جایگاه و منزلت حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در پیشگاه خدا و فرستادهی او (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) از دیدگاه روایات، امری بدیهی است و احادیث فراوانی در شناسایی شخصیّت و منزلت و شؤونات آن حضرت وجود دارد، تا جاییکه بزرگانی از شیعه و سنّی، به منظور جمع آوری آنها، کتابهای جداگانهای را سامان دادهاند. اما آیا بعد از رحلت پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم)، حرمت این بانوی بزرگ حفظ شد؟ بازخوانی تاریخ، پاسخ این پرسش را روشن مینماید.
یکی از رخدادهای مهمّی که پس از رحلت پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) در رابطه با خاندان ايشان رخ داد، مصادرهی فدك و تکذیب ادعای مالکیت حضرت زهرا (علیها السلام) بر فدک بود. بسیاری از علما و بزرگان اهل سنّت اقرار دارند که فدك در زمان حیات رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم)، مِلک فاطمه (علیها السلام) بوده و به عنوان عطیّهای از سوی رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) به ايشان شناخته میشده است[1].از این رو، فدك در دست حضرت زهرا (علیها السلام) بود. اما پس از رحلت پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم)، خليفه آن را از فاطمه زهرا (علیها السلام) گرفت[2]، و از ايشان برای ادعای مالكيت فدك شاهد خواست.
هر چند به اتّفاق همه، در این شرایط، خواستن شاهد خلاف قاعدهی عرفی، فقهی[3] و حقوقی است، اما با فرض اينكه او بتواند شاهد بخواهد، تاریخ گواه است که امیرمؤمنان علی (علیه السلام) بر مالکیّت فاطمه (علیها السلام) شهادت داده است، پس چرا نباید شهادت او پذیرفته شود؟ گفته شده است كه “شاید این اجتهاد خليفه بوده است که شهادت یک شاهدِ تنها را نپذیرد، گرچه علم به راستگویی این شاهد داشته باشد [4].امّا رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) در ماجراي خُزَيمه ذوالشهادتين، شهادت یک شاهدِ تنها را پذیرفته است و این مطلب در کتاب هاي شیعه و سنّی آمده است[5].افزون بر این، در روایتی آمده است که پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) در قضیّهای که تنها شاهد آن عبداللّه بن عمر بوده است، شهادت او را پذیرفته است، كه این روایت در صحیح بُخاری نقل شده است [6].البته در ماجراي فدك، امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) و نیز اُمّ ایمن که رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) به بهشتی بودن او گواهی داده بود[7] نیز شهادت دادهاند، امّا شهادت آنها نیز پذیرفته نشد.
اما مسئله ديگر آن است که شخص خلیفه رویه یکسانی را در قبال این موضوع از خود نشان نداده است. یعنی در برخی موارد مشابه، ادعای افراد را بدون تقاضای شاهد پذیرفته است. مثلاً بُخاری و مُسلم از جابر بن عبداللّه انصاری روایت کردهاند که هنگامی که اموال بحرین را نزد خليفه آوردند، من نزد او بوده و گفتم: “رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) به من فرموده بود: “هر گاه اموال بحرین بیاید، مقداری از آن را به تو میبخشم.” خليفه به من گفت:” برو هر اندازه که پیامبر به تو وعده داده بود، بردار[8]. آری! رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) در قید حیات نیست، جابر ادّعا میکند که رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) به او وعده داده اگر اموال بحرین بیاید، فلان مقدار به تو میدهم. حال که اموال بحرین رسیده است، خليفه فقط با شنیدن ادّعای جابر، سخن او را تصدیق میکند، به گفته او ترتیب اثر میدهد و مقداری را که ادّعا میکند، به او میپردازد.
اگر به فرض بپذیریم که فاطمه و اهل بیت (علیهم السلام) معصوم نیستند و فاطمه (علیها السلام) نیز پارهی تن رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) نیست و فدك هم در زمان حیات رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) در دست ايشان نبوده است، در این مطلب که ایشان یکی از بزرگان صحابه بوده است، شکّی نیست. اگر از همه مقامات فاطمه (علیها السلام) هم صرفنظر شود، چه فرقی بین ادّعای وی و ادّعای جابر وجود دارد، در حالیکه هر دو صحابه پیامبر بودهاند؟
لذا ماجراي فدك تنها مسئله مِلک و زمین نیست، بلکه مسئله ظلم به حضرت زهرا (علیها السلام)، تضییع حق و عدم احترام به او، بلکه فراتر از آن، مسئله اذیّت، تکذیب و به خشم آوردن اوست. اینکه از فردی که در عمرش دروغ نگفته و لقب “صدیقه” دارد، و از كسی كه طبق نقل عايشه، “راستگوتر از او جز پدرش وجود نداشت”،[9]برای صدق ادعایش شاهد بخواهند و بعد هم گواهی شاهدان راستگو را هم قبول نکنند، ظلمی بیپایان است. و این تنها ظلمی نبود که بر این بانو روا شد، بلکه هتک حرمت منزل او یا مضروب کردن او برگهایی از دفتر ظلم به یادگار رسول خداست. در نهايت، او در اوج مظلوميت، نخستین فردی بود که به پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) ملحق گرديد، و نداي مظلوميتش در تاريخ جاودانه شد…
(برگرفته از مظلوميت برترين بانو، اثر آيت الله سيد علي حسيني ميلاني (با برخی تغييرات و اضافات))
پاورقیها:
[1] بزّار، ابو یَعلی، ابن ابی حاتِم و ابن مُردَوَیْه این گونه نقل میکنند که ابو سعید خُدری گوید: هنگامی که آیهی “وآت ذي القربی حقّه…” نازل شد، رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) را فرا خواند و فدك را به وی بخشید. این حدیث از ابن عبّاس نیز روایت شده است (الدر المنثور، جلد 5، صفحه 273). همچنین حاکم نیشابوری، ابن حجر عسقلانی، طَبَرانی، ابن النجار، هیثمی، ذهبی، سیوطی، متّقی هندی و دیگران نیز از راویان این حدیث محسوب می شوند
[2] الصواعق المحرقه، جلد 1، صفحه 157 – تاریخ المدینه ابن شبه، صفحه 142
[3] طبق قاعده فقهی “ید” هر گاه شیئی در دست فردی باشد، برای اثبات مالکیت او بر آن، نیاز به اقامه دلیل نیست و اگر کسی ادعای مالکیت را میکند، شخص مدعی باید اقامه دلیل نماید
[4] شرح المواقف، جلد 8، صفحه 356
[5] صحیح بخاری، جلد 6، صفحه 116 – الكافی، جلد 7، صفحه 401
[6] صحیح بخاری، جلد 3، صفحه 165
[7] طبقات الکبری، جلد 8، صفحه 179 – الاصابه ابن حجر، جلد 8، صفحه 359.
[8] صحیح بخاری، جلد 5، صفحه 172 – صحیح مسلم، جلد 4، صفحه 1805
[9] مستدرک حاکم، جلد 3، صفحه 17