او بازوی استوار پدر بود و همچون شناگری که در میان دریا، گاه پدیدار و گاه ناپدید شود، در میدان نبرد و کارزار، به پیش میرفت. صفهای به هم پیوسته دشمن را میشکافت و جنگ آوران جبهه خصم را به عقب نشینی وامیداشت. امام حسن (علیه السلام)، آن قدر شجاعانه در نبرد “جمل” پیش رفت تا ضربهی قدرتمند او بر شتر عایشه، عَلَم نفاق را از پای انداخت و کار جنگ را یکسره کرد.
او که شجاعت و بیباکی را از پدر به ارث برده بود، در “صفین”، جنگ زاری دیگر، چنان بر میانهی لشکر دشمن تاخت، تا جایی که پدرش، آن پهلوان بیهمتای عرب را نگران کرد.
آری او هیچ واهمهای از جنگ با دشمنان نداشت. تا جایی که سالها پس از شهادت پدرش و در جریان صلح با معاویه، با قدرت تمام به زاده ابو سفیان و هند اعلام میدارد: “(ای) معاویه …! اگر یاران (کافی) داشتم، شبانه روزم را به پیکار با تو میگذراندم.[1]
اما ایشان باید اطرافیان خود را نیز آرام میساخت. لذا به آنان که خشمگینانه طالب جنگ با معاویه بودند، میفرماید: “شما حکمت کار مرا درک نکردهاید و از این رو بر من خشم گرفتهاید، در حالی که اگر من این کار (صلح با معاویه) را نمیکردم، حتی یک تن از شیعیان ما در روی زمین باقی نمیماند و همه کشته میشدند[2].
اما از طرفی دیگر، این شیرِ بیشه پیکار و نبردهای سهمگین، هنگامی که در برابر پروردگار خویش قرار میگرفت، کسی در برابر زهد و تقوایش از او برتری نداشت[3].هرگاه یاد مرگ و صراط و موقف و حساب میکرد، اشکهایش جاری میشد و از روی بیم و امید، همیشه زبانش به ذکر خداوند بزرگ، گویا بود. کلام زیبایش به جنادهی ازدی (از یارانش) گواه مرگ آگاهیاش بود. بدو فرمود: “برای سفر آخرتت، آماده شو و توشهات را پیش از فرارسیدن مرگ، تهیه کن. بدانکه تو در طلب دنیایی و مرگ به دنبال توست [4]
در پارسایی، الگویی نمونه بود و به جناده میفرمود: “بدان که حلال دنیا، حسابرسی خواهد شد و در حرام آن، کیفر خواهد بود و داراییهای شبههناک، سرزنش در پی دارد. بنابراین، دنیا را به منزلهی مرداری به حساب آور و از آن، به اندازهی نیازت برگیر[5] .
از سویی دیگر، امام حسن (علیه السلام) با تمام زهد و تقوایی که در برابر پروردگار خویش داشت، در برابر مردم نیز در نهایت خضوع و ادب بود. هیچگاه رغبت نداشت در حالیکه نشسته است، دیگران به سبب بزرگی مقام و منزلت او ایستاده باشند. حتی اجازه نمیداد که به احترام او برخیزند.
ایشان با فقیران هم غذا میشد و در کنارشان مینشست و از مال خویش به آنان میبخشید. ملازمان ایشان بر در سرایِ آن حضرت در مدینه، فرشی میگستردند و ایشان بر آن مینشست و نیاز حاجتمندان را حتی قبل از آن که از آبروی خویش مایه بگذارند، برآروده میساخت. آن حضرت از تمام امکانات خود در راه جلب رضای خداوند و رسیدگی به حال هم نوعان و بینوایان بهره میگرفت؛ تا جایی که بارها دارایی خود را به مستمندان بخشید. سخاوت و بخشندگی، چنان در وجود ایشان درخشندگی داشت که به او را “کریم اهل بیت” لقب دادند.
اما در طرف مقابل، دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) نیز هرگز ساکت نبودند و به هر طریقی امام حسن (علیه السلام) را مورد آزار خود قرار میدادند. ولی امام(علیه السلام) در برابر تمام آن ناملایمتیها، صبر و شکیبایی میفرمود. سرانجام، آنها که بر وجود چنین گوهری لحظهای خود را آرام نمییافتند، تصمیم به قتل ایشان گرفتند و وی را به زهر نفاق و نیرنگ، مسموم نموده و به شهادت رساندند.
و صد البته که ظلم و جسارت دشمنان، به همان جا ختم نشد. هنگامی که پیکر بی جان امام حسن (علیه السلام) را با توجه به وصیتش به کنار مرقد جد شریفش، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مشایعت مینمودند، به جای تکریم و اظهار مودت نسبت به عترت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، نه تنها نگذاشتند که امام مجتبی(علیه السلام) را کنار جدش دفن کنند، بلکه جسارت را هم فراتر بردند. آنها به جای نثار گل بر پیکر مطهر سبط رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، بدن شریفش را با تیر به تختهی تابوت دوختند و مصیبت دیگری را به خاندان اهل بیت (علیهم السلام) وارد ساختند. بدین صورت، این افراد منافق و کور دل، همانند گذشته اجر رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ادا کردند و این خاندان بلند مرتبه را در ماتم به سوگ نشاندند[6].
(برگرفته از کتاب “امام مجتبی (علیه السلام) مظلوم نَقل و تاریخ”، تالیف “دکتر حسین فریدونی” (همراه با اضافات و تلخیص)
برچسب خورده:امام حسن مجتبی_برگ هایی از تاریخ امام صبر و شکیبایی_پارسایی_خضوع و ادب_زهد و تقوای سخاوت و بخشندگی_شجاعت و بیباکی_شهادت امام حسن مجتبی ع_صفات امام حسن ع_کریم اهل بیت
پاورقی:
[1] اجتجاج، جلد 2، صفحه 12
[2] بحار الانوار، جلد 44، صفحه 2، به نقل از علل الشرایع، در جواب ابوسعید عقیصا- کلمه الامام الحسن، صفحه 255 و 256
[3] شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی (متوفای 381 هجری قمری) کتابی مستقل در این مورد به نام “زهد الحسن” تألیف نموده است
[4] بحار الانوار، جلد 44، صفحه 138؛ توصیه به جناده بن ابی امیه
[5] بحار الانوار، جلد 44، صفحه 138؛ توصیه به جناده بن ابی امیه
[6] ارشاد، صفحه 174-176- مناقب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 50