پاسخی کوتاه به شبههای رایج
شیعیان بعضاً متّهم به شرک میشوند، متّهم به اینکه آنان حوائج خود را به جای اينكه از خداوند خالق بخواهند، از مخلوق میخواهند! مثلاً به جای اينكه به خدا بگويند: “ای برطرفکننده غم و اندوه!”، آن را خطاب به حضرت
شیعیان بعضاً متّهم به شرک میشوند، متّهم به اینکه آنان حوائج خود را به جای اينكه از خداوند خالق بخواهند، از مخلوق میخواهند! مثلاً به جای اينكه به خدا بگويند: “ای برطرفکننده غم و اندوه!”، آن را خطاب به حضرت
سکوت، دشت را فرا گرفته است. دخترک به یک نقطه خیره نگاه میکند و شوری عجیب در دلش افتادهاست. دیگر تشنگی از خاطرش رفتهاست و فقط یک خواسته دارد: که عمو برگردد… سه روز است دشمن آب را به روی
سقايی و تهيه آب در جنگها و شرايط حساس و سخت، نشان از دلاوری و رشادت داشت، چرا که معمولا دسترسی به آب در منطقه جنگی به عنوان یک عامل راهبردی دشوار مینمود. در شب جنگ بدر، پيامبر اکرم (صلّی
قهرمانیهای حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در گذشته و حال، همواره مورد گفتگوی مردم بوده است. براستی یک تنِ سنگین از غم و اندوه، چگونه می تواند بر لشکر دشمن (شامل دهها هزار پیاده و سواره که همچنان تقویت می شود)،
عصر تاسوعا، شمر به جهت خویشاوندی امان نامهای برای عباس بن علی (علیهما السلام) و سه برادر او آورد که با پاسخ قاطع حضرت عباس (علیه السلام) در رد آن مواجه شد و برگشت.[note]1ـ نفس المهموم، صفحه 202[/note] در عمل
در زمان علامه بحرالعلوم[note]1- سید محمدمهدی بحرالعلوم (۱۱۵۵ ق. کربلا – ۱۲۱۲ ق. نجف) که با عناوینی چون سید بحرالعلوم، علامه بحرالعلوم شناخته میشود یکی از علمای دینی و فقیهان شیعه در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری بوده است.[/note] گوشههایی
عباس (علیه السلام) مشک را چون عزیزترین کودک جهان در آغوش گرفته و بند قنداقه اش را به دور گردن انداخته، با دست چپ، سپر را حایل مشک کرده و با دست راست شمشیر را در هوا میچرخاند و پیش
“فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش هم او را دوست دارند؛ کسی که هرگز فرار نمیکند”(1) این جمله، مژدهای بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله
آن هنگام که ابوالفضل العباس (علیه السلام) چونان تیری به سوی میدان میتاخت، مشک میبرد و شمشیر و پرچم. حسین (علیه السلام) نزدیک به خیمه گاه بر فراز آوردگاه ایستاده بود و شاید بعضی از زنان اهل بیت (علیهم السلام)
بلندترین درجات جود و سخاوت، ایثار است. ایثار از شعارها و پرچمهای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ تا جایی که خداوند سبحان در قرآن کریم در ستایش اهل ایمان میفرماید: “…هرچند خود بدان نیاز مبرمی
گاهى یک زندگى یک روزه یا چند روزه یک نفر که ممکن است شرح آن بیش از چند صفحه نباشد، آنچنان درخشان است که امکان دارد به اندازه دهها کتاب، ارزش آن شخص را ثابت کند و جناب ابوالفضل العبّاس
آدمی چون در راه دفاع از رسالت، در شعاع شخصیت و رفتار پیشوایش قرار گرفت و در او آمیخت و از او دفاع کرد و در احترام به او و اخلاص در برابرش کوشید، تبدیل به “شایسته ترین الگو برای
وقتی عباس تنهایی امام حسین (علیه السلام) را دید، نزد برادرش رفت و عرض کرد: “برادر جان اجازه میدان می دهی؟” در این هنگام امام حسین (علیه السلام) گریه شدیدی نمود و سپس فرمود: “برادرم تو علمدار سپاه من و
كاروان به سوي شام در حركت بود. راه دراز كربلا تا شام پيموده شد و وقتي کاروانیان به شام رسيدند، سپاهیان وسايل غارت شده از شهداي كربلا را نزد يزيد بردند. در ميان آن وسايل پرچم بزرگي وجود داشت. يزيد
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: عموی ما عباس بن علی بصیرتی نافذ و ایمانی استوار داشت. (اعیان الشیعه، جلد7، صفحه 430) هر که واقعه کربلا را شنیده باشد و داستان غم انگیز آن روزها را مطالعه کرده باشد، بخشی از
“سلام الله و سلام ملائکته المقرّبین و انبیائه المرسلین و عباده الصّالحین و جمیع الشّهداء و الصّدّیقین و الزّاکیات الطّیبات فیما تغتذی و تروح علیک یابن امیرالمؤمنین …” “درود خدا و درود فرشتگان مقرب خدا و پیغمبران مرسل و بندگان
نام عباس (عليه السلام) با دلاوری، پهلوانی و شجاعت گره خورده است. از صحنههای دلاوری عباس (عليه السلام) میتوان به نمونهی زير اشاره نمود. در ماجرای کربلا، هنگامی که حر بن يزيد رياحی کاروان امام حسين (عليه السلام) را محاصره
یکی از ارزشهای والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب است. ادب در برابر بزرگان و مقدسات و در همهی موارد زندگی، زینت اخلاق و از عوامل و ارکان مهم شخصیت معنوی است. امیرمؤمنان (علیهالسلام) در ضمن سفارش به فرزندش امام
امام صادق (علیه السلام) به ما یاد دادهاند وقتی به زیارت حضرت عباس بن اميرالمؤمنين (علیهما السلام) رفتیم؛ هنگامی که به کنار قبر مطهر ایشان رسیدیم این گونه آن جناب را خطاب دهیم و بگوییم: “درود بر تو اى بنده
یکی از راه های شناخت یک شخص، معرفی وی توسط شخصیتی مورد وثوق و قابل اطمینان است که حرفش سند و به دور از مبالغه و در کمال صدق باشد. حال اگر این شخصیت از معصومین باشد، دیگر هیچ خدشهای