جاذبه ای راز آلود

باسمه تعالی

از امتیازات عجیب نهج البلاغه این است که همانند منبع اصلیش قرآن کریم، على رغم کهنه و فرسوده شدن مکتبهاى گوناگون فکرى، سیاسى و اخلاقى با گذشت زمان، بیانات و تحلیلها و منطقش چنان تازه و شاداب است که گویى همین امروز و براى امروز و فردا، از زبان مولا امیر المؤمنین، على (علیه السلام) تراوش کرده است.

تمام کسانى که با نهج البلاغه سر و کار داشته و دارند – اعم از شیعیان و سایر علمای اسلامى و حتی دانشمندان مسیحى- بدون استثنا از جاذبه نیرومند نهج البلاغه سخن گفته‏اند و خود را تحت تأثیر و نفوذ آن دیده‏اند. این جاذبه نیرومند که در خطبه‏ها، نامه‏ها و کلمات قصار امیر المؤمنین (علیه السلام) کاملا محسوس است، انگیزه اصلى گروهى از دانشمندان، براى شرح نهج البلاغه یا نوشتن کتاب و مقاله درباره شخصیت امیر المؤمنین (علیه السلام) بوده است.

اما به راستی سر این جاذبه در چیست؟ شاید مهمترین دلایل این جذبه را بتوان این گونه برشمرد:

1- در نهج البلاغه همه جا سخن از همدردى با طبقات محروم و ستمدیده انسانهاست؛ همه جا سخن از مبارزه با ظلم و بى‏عدالتى استثمارگران و طاغوتهاست.

در عهدنامه مالک اشتر که در آن در کوتاه ترین عبارات، رساترین برنامه‏هاى کشوردارى پى‏ریزى شده است، هنگامى که از گروههاى هفتگانه اجتماعى و وظایف و حقوق آنها سخن به میان مى‏آید، سخن با آرامش خاصى پیش مى‏رود، امّا همین که به قشرهاى محروم و ستمدیده مى‏رسد، گفتار امام(علیه السلام) چنان اوج مى‏گیرد که گویا از پرده دل فریاد مى‏کشد: “خدا را، خدا را اى مالک اشتر در مورد قشر پایین از محرومان و نیازمندان و رنجدیدگان و از کار افتادگان …»[1]

سپس به‏ او دستور مى‏دهد که شخصا و بدون وساطت دیگران، وضع آنها را در سراسر کشور اسلامی زیر نظر بگیرد و اجازه دخالت درباره آنها را به کسی دیگر ندهد؛ به طور مداوم از آنها سرکشى کند تا مشکلات همگى با سرپنجه عدالت گشوده شود.

نه تنها در این جا، بلکه در همه جا و به هر مناسبت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) در باره آنها سفارش می‌کند، توصیه مى‏نماید و فریاد مى‏زند.

2- نهج البلاغه همه جا در مسیر آزادى انسان از زنجیر اسارت هوا و هوس که او را به ذلّت و بدبختى مى‏کشاند و همچنین اسارت ستمگران خودکامه و طبقات مرفّه پرتوقّع گام بر مى‏دارد و از هر فرصتى براى این هدف مقدّس استفاده مى‏کند. امام (علیه السلام) هشدار مى‏دهد که در بازگرداندن روح آزادى و مساوات و عدالت، کمترین انعطافى نباید نشان داد؛ بلکه اصولا مقام والاى حکومت را در درجه نخست براى همین امر پذیرفته است[2] و آن کس که گمان مى‏برد على (علیه السلام) روى این موضوع معامله‏اى خواهد کرد، سخت در اشتباه است.[3]

3- یکى دیگر از جاذبه‏هاى نیرومند نهج البلاغه، این است که در هر میدانى گام مى‏نهد، چنان حق سخن را ادا مى‏کند و دقایق را مو به مو شرح مى‏دهد که گویى گوینده این سخن تمامى عمر را اشتغال به بحث و بررسى روى همین موضوع داشته، نه غیر آن.

هنگامى که امیرالمومنین (علیه السلام) خطبه‌ای توحیدى را آغاز مى‏کند و به شرح اسماء و صفات جمال و جلال خدا مى‏پردازد، چهره یک فیلسوف بزرگ الهى در نظر انسان مجسّم مى‏گردد که سالیان دراز، همه وقت سخن از توحید گفته و گوهرهایی گرانبها در این زمینه ارائه نموده و غیر از آن گفتارى نداشته است. آن حضرت نه به سوى تجسّم خدا گام بر مى‏دارد و نه به سوى تعطیل شناخت صفات، بلکه آن چنان خدا را معرفى مى‏کند که انسان با چشم دل او را همه جا در آسمانها، در زمین و درون جان خود حاضر مى‏بیند و روحش سرشار از انوار معرفت الهى مى‏گردد.

امّا همین که نهج البلاغه را مى‏گشاییم، ناگاه چشم ما روى خطبه جهاد متوقف مى‏گردد. در این هنگام فرمانده و افسر دلاورى را مى‏بینیم که لباس رزم بر تن کرده و دقیق ترین دستورات و تاکتیکهاى جنگى را براى افسران و لشکریان خود تشریح مى‏کند؛ آن چنان که گویى در تمام عمر، جز با میدان جنگ و فنون نبرد سر و کار نداشته است.

هنگامى که نهج البلاغه را ورق مى‏زنیم، امیر المؤمنین(علیه السلام) را بر کرسى حکومت و رهبرى امّت مى‏بینیم که آیین کشوردارى را براى استانداران و فرمانداران خود شرح مى‏دهد، رموز انحطاط و اوج گرفتن تمدّنها، سرنوشت اقوام ظالم و ستمگر و راه وصول به آرامش اجتماعى، سیاسى و نظامى را با پخته‏ترین عبارات بیان مى‏کند؛ آن چنان که گویى در سر تا سر عمر، کارى جز این نداشته است.

دگر بار آن را باز ورق مى‏زنیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بر مسند درس اخلاق و تهذیب و تربیت مى‏بینیم. هنگامى که براى بیدار کردن ارواح خفته و بى‏درد، تازیانه سخن را به دست مى‏گیرد و از مرگ و پایان زندگى و سرنوشت اقوام پیشین بحث مى‏کند، آن چنان تکان دهنده است که روح هر انسانى را به لرزه در مى‏آورد؛ لرزه‏اى دردناک و در عین حال لذّت بخش و بیدارگر.[4]

مرد وارسته‏اى به نام “همّام”[5] از او تقاضاى درسی جدید در زمینه ویژگیهای پرهیزکاران کرده و آن چنان تشنه است که با یک پیمانه و دو پیمانه سیراب نمى‏گردد.

امام(علیه السلام) دریچه‏هاى دانش سرشار خود را به روى او گشوده، آن چنان درس پارسایى به او مى‏دهد و حدود یکصد صفت از صفات آنها را در عباراتى عمیق بر مى‏شمرد که گویى قرنها بر همین مسند به ارشاد خلق، تربیت مردم و تدریس اخلاق پرداخته است. آن حضرت تا آنجا پیش می‌رود که سؤال کننده پس از شنیدن این گفتار صیحه‏اى مى‏زند و نقش بر زمین مى‏شود. آری، نفوذ این گونه سخن، چیزى است که در تاریخ سابقه ندارد.

به راستى این صحنه‏هاى مختلف نهج البلاغه که هر کدام در نوع خود کم نظیر یا بى‏نظیر است، از اعجاب‏انگیزترین ویژگیهاى این کتاب بزرگ محسوب مى‏شود.

اگر چه در طول تاریخ اسلام شروح متعدّدى بر نهج البلاغه نوشته شده و علماى عالیقدرى خدمات پرارزشى انجام داده‏اند، ولى انصاف این است که‏ نهج البلاغه هنوز دست نخورده است؛ هنوز مظلوم است هنوز تلاشهاى فراوان دیگرى را مى‏طلبد.

(برگرفته از کتاب “پیام امام”، تألیف: “آیت الله العظمی مکارم شیرازی)

برچسب خورده:آزادى انسان_امیر المؤمنین_ جاذبه ای راز آلود_جایگاه حضرت علی ع_حکومت و رهبرى امّت_رساترین برنامه‏هاى کشوردارى_سخنان امیرالمومنین ع_عدالت_فیلسوف بزرگ الهى مالک اشتر


پاورقی ها:

[1] (نهج البلاغه، نامه 53، معروف به عهدنامه مالک اشتر)

[2]نهج البلاغه، خطبه 3، معروف به خطبه شقشقیه

[3] نهج البلاغه، نامه 45، نامه به عثمان بن حنیف

[4] نهج البلاغه، خطبه‏هاى 109، 111، 113 و خطبه‏هاى دیگر

[5] نهج البلاغه، خطبه 184، معروف به خطبه متقین