« آرزوی من، خشنودی تو »

  1. خانه
  2. »
  3. حضرت خديجه كبری (سلام الله عليها)
  4. »
  5. « آرزوی من، خشنودی تو »

“… ما سروران و پیشگامان عرب هستیم و شما نیز شانی دارید. قبیله‌ی من فضایل شما را انکار نمی‌کند و هیچ کس افتخار و شوکت شما را نادیده نمی‌گیرد… ما خواستار آن بودیم که با محبت و جلال شما پیوند بر قرار کنیم. پس ای قبیله‌ی قریش گواه باشید که ما خدیجه (سلام الله علیها) را به عقد محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در آوردیم …”

و بدینگونه پیوند میان محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) – انسانی که کسی همانند او نبود – و خدیجه (سلام الله علیها) – که شرافتی عظیم داشت – شکل گرفت برای مردم عرب و بزرگان مکه این پیوند به سادگی قابل پذیرش نبود آنها بارها و بارها به در خانه‌ی خدیجه (سلام الله علیها) رفته و او آنها را رانده بود و به دارایی، ریاست و مقامشان اندک توجهی نکرده بود…

آن بانوی پاکدامن در خانه‌ی رسالت، والاتر از یک همسر بود. او زندگی مرفه و پرشکوه خویش را به فراموشی سپرده و سراپا، نعمت و رفاه را وداع گفته بود. اما با این وجود، در زندگی جدید خود، خوشبخت بود. هرگز زندگانی گذشته او، شادمانه تر از زندگی تازه اش نبود. شادمانه تر از لحظاتی که در کنار همسر امینش همراه با محبت و صداقت می‌گذشت.

و آنگاه دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز شد…

وحی بر رسول خدا فرود آمد که دعوت خود را به خویشان نزدیکش برساند.[note]1-“و أنذر عشیرتک الاقربین” (سوره شعراء، آیه 214).[/note] خدیجه (علیها السلام) اولین بانویی بود که نور ایمان در سیمایش درخشید. هرگاه که روزگار بنای ناسازگاری با این دعوت نوخاسته می‌گذاشت، آن بانوی پارسا، دلبستگی اش به آن بیشتر می‌شد و فداکارتر می‌گشت.

قریش از دعوت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به تنگ آمد و تصمیم به محاصره‌ی اقتصادی و اجتماعی مسلمانان گرفت. خدیجه (علیها السلام) در این محاصره، مسؤولیت بزرگی داشت. او همه‌ی دارایی خود را به مسلمانان محاصره شده بخشید. مسلمانان سه سال زندگی پرمشقت را پشت سر گذاشتند و اگر ثروت خدیجه نبود، شاید آنها از گرسنگی جان می‌دادند.

خدیجه (علیها السلام) در تاریخ حیات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، همسری عادی نبود. به سبب همین فداکاریها، او در دل پیامبر جایگاهی ویژه داشت و لذا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از وفات او هر گاه مناسبتی می‌یافت، از نیکی‌های او یاد می‌کرد.

روزی عایشه دختر ابوبکر برآشفت و گفت:

“مگر نه اینست که او پیرزنی از پیرزنان عرب بود، و خدا بهتر از او را به تو داده است…”

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، آن مظهر صبر و بردباری، به شدت از این سخن ناراحت و خشمگین شد و فرمود:

“نه؛ هرگز خداوند نیکوتر از او را به من نبخشیده است. هنگامی که همه مردم منکر رسالتم بودند، خدیجه بود که به من ایمان آورد و در آن زمانی که مردم گفتارم را دروغ می پنداشتند، خدیجه بود که مرا راستگو خواند و چون مردم مرا از نظر مالی در سختی گذاردند، خدیجه بود که با دارایی‌اش به یاری من بر خاست، و او بود که فرزندی (چون فاطمه (علیها السلام)) به دنیا آورد …”[note]2-مدارک اهل سنت: معجم الکبیر طبرنی، جلد 23، صفحه 13 – مسند احمد، جلد 6، صفحه 118 – 117 – البدایة و النهایة، جلد 3، صفحه 158 و …[/note]

سه سال پیش از هجرت، در میان حوادث و طوفان مصیبتهایی که از سوی قریش و سایرین بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد می‌شد، شعله فروزان عمر خدیجه (علیها السلام) به خاموشی گروید. او که در مسیر دعوت پیامبر چون یاری وفادار با نهایت توان خود می‌کوشید، اکنون با همسرش نجوای خداحافظی می‌کرد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به سادگی نمی‌توانست این واقعه را بپذیرد. او بدین ترتیب، انسانی را از دست می‌داد که عالیترین نمونه‌ی وفا و فداکاری بود …

آخرین سخن خدیجه (علیها السلام) هنگامی که در بستر مرگ آرمیده بود، از درد و رنج‌هایی که در راه پیامبر دیده بود کم ارزشتر نیست. خدیجه (علیها السلام) در لحظه‌ی وداع با پیامبر چنین گفت:

“ای رسول خدا … من در حق تو کوتاهی کردم و آنچه شایسته‌ی تو بود انجام ندادم. از من در گذر، و اگر اکنون،آرزوی چیزی را داشته باشم، آن خشنودی توست.”

کلمات بر لبان پاکش می‌لغزد، و آخرین نفسهایش را با خشوع و ایمان بر می‌آورد …

« برگرفته از کتاب زنان صدر اسلام، نوشته‌ی محمد علی بحرالعلوم »

10 رمضان، سالروز وفات

یار بی‌دریغ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)

و مهربان مادر فاطمه‌ی زهرا (علیها السلام)،

حضرت خدیجه کبری (علیها السلام)

تسلیت باد.

پاورقی‌ها: