“در جنگ صفّین در لشکر امیرالمؤمنین (علیه السّلام) و در گروه عمّار یاسر1بودیم. هنگام ظهر و در شدت گرما، زیر سایۀ پرچم نشسته بودیم. دیدیم مردی صف‌ها را شکافته و جلو می‌آید تا به ما رسید و گفت: کدامیک از شما عمّار هستید؟”

یکی از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) که در جنگ صفین در رکاب آن حضرت بود، ادامه می‌دهد: “عمّار گفت: من هستم. آن مرد گفت: سؤالی دارم… صبح که برای شرکت در میدان جنگ از خانه بیرون آمدم، معتقد بودم علی (علیه السّلام)حقّ است و معاویه باطل و گمراه است؛ امّا وقتی به میدان جنگ آمدم، دچار حیرت شدم! لشکر معاویه هم اذان سر داده و به توحید خدا و رسالت پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و اله و سلم) شهادت می‌دهند! نماز و قرآن می خوانند و خلاصه، آن‌چه که ما داریم، آن‌ها نیز دارند. شک کردم و گفتم آیا ما آمده‌ایم با نمازخوان‌ها و قرآن‌خوان‌ها بجنگیم؟! لذا با ناراحتی تمام پیش امیر المؤمنین (علیه السّلام) رفتم و آن حضرت فرمود تا به نزد شما بیایم.

عمّار گفت: ببین آن پرچم سیاهی که در مقابل ماست، به دست کیست؟ گفت: دست عمرو عاص2است. عمّار گفت: بدان من به همراه پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و اله و سلم) علیه این پرچم سه بار در جنگ بدر، احد و حنین جنگیده‌ام. امروز هم علیه همین پرچم می‌جنگم. مطمئن باش امروز هم آن پرچم، پرچم شرک است و این پرچمی که ما زیر سایۀ آن هستیم، پرچم توحید است.”3و4 

معاویه، دشمن سرسخت پیامبر اکرم و اهل بیت (علیهم السّلام) بود؛ اما با عوام‌فریبی و حفظ ظواهر دینی، موفق شده بود تا بین مردم جایگاه خویش را حفظ کند. اما معاویه با موقعیتی که داشت، در اصل برای خاموش کردن نور اسلام می‌کوشید و می‌خواست بساط نبوّت برچیده شود و اسم خدا از بین برود.

امام حسین (علیه السّلام) همچون پدر و برادر گرامی خویش (علیهم السّلام) در آن شرایط وی‍ژه، احساس کرد که باید در مقابل این منکر مهلک بایستد؛ ولی قیام مسلّحانه در برابر معاویه را به مصلحت اسلام و مسلمین نمی‌دید؛ چرا که معاویه برای مردم ناشناخته بود و مردم او را آدم خوب، مؤمن و متعهّد به نماز و قرآن می‌پنداشتند و می‌گفتند: چرا با او بجنگیم؟

لذا لازم بود که سید الشهدا (علیه السّلام) نیز همچون امام حسن (علیه السّلام) با معاویه از در صلح درآید و از او تعهّداتی بگیرد تا او عملاً و علناً آن تعهّدات را نقض کند و مردم به کفر و نفاق درونی او پی ببرند و زمینه برای قیام در مقابل بنی امیّه فراهم گردد.

پس از معاویه، یزید که فردی هتّاک و بی‌شرم بود، به حکومت رسید. او علناً در مقابل مردم شراب می‌خورد و اشعار کفرآمیز می‌خواند: “سلطنت در دست بنی‌هاشم بازیچه‌ای بود و اینک به دست ما رسیده است. نه فرشته‌ای از آسمان آمده و نه وحیی نازل شده است.”5

هنگامی که یزید از طریق فرماندار مدینه به امام (علیه السّلام) پیشنهاد بیعت داد، آن حضرت فرمود: “وقتی اختیار امّت به دست فرمانروایی مثل یزید داده شود، فاتحۀ اسلام نیز باید خوانده شود.”6

این جمله نشان می‌دهد که انگیزۀ اصلی سیدالشهدا (علیه السّلام) از فداکاری و جانبازی تاریخی قیام سال 61 هجری، حفظ اساس اسلام و جلوگیری از خاموش ساختن صدای وحی و نبوّت و قرآن توسط امویان بوده‌است. تعبیر به “مثل یزید” دلالت بر آن دارد که شخص یزید آنچنان نیست که امام حسین (علیه السّلام) به مقابلۀ با او برخیزد؛ بلکه طرف مقابل امام، تفکّر و عمل یزید است. این تفکر و عملکرد از هر فرد یا گروهی که اظهار شود و به مخالفت با دین خدا برخیزد، طرف جنگ با امام محسوب می‌شود و سیدالشهدا (علیه السّلام) به مقابلۀ با او به پا خواهد خواست.

اکنون نیز اگر چه شخص یزید مُرده و در دل خاک پوسیده‌است، اما تفکر و اقدامات یزیدی تا روز ظهور امام مهدی (علیه السّلام) در دنیا هست و پیوسته باید از سوی پیروان حسین (علیه السّلام) طرد گردد. لذا غوغای همه‌سالۀ عاشورا و ابراز ارادت‌ها و تجدید میثاق با امام حسین (علیه السّلام) در ایام اربعین به منظور پاسخ به ندای احیای اسلام حقیقی و به عبارتی دیگر، زنده‌نگه‌داشتن تفکّر حسینی است.

(برگرفته از کتاب “حسین (علیه السلام)، چراغ هدایت و کشتی نجات”، تألیف: “آیت الله سید محمد ضیاء آبادی” (با اندکی تغییر)

پاورقی‌ها:

  1. 1- عمار یاسر، صحابی بزرگ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از آغازین روزهای دعوت، در کنار آن حضرت بود و در شمار اولین کسانی است که در مکه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورد. او پس از هجرت در نبردهای گوناگون در رکاب آن حضرت به مقابله با مشرکین پرداخت.
  2. 2- عمرو عاص از نزدیکان و فرماندهان ارشد معاویه بود که در جنگ صفین حیله بر نیزه کردن قرآن را طراحی نمود و نمایندۀ اهل شام در جریان حکمیت صفین بود.
  3. 3- وقعه صفین، صفحه 321.
  4. 4- جایگاه عمار در میان مسلمانان و اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بس رفیع بود، تا جایی که مسلمانان عمار را ملاک حق و معیار شناخت مسیر حقیقت می دانستند، چرا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان و ثبات قدم او را ستوده و او را همواره ملازم حق و حقیقت معرفی نمودند. بر این اساس، عمار پرچم بنی امیه و لشکریان صفین را که نماد وعامل اجتماع سپاهیان است، همان پرچم قریش در جنگ های بدر و احد و حنین در برابر اسلام می‌داند وبنی‌امیه و لشکریان آنان در صفین را همان کسانی معرفی می‌کند که پیش از فتح مکه به رویارویی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تلاش برای از بین بردن اسلام پرداختند و همینک نیز با همان انگیزه اما با ظاهری فریبنده، به دنبال همان اهداف پیشین خویش هستند.
  5. 5- ” لعبت هاشم بالملک فلا            خبر جاء و لا وحی نزل‏” (احتجاج طبرسی، جلد 2، صفحه 307)
  6. 6- ” إنا لله و إنا إلیه راجعون و على الإسلام السلام إذ قد بلیت الأمه براع مثل یزید…” (لهوف، صفحه 24)