یهودیت، مسیحیت و اسلام ریشههای مشترکی دارند؛ همه دارای یک کتاب آسمانی هستند که از منظر تاریخی و عقیدتی نقش محوری در آیین آنها ایفا میکند؛ همچنین دارای شخصیتهای کلیدی هستند که به عنوان بنیانگذار، مصلح و یا واسطۀ انتقال سنت و فرامین الهی نقش داشتهاند.
از همین منظر در قرآن میخوانیم: “از [احكام] دين، آنچه را كه به نوح دربارۀ آن سفارش كرد، براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه دربارۀ آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه: «دين را برپا داريد و در آن تفرقهاندازى مكنيد.»”[note] (1) شوری، آیۀ 13. [/note] آنطور که در تفسیر این آیه آمده است، از نظر اسلامی، دین خداوند یکی است، فارغ از آنکه به نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و یا محمد وحی شده باشد. آنچه تفاوت میکند زمان و شرایطی است که وحی در آن اتفاق افتاده است.
طبق آنچه نقل شده است، موسی و عیسی به عنوان بنیانگذاران ادیان ابراهیمی یهودیت و مسیحیت، جانشینان خود را به طور عمومی معرفی کرده بودند. ماجرای انتصاب یوشع به عنوان جانشین موسی در تعدادی از آیات سفر تثنیۀ عهد عتیق آمده است:
“و خداوند به موسی گفت: «اینک ایام مردن تو نزدیک است، یوشع را طلب نما و در خیمه اجتماع حاضر شوید تا او را وصیت نمایم.» پس موسی و یوشع رفته، در خیمه اجتماع حاضر شدند. و خداوند در ستون ابر در خیمه ظاهر شد و ستون ابر بر در خیمه ایستاد.
و موسی یوشع را خوانده، در نظر تمامی اسرائیل به او گفت: «قوی و دلیر باش، زیرا که تو با این قوم به زمینی که خداوند برای پدران ایشان قسم خورد که به ایشان بدهد داخل خواهی شد، و تو آن را برای ایشان تقسیم خواهی نمود. و خداوند خود پیش روی تو میرود او با تو خواهد بود و تو را وانخواهد گذاشت و ترک نخواهد نمود پس ترسان و هراسان مباش.»”
این آیات به روشنی انتقال قدرت را از موسی به یوشع نشان میدهند. در خصوص مسئلۀ جانشینی موسی، دو نکتۀ مهم در ارتباط با برداشت از این موضوع در قرون وسطی وجود دارد: یکی آنکه خاخامهای یهودی همواره به این ماجرا استناد میکردند تا از ادعای خود مبنی بر رهبری یهودیان و انتخاب جانشین برای خود دفاع نمایند. دیگر اینکه یهودیان معمولاً این ماجرا را در جدل با مسلمانان در خصوص برتری پیامبر خود نسبت به پیامبر آنان استفاده میکردند، به این صورت که اگر مسئلۀ تامین نسلهای بعدی از افراد مؤمن به یک آیین مطرح باشد، موسی موفق عمل کرده است در حالی که محمد شکست خورده است.
طبق آنچه در انجیل یوحنا آمده است، عیسی پس از رستاخیز خود در برابر تمامی حواریون ظاهر شده و مکالمۀ زیر را با پطرس انجام میدهد:
“بعد از صبحانه، عیسی به شمعون پطرس گفت: «ای شمعون پسر یونا! آیا مرا بیش از اینها محبت مینمایی؟» پطرس جواب داد: «آری، ای خداوند، تو میدانی که تو را دوست دارم.» عیسی گفت: «پس به برههای من خوراک بده.» بار دوم پرسید: «ای شمعون پسر یونا! آیا مرا محبت مینمایی؟» پطرس پاسخ داد: «ای خداوند، تو میدانی که تو را دوست دارم.» عیسی به او گفت: «پس از گوسفندان من پاسداری کن.» سومین بار عیسی از او پرسید: «ای شمعون پسر یونا! آیا مرا دوست داری؟» پطرس از اینکه بار سوم از او پرسید آیا مرا دوست داری آزرده خاطر شده، گفت: «خداوندا! تو از هر چیز اطلاع داری، تو میدانی که تو را دوست داریم.» عیسی گفت: «گوسفندان مرا خوراک بده.»”
بررسی این نقل به طور مستقل هم دلیل روشنی است که عیسی از پطرس خواسته تا جانشین او باشد. اما اگر این نقل در فضای این داستان (که انکار عیسی توسط پطرس است) بررسی شود، تأیید محکمتری بر موضوع جانشینی خواهد بود.
روایت تاریخی که مسلمانان از آیین خود دارند آنان را در چهارچوبی قرار می دهد که سابقه آن در یهودیت و مسیحیت یافت میشود. اگر، طبق آنچه در ادامه خواهد آمد، کتب آسمانی یهودیت و مسیحیت ثبت کردهاند که موسی و عیسی به عنوان بنیانگذاران آیینهای خود، جانشینانی را تعیین نمودهاند، پس بر مبنای ادلۀ درونسازگاری، منطقی است که محمد هم جانشینی برای خود تعیین نموده باشد؛ به عبارت دیگر، در راستای آنچه در کتب آسمانی در خصوص موسی و عیسی مطرح شده، عقل و شرع حکم میکند که محمد نیز برای خود جانشین تعیین کرده باشد. همچنین شواهدی بر این تعیین را باید بتوان در متون مقدس اسلامی پیدا کرد و باید بتوان نشانهای یافت که از طریق آن شخص جانشین معلوم شود.
(برگرفته از:
Campbell, R. A. (2008). Leadership succession in early Islam: Exploring the nature and role of historical precedents. The leadership quarterly, 19(4), 426-438.)
عید سعید غدیر،
عید الله الأکبر،
بر حقجویان و حقپویان مبارک باد.
—————————————————————————————–
پاورقیها: