در حادثه کربلا، یکى از رسالتهاى بازماندگان حادثه، افشاگرى علیه دشمن و ضربه زدن به رژیم اموى بود از طریق تبیین آنچه در کربلا گذشت. شاید یکى از دلایلى هم که سبب شد امام حسین (علیه السلام) در حرکت خویش از مدینه به مکه و سپس به کربلا، زنان وکودکان را هم به همراه آورد، این بود که اینان در دوران اسارت، به عنوان شاهدان صحنه جنایت و مظلومیت اهل بیت (علیهم السلام)، مشاهدات خود را براى مردم بازگو کنند تا آن وقایع در پشت پرده ابهام نماند.
نقش امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) در این میان حائز اهمیت بود. حضرت زین العابدین (علیه السلام) پس از به خاک سپارى پیکر امام حسین (علیه السلام) و شهداى کربلا، روى قبر پدر شهیدش نوشت: اینجا قبر حسین بن على است، کسی که او را تشنه و غریب کشتند (هذا قبر الحسینِ بن علىّ بن أبی طالب، ألذى قَتَلوُه عَطْشانا غَریبا).[note]1- حیاه الامام زین العابدین، ص 166.[/note] حضرت مىتوانست اوصاف دیگرى براى سید الشهداء بیان کند، اما تأکید بر اینکه او را آنگونه به شهادت رساندند، نوعى افشاگرى است. در خطبهاى هم که در کوفه ایراد نمود، فرمود :من پسر کسى هستم که به “قتل صبر” کشته شد و همین برایم بهعنوان افتخار، بس است )انا ابن مَن قُتل صَبْرا و کفى بذلک فَخرا).[note]2- مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 115.[/note]امام سجاد (علیه السلام) مىتوانست در معرفى خود و بیان افتخاراتش، اوصاف دیگرى را برشمارد. در همان نطق که در کوفه داشت، در حضور انبوه مردم فرمود: اى مردم، هرکس مرا مىشناسد که شناخته است؛ هرکس مرا نمى شناسد، من على بن الحسین هستم، پسر آنکه حرمتش را زیر پا نهادند و نعمت را از او سلب کردند، مالش را به غارت بردند، خانوداهاش را به اسارت گرفتند، من پسر کسى هستم که بى گناه، او را کنار رود فرات سر بریدند. [note]3- مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 115.[/note]امام در معرفى خود، بیش از آنکه به خود و اوصاف خود بپردازد، به معرّفى پدر شهیدشان و یاد جنایتهایى که نسبت به عترت پیامبر شده است، اشاره کرد و این افشاگرى بر ضدّ ابن زیاد و حکومت یزید بود.
همچنین در خطابه پرشور و افشاگرانه و بیدارگر خویش در کاخ یزید و در حضور آن همه جمعیت و دولتمردان دستگاه سلطه یزید و مهمانانش، پرده کتمان را کنار زد و در آن سخنرانى که با «انا ابن مکّه ومنا، انا ابن زمزم والصفا» [note]4- همان، ص 175.[/note]شروع میشود، اوصاف و فضایل پدرش، جدّش على بن ابى طالب (علیه السلام)، جدّش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، و همه خدمات و فضیلتهاى دودمان خود را برشمرد، تا آنجا که صداى ضجّه و گریه همه بلند شد و یزید براى جلوگیرى از رسوایى بیشتر و بیم بروز فتنه و آشوبى که در اثر نطق امام، ممکن بود پیش آید، به مؤذن گفت اذان بگوید تا شاید فضاى جلسه عوض شود. امام سجاد (علیه السلام)، از فرازهاى اذان هم در معرفى خود و رسوا ساختن یزید استفاده کرد.[note]5- مقتل الحسین، خوارزمى، ج 2، ص 242.[/note]
این وضعیت را یزید نیز پیشبینى مىکرد. وقتى امام سجاد (علیه السلام) درخواست کرد که بر فراز منبر رود و او مخالفت کرد، اطرافیان گفتند که این جوان بیمار و اسیر در حضور امیر، نمىتواند سخن بگوید. بگذار حرف بزند. ولى یزید باز هم مخالف بود و مىگفت: اگر او به منبر رود، جز با رسوا ساختن من و آل ابوسفیان پایین نخواهد آمد![note]6- حیاه الامام زین العابدین علیه السلام، ص 175.[/note]
امام سجاد (علیه السلام) همچنین هنگام ورود به مدینه، وقتى همه جمع شدند تا از زبان این گزارشگر امین و صادق، آنچه را بر عترت پیامبر گذشته است بشنوند، پس از حمد وثناى الهى فرمود:
اى مردم! خداوند ما را با مصیبتهاى بزرگى آزمود و رخنهاى بزرگ در اسلام پیش آمد. ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) و عترت او را کشتند، زنان و دخترانش را به اسارت بردند، سر مطهّر او را بر فراز نیزه شهر به شهر گرداندند، و هیچ لطمه و داغى بزرگتر از این نیست.[note]7- حیاه الامام زین العابدین علیه السلام، ص 173.[/note]
بدینسان، بازماندگان اهل بیت (علیه السلام) به خصوص امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها)، پیامآوران کربلا شدند و پس از شهادن امام حسین (علیه السلام) و یارانش به افشای توطئهها و جنایات بنیامیه پرداختند؛ تا آنچه در کربلا اتفاق افتاد، در پس پرده کتمان باقى نماند. این افشاگرىها بنیان خلافت بنیامیه را در مرکز خلافت (دمشق) به سختی لرزاند و و در روشنگری و بسیج مردم علیه باطل در جایجای کشور اسلامی نقشی اساسی ایفا نمود. کاروان بازماندگان اهل بیت (علیهم السلام) (به نقلی) در روز چهلم شهادت امام حسین (علیه السلام) برای اولین بار به کربلا وارد شدند و در این روز اقامه عزا نمودند که برای سال ها نماد پیوند مسلمانان با قیام عاشورا گردید.
«برگرفته از کتاب: ” پیامهای عاشورا “، تألیف: “حجت الاسلام و المسلمین جواد محدثی” (با تصرف و تلخیص)»
پاورقیها: