« باورم این است… »

باسمه تعالی

گاهی دلمان برای فکر کردن تنگ می شود. کاری که شاید این روزها کم به سراغش می رویم. فکر کردن به ما دید می دهد و معمولا وقتی نسبت به چیزی دید پیدا کردیم، دنبالش می رویم. اگر جلوتر برویم، کم کم نسبت به آن شناخت پیدا می کنیم و وقتی آن را شناختیم و مورد پسندمان واقع شد، نسبت به آن باور پیدا می کنیم و به آن معتقد می شویم.

تا حالا شده این سؤال برایتان ایجاد شود که عقیده و باورهایی که به آن­ها ایمان داریم، چه قدر صحیح است؟ آیا می توان به آن ها تکیه کرد؟ اگر در مورد آن ها شک کردیم، چه کنیم؟ خلاصه این که چگونه از صحت باورها و عقایدمان مطمئن شویم؟

یکی از راه هایی که با آن می توان به درستی باورها و مطابقت آن با وحی و هدایت قرآن مجید و تعلیمات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت طاهرینش (علیهم السلام) آگاه شد و به اطمینان و آرامش رسید، عرض دین بر بزرگان دین شناس است.

از زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام)، موضوع کسب اطمینان از مطابقت باورهای دینی با اصول و باورهای اسلامی، به صورت عرضه ی دین و عقاید مطرح بوده و افراد دریافت های دینی خود را در صورت امکان مستقیما به خود آن بزرگواران و یا علمایی که بر دین احاطه داشتند، عرضه می کردند[1].

به عنوان نمونه، یکی از یاران امام هادی (علیه السلام) که از جمله افرادی بود که برای اطمینان از باورهای خود، نزد امامش رفت و عقیده ی خویش را به ایشان عرضه کرد، سید عبدالعظیم حسنی[2]. است. شاید بد نباشد که ماجرا را از زبان خود حضرت عبدالعظیم دنبال کنیم:

بر مولایم امام هادی (علیه السلام) وارد شدم. چون نگاهشان به من افتاد، خطاب به من فرمودند: “آفرین بر تو که واقعا دوست مایی.”

به ایشان گفتم: ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، من می خواهم دینم را به شما ارائه کنم که اگر مورد تأیید شما باشد، بر آن ثابت بمانم تا زمانی که خداوند را ملاقات نمایم.

امام(علیه السلام) فرمودند: “بگو ای عبدالعظیم.”

در این هنگام حضرت عبدالعظیم شروع کردم و از اعتقادش به خداوند و یگانگیش گفت و آن را شرح نمود. بعد از آن به نبوت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامت جانشینانش، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و اهل بیت مطهرش (علیهم السلام) اقرار نمود و تک تک آن ها را به اسم معرفی کرد تا به امام هادی (علیه السلام) رسید و ایشان را امام و خلیفه و ولی امر خود دانست.

سپس امام هادی (علیه السلام) به او فرمودند: “بعد از من پسرم حسن امام و خلیفه و ولی امر است” و از او پرسیدند: “می دانی حال مردم در زمان جانشین او چگونه است؟”

در این هنگام بود که امام هادی(علیه السلام)، توضیح مختصری از دوران غیبت امام دوازدهم ارائه نمود.

در ادامه، حضرت عبدالعظیم می گوید که: من اقرار کردم دوست شما دوست خداست و دشمنتان دشمن خداست…

پس از آن او در محضر امام خویش به معاد و قیامت اقرار نمود و عقایدش را در این باره برای مولایش شرح داد و در آخر هم گفت: بدرستی که فرائض واجب بعد از ولایت، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است[3].

هنگامی که عرض دین حضرت عبدالعظیم در محضر امام هادی(علیه السلام) پایان یافت، امام هادی(علیه السلام) عقائد او را تصدیق کردند و او را به پایداری در آن ها فرمان دادند و برایش دعا کردند که بر دین خویش ثابت بماند…

اما آیا امروز هم می توان عرض دین کرد؟!

امروزه نیاز به عرض دین چه بسا بیشتر از گذشته هاست. همان طور که در زیارت آل یاسین عرض دین را به ما آموزش می دهند، اگر بخواهیم در این زمانه باورهایمان از دسترس تحریف و اعمال سلیقه های شخصی در امان بماند، باید مسأله ی عرض دین به دین شناسانی که دین را از قرآن و احادیث پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) شناخته اند، مورد توجهمان قرار گیرد[4].

« بر گرفته از کتاب “شرح حدیث عرض دین”، تألیف: “آیت الله صافی گلپایگانی” (با تلخیص و اضافات)»


پاورقی ها:

[1] اهمیت مسأله ی عرض دین تا به آنجاست که در برخی از ادعیه و زیاراتی که از طریق اهل بیت (علیهم السلام) به ما رسیده نیز مورد تأکید قرار گرفته است. به عنوان نمونه، زیارت آل یاسین که در مفاتیح الجنان از امام زمان(عج) نقل شده،  یکی از این زیارات است

[2] از نوادگان امام حسن مجتبی (علیه السلام)  که مرقدش هم اکنون در شهر ری در نزدیکی تهران است

[3] مقصود فروع دین است

[4] برای آشنایی بیشتر با مبحث باورها به مقاله ی  زندگی و باور من  در پایگاه مراجعه فرمایید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *