«اى‌ مردم‌! رسول‌ خدا فرمود: هر کس‌ سلطان‌ زورگویى‌ را ببیند که‌ حرام‌ خدا را حلال‌ نموده‌، پیمان‌ الهى‌ را مى‌شکند و با سنت‌ و قوانین‌ رسول‌ خدا از در مخالفت‌ درآمده و در میان‌ بندگان‌ خدا، راه‌ گناه‌ و معصیت‌ و ستم‌ و دشمنى‌ را در پیش‌ مى‌گیرد، ولى با عمل‌ یا سخن‌ اظهار مخالفت‌ نکند، بر خداوند است‌ که‌ او را در محل‌ و جایگاه‌ آن سلطان‌ ظالم (در جهنم) قرار دهد.»1

امام حسین بن علی (علیه السلام)

حق‌پرستى و عدالت خواهى و آزادمنشى، زهد و تقوى، شجاعت و صراحت و همه صفات انسانى که در على و خاندانش بروز کرد، میوه درخت توحید و خداپرستى و تسلیم و توجه خالص به مبدأ بود. هرگاه دو کار برایشان پیش مى آمد، آن را اختیار مى کردند که رضاى خدا در آن بیشتر باشد.

بزرگترین مظهر خلوص و پاکبازى و جلوه حقیقت و حق‌پرستى این خاندان، قیام حسین (علیه السلام) بر ضد یزید و حکومت بنى‌امیه بود که یک قیام خالص الهى و نهضت دینى بود.

وقتى حسین (علیه السّلام) عازم هجرت از مدینه طیبه به مکه معظمه شد و هنگامى که در مکه تصمیم به سفر عراق گرفت، اعیان و رجال اسلام در بیم افتاده و سخت نگران شدند. آنان بطور یقین می‌دانستند که بر طبق اخبار پیغمبر (صلّى الله علیه و آله و سلّم) شهادت در انتظار حسین (علیه السّلام) است. همچنین با مشاهده اوضاع روز و استیلاى بنى‌امیه بر جهان اسلام و وحشتی که از ظلم و ستمشان در دلها افتاده و خفقانى که قلوب مسلمین را فراگرفته بود؛ از اینکه بتوان با حکومت ستمکار آنها به مبازره برخاست ناامید بودند. از سوی دیگر، با امتحاناتى که مردم کوفه در عصر امیرالمؤمنین و امام مجتبى (علیهما السّلام) داده بودند، آینده به روشنی معلوم بود. لذا می‌دانستند که حسین (علیه السلام) به سوى مرگ و شهادت سفر مى‌کند و احتمال اینکه جریان بطور دیگر خاتمه یابد، بسیار ضعیف است. در این رابطه، از ابن عباس نقل است که مى‌گفت: “ما، شک نداشتیم که حسین (علیه السّلام) در کربلا کشته مى‌شود.”2

یا این جمله فرزدق که به امام گفت: “دلهاى مردم با تو، ولى شمشیرهایشان با بنى‌امیه است.”،3 وضع مردم را در آن روزگار کاملاً شرح مى‌دهد و هم موقعیت روحانى و ملّى حسین (علیه السّلام) را در قلوب معلوم مى‌سازد و هم ضعف روحى و فقدان شجاعت اخلاقى مردم را بیان مى‌کند.

پس خطا است اگر کسی عوامل سیاسى و منافع مادى و مصالح شخصى یا اختلافات قبیله‌اى و خانوادگى را در اینجا به حساب آورد و تصور کند که قیام حسین (علیه السّلام) مستند به آن گونه علل بوده است، زیرا حسین مرد خدا و بنده خاص خدا بود. هم اوست که در وصیتنامه معروف به برادرش محمد بن حنفیه فرمود: “همانا من از براى تجاوز و طغیان و خوددارى از قبول حق و براى فساد و ستم بیرون نشدم، بلکه براى اصلاح امور امت جدم محمّد (صلّى الله علیه و آله و سلم)، مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و بر سیره و روش جدم پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پدرم على بن ابیطالب (علیه السّلام) بروم …»4

بنابراین، حسین (علیه السّلام) در این قیام، نه حکومت و مقام ظاهرى و دنیوى مى‌خواست و نه گسترش مال و نفوذ و ثروت؛ حسین (علیه السلام) براى اطاعت خدا از بیعت یزید خوددارى کرد و براى اطاعت امر خدا از حرمین شریفین هجرت نمود و براى اطاعت خدا جهاد کرد. لذا براى برانگیخته شدن آن حضرت به این قیام، باعثى جز امر خدا و اداى تکلیف نبود.

« برگرفته‌ از کتاب “پرتوی از عظمت امام حسین (علیه السلام)”، تالیف آیت الله صافی گلپایگانی » (با اندکی تصرف)

چرا پس از حدود 1300 سال هنوز باید برای حسین بن علی (علیهما السلام) گریست و عزاداری کرد؟ عاشورا و عصر امروز، عنوان مقاله‌ایست در سایت رشد که حول این سوال به بحث می‌پردازد. برای خواندن این مقاله اینجا را کلیک کنید.

پاورقی‌ها:

  1. 1- مقتل‌ خوارزمى‌، جلد 1، صفحه 234
  2. 2- تاریخ طبرى، جلد 4، صفحه 290 – تذکره الخواص، صفحه 251
  3. 3- “قُلُوبُهُمْ مَعَکَ وَ سُیوفُهُمْ عَلَیکَ “، (مقتل خوارزمى، فصل 8، صفحه 160)
  4. 4- بحار الانوار، جلد 44، صفحه 329 – نفس المهموم، فصل 9، صفحه 38 – سمو المعنى، صفحه 112