«جشنی عجیب»
«جشنی عجیب» پگاه روز سوّم شعبان سال سوّم هجرت، يكى از زيباترين سحرگاهان به شمار مىرود؛ چرا كه در اين روز، مولودى مبارك و بزرگ به بیت وحی قدم گذارد. به پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
«جشنی عجیب» پگاه روز سوّم شعبان سال سوّم هجرت، يكى از زيباترين سحرگاهان به شمار مىرود؛ چرا كه در اين روز، مولودى مبارك و بزرگ به بیت وحی قدم گذارد. به پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
«مجوز گناه» طعم بسیاری از گناهان را چشیده بود اما هنوز به دنبال راهی بود تا خود را از میانه این گرداب عاقبت سوز رهایی بخشد. دست تقدیر او را به محضر سلاله پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله
« پاسخهایی حکیمانه » یحیى بن نعمان گوید: “در محضر امام حسین (علیه السلام) شرفیاب بودم، عربى نقابدار با چهرهاى تیره رنگ وارد شد و سلام کرد. امام (علیه السلام) سلام او را پاسخ داد. آن مرد گفت: “اى فرزند
«احسان به میزان معرفت» عربی بادیه نشین نزد امام حسین (علیه السلام) آمد و عرض کرد: “یابن رسول اللّه ! قرض بزرگی بر گردن من است و از پرداخت آن عاجزم. به خود گفتم از کریم ترین افراد درخواست کمک
«باران مهربانی» هنوز از بیابان به شهر مدینه وارد نشده بود که از اهالی شهر میپرسید: “کریم ترین” مردمان این شهر کیست؟ و خانه اش کجاست؟ همه مردم او را به سوی امام حسین (علیه السلام) راهنمایی کردند. اعرابی، امام(علیه
“بزرگ؛ اما فروتن” “بعد دیگر شخصیت حسین (علیه السلام) که مرا شیفته خود کرده، تواضع ایشان در کنار روح انقلابی است. این دو خصیصه [غالبا] نمیتواند در یک شخص جمع شود. تواضع از صفات و ویژگیهای برگزیدگان خداست. او در
«جایگاه معلم قرآن» عبد الرحمن سُلـّمی در مدینه معلم قرآن بود و به کودکان قرآن میآموخت. امام حسین (علیه السلام) یکی از فرزندان خویش را پیش او فرستاد تا قرآن بیاموزد[1].معلم، قرائت سوره حمد را به کودک آموخت. هنگامی که
«محکی برای تعادل» حسن و حسین (علیهما السلام) وارث کمالات علمی، روحی، اخلاقی و جسمی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بودند. [1]مردم در سیما و رفتار و روش آنها پیغمبر را می دیدند و عظمت و
« قدمگاه ملائك » طبق نقل تاریخ و روایات اهل بیت(علیهم السلام)، همه ی ائمه شیعه، پایان حیات دنیایی شان با شهادت بوده است[1] بنابر این، با توجه به اینکه قرآن کریم شهیدان را زنده معرفی می کند و مسلمانان
« وارث گنجينه نبوي » از بزرگان آن طايفه بود و مانند ساير همفکران خود، دشمني علي (عليه السلام) و فرزندانش را در دل داشت و حتي به آن مباهات هم مي کرد. اين گروه بعد ها به “خوارج”، به
« عفو حسینی » عُصام بن مصطَلَق گوید: (در سفری) وارد مدینه شدم، حسین بن علی (علیه السلام) را دیدم، از سیمای خوش و قیافه جذاب او خوشم آمد، و آن کینهای که سینهام از پدر او پنهان داشت، حسد
« ریحانه نبی » یکی از زیباترین و برجستهترین نکات زندگی امام حسین، توجه شدید و علاقه بینظیر پیامبر اکرم به ایشان و برادر بزرگوارش امام حسن (علیه السلام) است این نکته آن چنان آشکار و نمایان بود که صفات
روزی استاد وارد کلاس شد و به هر کس برگهای سفید داد و از دانشآموزان خواست که با کشیدن خطی، برگه را به دو نیم تقسیم کنند. سپس گفت در سمت راست کاغذ صفات پسندیدهی بهترین رفیقتان را بنویسید. همه
تلاش معاویه در برخوردهای اجتماعی بر آن بود تا کاری کند که مردم تصور کنند رابطهاش با حسن بن علی (علیهم السلام) خوب است و از نفوذ اهل بیت (علیهم السلام) به نفع خود استفاده کند. در همین راستا، سعی
مسـأله اخلاق از مسائل مهمی است که دانشـمندان اسـلامی و غیر اسـلامی درباره آن کتاب ها نوشـته و بحث های گسترده کردهانـد. بخشی از اخلاق به موضوع مکارم اخلاق اختصاص دارد و در برگیرنده اعمـالی است که از نظر اخلاقی
امام سجاد (علیه السلام) میفرمود: “امام حسن (علیه السلام) در عصر خود، از عابدترین، پارساترین و برترین انسانها بود. وقتی از مدینه به مکه برای انجام مراسم حج میرفت، پیاده می رفت و گاهی پابرهنه. هرگاه به یاد مرگ میافتاد
زندگی اهل بیت(علیهم السلام) اسوه حیات طیبه و برتر است و زندگی یکایک ایشان الگوی كاملی است؛ گرچه آگاهی ما از ابعاد وجودی و اقدامات آنان محدود و ناقص است و هر شخص از زاویهای محدود به سیمای آنان نظاره
او بازوی استوار پدر بود و همچون شناگری که در میان دریا، گاه پدیدار و گاه ناپدید شود، در میدان نبرد و کارزار، به پیش میرفت. صفهای به هم پیوسته دشمن را میشکافت و جنگ آوران جبهه خصم را به
زبیر بن بکار مورخ بسیار کهن در کتاب خویش که به نام “الموفقیات” مشهور است، از مطرف فرزند مغیره بن شعبه نقل میکند: من همراه پدرم مغیره به مسافرت شام رفته و بر معاویه وارد شده بودیم. پدرم هر روز
در زمانی که مروان استاندارى مدینه را به عهده داشت، هر هفته پیش از انجام نماز جمعه در خطبه اى که ایراد مى کرد، نسبت به حضرت على (علیه السلام) ناسزا مى گفت. در یکى از روزها، شخصى را همراه