«پرده برداری از حیله‌ای عظیم»

  1. خانه
  2. »
  3. امام حسن مجتبی (علیه السلام)
  4. »
  5. «پرده برداری از حیله‌ای عظیم»

زبیر بن بکار مورخ بسیار کهن در کتاب خویش که به نام “الموفقیات” مشهور است، از مطرف فرزند مغیره بن شعبه نقل می‌کند:

من همراه پدرم مغیره به مسافرت شام رفته و بر معاویه وارد شده بودیم. پدرم هر روز به نزد معاویه می‌رفت و مدتی با او سخن می‌گفت. پس از آن، هنگامی که به خانه بازمی گشت، با شگفتی فراوان از معاویه و فراست و کیاست او نقل می‌کرد و از آنچه از وی دیده بود، با تعجب یاد می‌نمود. اما یک شب پس از اینکه از نزد معاویه به خانه بازگشت، از غذا خوردن امتناع ورزید و من او را سخت خشمگین دیدم. ساعتی درنگ کردم؛ زیرا می‌پنداشتم ناراحتی پدرم به خاطر سرنوشتی است که برای ما پیش آمده است. هنگامی که از او سوال کردم که چرا امشب این قدر ناراحت هستی؟

گفت: فرزندم! من از نزد خبیث ترین و کافر ترین مردم بازگشته ام!

گفتم : برای چه؟

گفت: مجلس معاویه خالی از اغیار بود. من به او اظهار داشتم:‌‌ای امیرالمومنین! تو به آرزوها و آمالت رسیده ای، حال اگر با این سن کهولت به عدل و داد، دست زنی و با خویشاوندانت — بنی هاشم (خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)) – مهربانی پیشه کنی و صله رحم نمایی، نام نیکی از خود به یادگار خواهی گذاشت. به خدای سوگند، امروز اینان هیچ چیزی که ترس و هراس تو را برانگیزد، ندارند!

معاویه پاسخ داد: هیهات، هیهات، آنچه می‌گویی امکان ندارد. ابوبکر به حکومت رسید و عدالت ورزید! و آن همه زحمت ها را تحمل کرد! به خدای سوگند تا مرد، نامش نیز به همراهش مرد، مگر آنکه گوینده‌ای روزی بگوید: ابوبکر!! آنگاه عمر به حکومت رسید. او کوشش ها کرد و در طول ده سال، رنجها کشید. چند روزی بیش از مرگش نگذشت که هیچ چیز از او باقی نماند، جز این که گاه و بیگاه گوینده‌ای بگوید: عمر!! سپس برادر ما عثمان به خلافت رسید. مردی از نظر نسب چون او وجود نداشت!! و کرد آن چه کرد و با او رفتار کردند آن چه کردند. اما تا کشته شد، به خدای سوگند نامش نیز مرد و اعمال و رفتارش نیز فراموش گشت!! اما نام این مرد هاشمی (پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)) را هر روز پنج بار، در سراسر جهان اسلام (بر سر مأذنه ها) به فریاد بر می‌دارند و به بزرگی یاد می‌کنند. به خدای سوگند آرام نخواهم نشت، تا اینکه این نام را دفن کنم[1].

در واقع سینه معاویه از شهرت عام نام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چون کانونی از آتش کینه شعله ور بود؛ چرا که برادر، جد، دائی و کسانی دیگر از خویشانش در جنگ بدر توسط سپاه اسلام کشته شده بودند؛ کینه‌ای که هرگز نمی‌توانست آن را فراموش کند. (اگر چه که جنگ بدر را خود مشرکین و هم پیمانان معاویه ایجاد کرده بودند.) او می‌خواست این نام را دفن کرده و این نشان را نابود سازد. برای رسیدن به این مقصود نیز دو برنامه داشت: برنامه اول معاویه در این خلاصه می‌گشت که «نبایست حتی یک تن از بنی هاشم زنده بماند!». برنامه دوم معاویه این بود که «نام خاندان وحی را به فراموشی سپارد.» با این هدف بود که دستگاه عظیم حدیث سازی و جعل سیره و تاریخ را برای بدنام ساختن خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و در مقابل رفع نقص‌ها و عیوب از قریش به طور عموم و از خاندان بنی امیه (خاندان معاویه) به خصوص بر پا کرد[2].

این حقایق به خوبی گویاست که امام مجتبی (علیه السلام) با چه توطئه و دسیسه پیچیده و دشواری مواجه بوده است. دشمنی چونان معاویه که اگر چه در دل نیت محو نمودن نام رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را می‌پروراند، اما در میان مسلمانان، به عنوان جانشین آن حضرت لقب گرفته و بر جایگاه ایشان تکیه زده بود!

اگر چه معاویه توانست تا با ترور شخصیت و سر انجام به شهادت رساندن امام(علیه السلام)، یکی از موانع مهم را از سر راه خویش بردارد؛ اما تدبیری بزرگ و حساب شده، نتیجه را تغییر داد. مدت چندانی نپایید که درایت امام مجتبی (علیه السلام) در موضوع صلح و تدبیری که آن حضرت علیرغم نداشتن یاور و در شرایط نابه سامان فرهنگی مسلمانان، اتخاذ نمود، خویش را نشان داد و پرده از نقاب معاویه در نزد عده‌ای از مسلمانان کنار زده شد.

با همت امام مجتبی (علیه السلام) و تحمل و صبر عظیم ایشان در قبول صلح با معاویه، بنی هاشم از قتل عام نجات یافتند[3]و نام اهل بیت(علیهم السلام) در تاریخ باقی مانده و در نهایت، منافقین و بنی امیه رسوا گشتند.

این تدبیر عظیم امام حسن (علیه السلام)، با قیام عاشورا تکمیل گردید و هر دو در حقیقت دو مرحله از یک سیاست واحد الهی برای احیای اسلام بودند. مصائب و صبر امام مجتبی(علیه السلام) در این راه، سر انجام نه تنها به کلی پرده قداست از چهره امویان زدود؛ بلکه با وقوع قیام عاشورا و کامل شدن این سیاست، اضمحلال حکومت اموی در سال 130 هجری قمری رقم خورد.

(برگرفته از کتاب ” نقش عایشه در تاریخ اسلام “، تألیف: مرحوم علامه سید مرتضی عسکری(ره)، (با اندکی تصرف))

برچسب خورده: امام حسن مجتبی_ بنی هاشم_ پرده برداری از حیله‌ای عظیم_دشمنان اهل بیت_قیام عاشورا

 

پاورقی ها:

[1] مروج الذهب، (همراه با پاورقی‌های ابن اثیر)، جلد 9، صفحه 49، حوادث سال 212. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، جلد 1، صفحه 436

[2] مروج الذهب، جلد 3 صفحه 28، در ذکر ایام معاویه، (تحقیق محمد محیی الدین)

[3] حضرت امام مجتبی (علیه السلام) در جمله‌ای علت صلح خود را این گونه بیان می‌کند و می‌فرماید: “همانا من صلح کردم برای رهایی از کشته شدن و به خاطر ترس که بر خودم و خانواده ام و خالصینی از اصحابم داشتم …” (بحار الانوار، جلد 44، صفحه 22