«همسری آسمانی»

باسمه تعالی

«ای روح الله! آمده ام که ملکه، فرزند وصی تو شمعون را برای این فرزندم خواستگاری نمایم[1]»…

 بشر بن سلیمان از دوست داران امام هادی (علیه السلام) و امام عسکری (علیه السلام) و همسایه ایشان در سامرا بود. او نقل می‌کند که:

روزی امام هادی (علیه السلام) مرا صدا زد. ایشان نامه‌ای به خط و زبان رومی نوشت و با انگشتر خود بر آن مهر زد و همراه آن دویست و بیست اشرفی به من داد و فرمود: “با این‌ها به بغداد برو. در فلان محل حاضر شو. صبح قایق هایی می‌آیند که اسیرانی در آن هستند.” سپس مشخصات یکی از اسیران را به من داد و امر فرمود تا نامه را به او دهم و بگویم که وکیل صاحب نامه هستم تا او همراه من بیاید.

آن چنان که امام هادی (علیه السلام) فرموده بود، عمل کردم. اسیری که امام(علیه السلام) مشخصاتش را داده بود، پیدا کردم و نامه ایشان را به او دادم. چون او نامه را دید، به گریه افتاد و راضی شد که همراه من بیاید. وقتی به منزلی در بغداد رسیدیم، او نامه امام(علیه السلام) را بیرون آورد؛ در حالی که آنرا می‌بوسید و بر دیدگان می‌مالید. از روی تعجب گفتم: “نامه‌ای را می‌بوسی که صاحبش را نمی‌شناسی؟”

گفت: “از درک عظمت فرزندان و اوصیای پیامبران عاجزی. به من گوش کن تا احوال خود را برایت شرح دهم. من “ملکه” دختر “یشوعا” پسر قیصر (پادشاه روم) هستم. مادرم از فرزندان شمعون، وصی حضرت عیسی (علیه السلام) است.

شبی در خواب، حضرت مسیح (علیه السلام) را دیدم که همراه با حواریون، منبری از نور بنا کردند،سپس پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و وصی و دامادش، علی بن ابیطالب (علیه السلام) و جمعی از امامان از فرزندان بزرگوار ایشان، قصر را به نور قدوم خویش منور ساختند.

آن گاه، حضرت مسیح(علیه السلام) به استقبال خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) شتافت. رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:‌ “ای روح الله! آمده ام که ملکه، فرزند وصی تو (شمعون) را برای این فرزندم خواستگاری نمایم” و به امام حسن عسکری (علیه السلام) اشاره نمودند.

حضرت عیسی (علیه السلام) به شمعون گفت: شرف هر دو جهان به تو روی آورده است. نسل خود را به آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوند کن!

شمعون پذیرفت. پس همگی از منبر بالا آمدند. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) خطبه‌ای خواند و به همراه حضرت عیسی (علیه السلام) مرا به عقد امام حسن عسکری (علیه السلام) درآوردند و فرزندان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حواریون شاهد بودند.

سپس شبی دیگر امام حسن عسکری (علیه السلام) در خواب به من خبر داد که جدت لشکری به سوی مسلمانان خواهد فرستاد و تو هم لباس خدمتکاران را بپوش تا تو را نشناسند و همراه آنان برو. من نیز چنین کردم. لشکر مسلمانان با ما جنگیدند و ما را اسیر کردند و آخر کار من، این بود که دیدی. تا به حال کسی غیر از تو ندانسته که من دختر پادشاه روم هستم. خود را به مرد پیری که پس از جنگ اسیر او شدم، “نرجس” معرفی نمودم.”

بشر بن سلیمان نقل می‌کند که:

وقتی او را به سامرا خدمت امام هادی (علیه السلام) رساندم، ایشان به او فرمود: “چگونه خدا عزت اسلام و شرف و بزرگواری محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت او را به تو نشان داد؟”

گفت: “چگونه برایتان چیزی را وصف کنم که بهتر از من می‌دانید؟”

امام هادی (علیه السلام) فرمود: “بشارت باد تو را به فرزندی که پادشاه مشرق و مغرب عالم می‌گردد و زمین را از عدل و داد پر می‌کند؛ پس از آن که از ظلم و جور پر شده است. او فرزند کسی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را برای او خواستگاری کرد.”

آن گاه به خواهرشان، حکیمه خاتون فرمود: “او را به خانه ببر و واجبات و سنت‌ها را به او بیاموز که او، همسر حضرت عسکری (علیه السلام) و مادر صاحب الزمان (علیه السلام) است.”

 آری! نرجس (علیها السلام)، در آن روزگار برترین موقعیت اجتماعی و بهترین ابزار کامجویی و خوشی را در دربار روم در اختیار داشت، اما آن گونه پاکی و طهارت و نیکویی را در خویش محقق نمود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را به همسری امام عسکری (علیه السلام) برگزید و افتخار مادری یگانه منجی عالم نصیب او گشت. اما در کنار همه این شایستگی ها، امام هادی (علیه السلام) به ما می‌آموزند که برترین و مستحکم ترین زیر بنای تشکیل و تقویت بنیان خانواده، شناخت دستورات الهی و عمل به آن هاست. لذا به هنگام تشکیل این چنین خانواده‌ای که سرنوشت بشریت را رقم می‌زند، گام نخست فراگیری دستورات الهی بوده است.

به راستی ما زندگی خویش را بر چه مبنایی شکل می‌دهیم و تداوم می‌بخشیم؟

 (برگرفته از کتاب: “العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)، تالیف: “آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندی” (با اندکی تصرف و اضافات))


پاورقی:

[1] کلام رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به حضرت عیسی(علیه السلام)