این زره، مال خود من است و در عین حال گفته مقام خلافت را تکذیب نمی کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد.)”

قاضى رو کرد به علی (علیه السلام) و گفت: ” تو شاکی هستی و این شخص منکر است. در این لحظه بر تو واحب است که شاهدی بر مدعای خود بیاوری.”

امیر المؤمنین (علیه السلام) خندید و فرمود: ” قاضی راست می‌گوید، اکنون می‌‏بایست که من شاهد بیاورم. ولى من شاهد ندارم.”

قاضی روی این اصل که شاکی شاهد ندارد، به نفع مرد مسیحی حکم کرد و او هم زره را برداشت و روان شد.

ولی مرد مسیحی که خود بهتر می‌‏دانست که زره مال کیست، پس از آن که چند گامی پیمود، وجدانش بیدار گردید و برگشت و گفت: ” این طرز حکومت و رفتار، از رفتارهای بشر عادی نیست و از نوع حکومت انبیاست.”

از این رو اقرار کرد که زره، از برای علی (علیه السلام) است.

طولی نکشید او را دیدند که مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم امیر المؤمنین على (علیه السلام) در جنگ نهروان مى ‏جنگد.[1]

(برگرفته از کتاب “داستان راستان”، اثر: “استاد شهید مرتضی مطهری(ره)” (با اندکی تصرف))

برچسب خورده:_جنگ نهروان_حکومت و خلافت على_حکومتی عدل پرور_سیره امیرالمومنین ع_عدالت_مرد مسیحى


پاورقی:

[1] بحارالانوار، جلد101، صفحه 290 – درر الأخبار، صفحه 728 ـ الامام على صوت العدالة الانسانیة، صفحه 63