باسمه تعالی
گروه بر حقی را در نظر بگیرید که علیرغم حقانیتشان از سوی حکومت و سایر گروههای مختلف اجتماعی و عقیدتی تحت فشار هستند. حکومت گاه آشکار و گاه پنهان به قتل و غارت آنان دست مییازد و تقریباً هیچ ده های پیدا نمیشود که حکومت با آنان بر سر مهر بوده باشد. اعضای اجتماع نیز علیرغم اینکه گاه با نگاه محبت به آنان نگریستهاند اما غالباً به دلیل تعالیم غلطی که از سوی حکومت و قلم به مزدان خودفروخته دریافت کرده اند، نامهربانی با ایشان را در دل پروردهاند و این وضع در جغرافیای گسترده ی کشور، خصوصاً هر چه از مرکز حضور امام این اقلیت دور میشوید، شدت مییابد.
در این میان امام از سویی باید به ترویج مذهب و کتب بر حق بپردازد، چنانکه هم وظیفه ی الهی و امانت پیامبر است و هم جامعه در باطن خویش تشنه ی معارف و تعلیمات آن است. از سوی دیگر باید از جان و مال و مهمتر از این دو، از اعتقادات پیروان فعلی، پاسداری کند و این در حالی است که خود و یاران کلیدی و موثرش به شدت زیر فشار هستند و حکومت با حبس آنان در خانه و زیر نظر گرفتنشان، از اذیت و آزار فرو نمیگذارد. خلیفه آنان را به چشم جدیترین رقیب سیاسی مینگرد. اگر مقدور شد، میکشت و اگر کشتن میسر نبود به زندان می افکند. عالمان دیگر فِرق نیز آنان را رقبای عقیدتی و علمی خود میدانند و حداقل مطلب آن است که پیروانشان را به محبت ایشان نمیخوانند.
در طول زمان و با کوشش مدبرانه ی ائمه ی معصومین و شاگردان ایشان، تشیع از محدوه ی محدود شهر کوفه به بیرون پا نهاد و به نقاط مختلف کشور پهناور اسلامی گسترش یافت. پس از تشریف فرمایی حضرت رضا (علیهالسلام) به خراسان، به دلایل مختلف سادات علوی به نقاط مختلف کشور پهناور اسلامی مهاجرت کردند و این مهاجرت به هنگام شدت یافتن اختناق و فشار به علویان و شیعیان رو به گسترش نهاد. بسیاری از شیعیان[1]به سرزمینهای شرقی رفتند و در شهرهایی با فاصله از هم سکنی گزیدند. و این جهشی در مهاجرت شیعیان و توسعهی جامعه ی شیعی بود.
گستردگی و پراکندگی مراکز تجمع شیعیان[2]سبب بروز مشکل و مساله ای شد. رفته رفته ضرورت وجود یک سازمان ارتباطی منظم احساس شد تا از سویی پیوند شیعیان با حوزه ی امامت را ممکن کند و از سوی دیگر ارتباط آنان با یکدیگر را برقرار سازد. این نیاز از زمان امام نهم احساس شد و متعاقب آن، شبکه ی وکالت ایجاد گردید. این سیستم با تعیین «وکلا» از طرف امامان شکل گرفت و با ارتباطی که بین امام و وکلای ایشان وجود داشت، سعی شد تا راهنمایی های لازم در زمینه های دینی و سیاسی ارائه شود. این سیستم که به صورت شبکه ای و سلسله مراتبی بود، مناطق جغرافیایی مختلفی را در برمیگرفت و چنان بود که از میان هر چند وکیل، یکی به عنوان مسئول بالاتر تعیین شده بود و این سلسله مراتب تا شخص امام معصوم ادامه مییافت.
در زمان امام عسکری (علیهالسلام) نیز علیرغم مراقبت فوقالعاده شدیدی که از جانب حکومت عباسی اعمال میشد، سیاست ارتباط از طریق سیستم وکالت تعقیب شد. آن حضرت افرادی را که سابقهی علمی درخشانی داشتند و از ارتباط استواری با امامان قبلی و یا خود حضرت برخوردار بودند و نیز میتوانستند از نظر علمی پشتوانهای برای شیعیان به شمار آیند، به عنوان وکیل خود در مناطق مختلف انتخاب میکردند.
از مطالعه ی توقیعات و نامههای امام در این باره این چنین بدست میآید که این مکتوبات در هدایت شیعیان نسبت به شیوهی انجام وظایف شرعی، تاثیر بسزایی داشته است. علاوه بر این در این نامه ها امام نسبت به معرفی وکلا و اظهار اعتماد کامل به آنها، بگونه ای که موجبات استحکام موقعیت وکلا در جامعهی شیعیان گردد، اقدام نمودهاند و همچنین سلسله مراتب میان وکلای مناطق را نیز تببین و ابلاغ فرموده اند. گاهی نیز که شبهاتی دربارهی وکالت برخی از وکلا پیش می آمد، امام با ارسال نامهای دیگر به رفع شبهات میپرداختند.
از نکات تأمل برانگیز و آموزنده ی این سیستم بحث وکلای خیانتکار و خوداصلاحی سیستم در قبال این اشکال است. موارد نادری اتفاق میافتاد که وکیلی از وکلا، در مقابل اموالی که شیعیان به آنان میسپردند تا به امام برسانند، دچار وسوسه میشد و دست به خیانت میزد[3]. در چنین مواردی نامهای از جانب امام صادر میشد و فردی که در گذشته به دلیل اطاعت امر خدا و … به وکالت منصوب شده بود و رابط مردم و امام شده بود، حال به دلیل اینکه از مسیر بندگی جدا افتاده بود، مورد مأخذه و توبیخ امام قرار گرفته، طرد میشد. چنین توقیعاتی به سرعت در میان شیعیان منشر میشد و فرد خائن بلافاصله از جمع شیعیان رانده میشد و بدین ترتیب امام که خود وکالت سپرده بود و عموم را به اطاعت خوانده بود، امر نمایندگی را باز پس میگرفت و با این کار عموم شیعیان را از گزند انحراف و کجی فرد خائن مصون میکرد.
از دیگر کارکردهای سیستم وکالت میتوان به دفع و کنترل نفوذ گروههایی که به ائمه ی دوازدهگانه قائل نبودند، غلات[4] و سایر افکار انحرافی در شیعیان، به ویژه آن دسته از شیعیانی که در بلاد دور از زیستگاه امام زندگی میکردند، اشاره کرد که این خود در حفظ اصالت فرهنگی شیعه و جلوگیری از آلودگی دیدگاههای آنان به انحراف، نقش بسزایی داشت و در ادامه ی سیری که از زمان امامان پیشین آغاز شده بود، زیرساختهای لازم برای پذیرش دوران غیبت را فرآهم میآورد.
ایجاد و حفظ چنین پیوندهایی بود که سبب احیای شیعیان در عرصه ی حیات فرهنگی و اجتماعی شد و از پیدایش ضعف در تشکیلات ایشان و هضم در جامعه ی تسنن جلوگیری کرد. افزون بر این، بکارگیری این سیستم ارتباطی دقیق، گسترش آموزه های شیعی در قالب حدیث و کلام را به جوامع کوچک و پراکنده ی شیعی نظیر کَشّ و سمرقند به دنبال داشت. دانستنی است که در این دوران ارتباط به وسیله ی نامه بسیار گسترده بوده و در زمرهی انواع پیشرفته ی آن به شمار میآمده است.
(برگرفته از کتاب حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهمالسلام)- تالیف رسول جعفریان- با اندکی تصرف)
پاورقی ها:
[1] تفسیرالامام العسکری-علیهالسلام- ص316
[2] از پایگاه های شیعیان در زمان حضرت عسکری میتوان به کوفه، بغدادنیشابور، قم، آبه، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامراء، جرجان و بصره اشاره کرد
[3] این وجوهات نقش مهمی در حفظ و حراست شیعیان داشت و عمدتاً در راه تقویت شیعیان نیازمند و کسانی که مورد ظلم و ستم حکام قرار گرفته بودند، هزینه میشد
[4] افرادی که به انگیزه های مختلف از قدرت طلبی گرفته تا ثروت اندوزی، دربارهی مقام امام غلوّ میکردند و به ایشان مقام الوهیت نسبت میدادند و گاهاً خود را فرستادهی امام در نزد مردم نیز معرفی میکردند. شدتعمل ائمه در زمینهی طرد و لعن این گروه انحرافی مثال زدنی است